تارنمای یک نجاتگر

دست نوشته های میلاد صمیمی نعمتی

تارنمای یک نجاتگر

دست نوشته های میلاد صمیمی نعمتی

تارنمای یک نجاتگر

اینجا روایتی است از لحظه های مرگ و زندگی
لحظه های نجات جان یک انسان
لحظه های نجات یک زندگی
همه میگن چرا فوریتهای پزشکی نخواندی؟
من در جواب میگم:نجات کشورم مهم تره...
زندگیمان وقف نجات جان شما . . .
ایمن بمانید
میلاد صمیمی نعمتی
تکنسین عملیات امداد و نجات
کارشناس مدیریت عملیات امداد و نجات
نجاتگر جمعیت هلال احمر استان تهران و مازندران
ارزیاب سازمان جوانان هلال احمر
مربی امدادونجات جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
مدرس طرح ملی دادرس سازمان جوانان جمعیت هلال احمر
داور المپیاد کشوری آماده وزارت آموزش و پرورش و سازمان جوانان هلال احمر
عضو فعال سازمان جوانان جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
دبیر کانون دانشجویی دانشکده هلال احمر استان تهران
عضو فعال سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
موسس انجمن علمی دانشجویان آتش نشان اولین انجمن علمی دانشجویان آتش نشان کشور
شهروند برگزیده کشور در اولین جشنواره شهروند برگزیده ایران
جوان برتر کشور در جشنواره حضرت علی اکبر(ع)
Saving Lives Through Education
نجات جان افراد ، از طریق آموزش
همه مسئولیم برای نجات جان مردم کشور خود و مردم جهان تلاش کنیم
این تلاش میتواند در صحنه یک جنگ باشد میتواند در فضای سایبری باشد
مهم فقط نجات است! نجات!
ایمن بمانید صمیمی
...............................................
پل ارتباطی ما:
ircs@chmail.ir
09213158528
تلگرام @rescuer
شبکه مستند ایثار
http://www.aparat.com/MILADRESCUE
شبکه ماه نو
http://www.maheno.net/profile/miladrescue
:Twitter
miladrescue@

نویسندگان
پیوندهای روزانه
پیوندها
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۵ آبان ۹۸، ۱۵:۳۵ - فرم شناسایی اولیه شرکت‌های خدمات فنی و مهندسی
    عالی
  • ۱۹ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۵ - سجاد سرابی-خوزستان
    روحش شاد

"شهادت محمد باقری امدادگر هلال احمر شاهرود"

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۲۲ ب.ظ

شهادت امدادگر جمعیت هلال احمر استان سمنان شعبه شاهرود
برادر محمد باقری

 را حین عملیات امداد و نجات جاده ای به همه امدادگران و
نجاتگران ایران تسلیت میگوییم.جزئیات سانحه از زبان مسئول محترم امداد و نجات هلال احمر شاهرود.

 طی تماس تلفنی مامورین اداره مخابرات با مرکز کنترل و هماهنگی عملیات جمعیت هلال احمر استان سمنان خبر مفقودی دونفر از نیروهای اداره مخابرات دراطراف طرود را گزارش دادند و بلافاصله 

تیم جستجو و نجات جمعیت هلال احمر به منطقه اعزام میشود. عملیات جستجو و نجات دو کارمند مخابرات با موفقیت انجام میشود و در راه برگشت  امبولانس دچار سانحه  میشود و خودروهای عبوری نیروهای امدادی را از وقوع این سانحه دلخراش مطلع میکنند  که بلافاصله تیمهای اورژانس و هلال احمر  به محل حادثه  اعزام میشوندو مصدومین را نجات می دهند.

متاسفانه یکی از امدادگران در این حادثه لحظات اولیه به فیض شهادت نائل میشوند.شهید محمد باقری امدادگر جمعیت هلال احمر شاهرود دیگر در بین ما نیست.شادی روحش صلوات.

رئیس سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر در پیامی، درگذشت نجاتگر مرحوم محمد باقری را با زماندگان و خانواده بزرگ هلال احمر تسلیت گفت.

متن این پیام بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

مشیت الهی بـر ایـن تعلق گرفـته کـه بهار فرحناک زندگی را خـزانـی ماتمزده بـه انتظار بنشیند و این بارزترین تفسیر فلسفـه آفـرینش در فـراخـنای بـی‌کران هـستی و یـگانه راز جـاودانگی اوسـت.

ضمن ارج نهادن به مراتب جان‌فشانی‌ها و تلاش‌های صادقانه نجاتگر جوان جمعیت هلال احمر شهرستان شاهرود، مرحوم محمد باقری در یاری رساندن به هم‌نوعان در کسوت مقدس امدادگری و نجاتگری، درگذشت ناگهانی وی در سانحه رانندگی را به بازماندگان آن مرحوم، امدادگران و نجاتگران جمعیت هلال احمر تسلیت عرض نموده برای ایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت و برای سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانم.
دکتر پیر حسین کولیوند
رئیس سازمان امداد و نجات

 

نظرات  (۳۵)

محمد جان یاد و خاطرت همیشه در ذهن و قلب ما جاریست چقد منو حامد دلتنگتیم دوست خوب و عزیزم
روحت شاد و یادت گرامی
😟😟
بقوبل خودت فاتححه
  • امیر علیخانی
  • سلام داداش محمد بخدا دلم برات یه ذره شده آرزومه که یه بار دیگه ببینمت،داداش تو که راحت شدی ازاین دنیای پر از بی مهرومحبت،یادته وقتی بابام فوت شد تنها کسی که کنارم موند توبودی ودلداریم میدادی،یادته همیشه یار ویاورم بودی رفیق روزهای زندیگم فقط دعا کن برام وآرومم کن که خیلی دلتنگتم
    پاسخ:
    روحش شاد و یادش گرامی
    چون به من حس سرودن دست داد یادم آمد از رفاقت با مواد
    یاد آن ایام در ظاهر قشنگ خفتن یک بره در دام پلنگ
    خفتن و بیخود شدن از خویشتن دادن افسار دست اهرمن
    خفتن این بره از نادانى است بره در دام پلنگ زندانى است
    همچو بره یارگشتم با پلنگ با پلنگ تیزچنگ تیز چنگ
    مست زیبایى چشمانش شدم عاشق نرمى دستانش شدم
    غافل از تیزى چنگال پلنگ طى شد آن ایام در ظاهر قشنگ
    پانهاد او از کمین خود برون سرخى چشمش بسان رنگ خون
    قصد جانم کرده بود آن بوالهوس بره ى خوابیده کى دارد نفس
    گه به چنگ و گه به دندان گه به مشت گه به روى بره میجنگد به پشت
    اعتیاد همچون پلنگى تیز چنگ کرد بامن عزم پیکار،عزم جنگ
    در طى ایام در ظاهر قشنگ بره شد درگیر آن گه با پلنگ
    روزهاى پر زدرد اغاز شد درب دوزخ روبه رویم باز شد
    روزهاى بى کسى در اِنزوال دیدن تاریکى اندر انتها
    روزهاى ترس از فردا شدن در میان جمع هم تنها شدن
    روزهاى بغض و گریه در نهان چهره ى خندان براى دیگران
    روزهاى همچو شب تاریک و سرد روزهاى پر زحسرت پر زدرد
    هیچ راهى بهر آزادى نبود هر درى را میزدم آن بسته بود
    من شناور روى موج اعتیاد پارویى در دست از جنس مواد
    هرچه زحمت میکشیدم بیشتر قایقم میرفت گامى پیشتر
    سوى غرقاب هلاکت با شتاب مى زدم پارو ولى بى انتخاب
    میگذشتم از کنار زندگى حسرت ایام خوب بچگى
    مادرم دیدم کنار ساحل است ناظر این جد جهل باطل است
    موج اشکش گرچه شد جارى چنین پیش موج اعتیادم شد ذلیل
    گه پدر میخواست تاکارى کند گه برادر تا مرا یارى کند
    لیک موج وحشى بیدادگر هم زمادر دور کردم هم پدر
    عاجزو رنجورو پردردو ذلیل میشدم من سوى مرگى بى دلیل
    گوئیا از اولین روز وجود قسمت تقدیر من اینگونه بود
    سر سپرده بودم آن گه دست مرگ همچو مورى زیر باران تگرگ
    فارغ از فیض خداوند وَدود آرزوى اخر من مرگ بود
    لیک او با رحمتى بى انتها از هلاکت کرد جانم را جدا
    با پیامى مملو از عشق و امید در تنم روحى دگر باره دمید
    دست حق از آستین یک حبیب بهر روح خسته ى من شد طبیب
    گفت اینک عجز خود اقرار کن با پلنگ خویش این رفتار کن
    بره میمیرد به چنگال پلنگ خودکشى باشد چنین رفتن به جنگ
    در شبى تسلیم این متن و پیام میکند آن زخم ها را التیام
    این پلنگ تیز در ظاهر قشنگ بره را آزاد کرد بیدرنگ
    بره آزاد شد ازدستش رمید عاقبت بره به خوشبختى رسید.... داداش جونم یادته این شعرو میخوندى😞
    دیدى ما فراموشت نکردیم درست که مارو تنها گذاشتى و رفتى ولى تو ذهن و خاطر ما همیشه هستى خدا رحمتت کنه شادى روحش فاتحه الصلوات
  • نجاتگرمحمدرضا امینی
  • سلام داش محمد دلمون برات تنگ که میشه میایم به این صفحه سرمیزنیم خداخیر بده این نجاتگر عزیزی که این صفحه رو وسایتو مدیریت میکنه انشالاه سالم باشه وخداوند امواتشو رحمت کنه.داش محمد طرح امدادونجات ۹۴اغاز شده امسال اولین سالیه غیبت داری داش امروز۵شنبه اخر ساله همه نجاتگرا تو جاهای مختلف پست برات گذاشتن.تا بودی چون داوطلب بودی ممنوعیت داشتی شیفت زیاد واستی ولی امسال سید فکر کنم برات پارتی بازی کرده چون همه ما چندروز بیشتر شیفت نداریم .اما تواسمت تو لوحه نیست ولی هرروزشیفتی توهمه پایگاها ی شاهرودواداره کل استان وشهرهای دیگه چون همه یادتو هستند.‌داش همه نجاتگراوامدادگرا رو دعا کن.مخصوص منو خیلی دوست دارم مثل تو برم خیلی ها به رفتنت حسادت دارن درست مثل مدرک غواصیت .این تیکه کلام داش گفتنت رواج پیدا کرده امروزبا اقای سعیدی شیفت یادتو کردیم.همه درگیر طرح هستیم بعد طرح حتما با بچه ها خونتون سر میزنیم انشاالاه.دعامون کن داش تو ماموریتها کم نیاریم ..روحت شاد یادت گرامی.متشکرم ازوبلاگ خوبتون پایندهوبرقرارباشید.یاعلی(ع)مدد.
    پاسخ:
    سلام ممنون محمدرضا امینی عزیز

    خدا محمد عزیز را رحمت کنه.

    در برنامه نشان مهربانی 11 فروردین ساعت 20 سعی کردم یادش را زنده نگه دارم در جملاتی کوتاه! 
  • نجاتگرمحمدرضا امینی
  • سلام داش محمد دلمون برات تنگ که میشه میایم به این صفحه سرمیزنیم خداخیر بده این نجاتگر عزیزی که این صفحه رو وسایتو مدیریت میکنه انشالاه سالم باشه وخداوند امواتشو رحمت کنه.داش محمد طرح امدادونجات ۹۴اغاز شده امسال اولین سالیه غیبت داری داش امروز۵شنبه اخر ساله همه نجاتگرا تو جاهای مختلف پست برات گذاشتن.تا بودی چون داوطلب بودی ممنوعیت داشتی شیفت زیاد واستی ولی امسال سید فکر کنم برات پارتی بازی کرده چون همه ما چندروز بیشتر شیفت نداریم .اما تواسمت تو لوحه نیست ولی هرروزشیفتی توهمه پایگاها ی شاهرودواداره کل استان وشهرهای دیگه چون همه یادتو هستند.‌داش همه نجاتگراوامدادگرا رو دعا کن.مخصوص منو خیلی دوست دارم مثل تو برم خیلی ها به رفتنت حسادت دارن درست مثل مدرک غواصیت .این تیکه کلام داش گفتنت رواج پیدا کرده امروزبا اقای سعیدی شیفت یادتو کردیم.همه درگیر طرح هستیم بعد طرح حتما با بچه ها خونتون سر میزنیم انشاالاه.دعامون کن داش تو ماموریتها کم نیاریم ..روحت شاد یادت گرامی.متشکرم ازوبلاگ خوبتون پایندهوبرقرارباشید.یاعلی(ع)مدد.
  • مهدی سعیدی
  • خدایش بیاموزد
  • مهدی سعیدی
  • محمد داداش دیشب برف و بوران بودیم
    همش بیادت بودم
    آخه تو بوران 90همش باهم بودیم
    خدارحمتش کنه
  • پوریا عامری
  • محمد داداش خیلی دوست دارم .کاشکی منم بیام پیشت
  • سید جواد حسینی
  • دلم برات خیلی تنگ شده ای همراز من
  • نجاتگرمحمدرضا امینی
  • سلام داش محمد دلم برات خیلی تنگ شده 4ماه است اسمت تولوحه کشیک نیست ولی تودل بچه ها ی شیفتی داش عکست توپایگاه هست تومغازه امیرم هست یاد شیفت اخر بودیم بخیر باهم رفتیم شرکت امبولانس قراربودبعد عروسی خواهر زادت بیای سرکار.همنطورمیخواستی شد همه بچه ها با لباس امدادیتو مراسم عروسیت بودن خودم برات فریاد میزدم دوست داشتم همون که گفته بودیبخونم ولی نشد پسرم هم با گریه تومراسمت کار میکرد بچه های اورژانسم همهبودن وقتی مادرت با توخداحافظی میکرد گفت همه رونجات دادی ولی کسی ازدوستات نبود نجاتت بده همه ازخجالت مردیم بنده خدا نمیدونست به جایی نرسیدی. داش همونطورمیگفتی بلاخره میاندشت به نامت زدن ولی تاالعان نتونستم اونجا شیفت برم یکبار اسمم بودحسبن نگذاشت گفت بری دیونه میشی.داش بلاخره مسول شبفتت شدم بادته میگفتی بیا یه پایگاه کنترات بگیریم حیفکه نیستی ولی همه بچهها ی شاهرودبهیادتن داش همیشه توقلبمونی راستی خانوادگی برات نمازشب اول خوندیم رسید داش خیلی دوست دارم به پدرمادرت سربزنم روم نمیشه البته چندبار رفتم بابا هروقت میبینم پیشش میرم ..امشب شیفتم داش باصحبت کردنت سبک شدم لطفا بخوابم بیا.روحت شادیادت جاودان باد.داش محمدسبحان هم همیشه یادت میکنه بیشتر از بقیه پتو توتوپایگاه یادگاری نگر داشتیم . روحت شادیادت گرامی باد
    پاسخ:
    افسوس نبودنت...روحش شاد و یادش گرامی 
    داش ممد
    خدا رحمتت کنه.
    یاد روزایی که باهم شیفت میرفتیم بخیر.زود گذشت ولی باتو خوش گذشت.(یاد ماموریت راهیان نور که سال92باهم رفتیم بخیر.)
    انشاءالله همنشین خوبان در بهشت باشی.

    شادی روحش صلوات
    پاسخ:
    روحشان شاد و یادشان گرامی باد
    یاد یاران سفر کرده بخیر...
    خانواده محترم باقری:
    شهادت جانسوز و جانگداز برادر عزیزم و فرزند گرامیتان محمد باقری را به شما تسلیت عرض مینمایم، از خدای تعالی درخواست رحمت وافر برای همۀ شهدای اسلام و نابودی دشمنان کافر را مسئلت دارم.
    با درود و عرض احترام به روح پاک و جان بی جانت که با کفن شهادت عطر آگین شد ,خواستم به روح پاکت اطلاع دهم که خواهرت را در آغوشم محکم میفشارم تا بتواند این غم بزرگ دوریت را با گرمی عشقم التیام بخشد و از تمام خاطراتی که شاید لحظه ای تلخ را در یادش تداعی میکند دور شود،پرواز جسمت به سمت بهشت توام با افتخار بود و روح آزادت در کنار کسانی است که دوستشان داری کافی است باور کنن که همیشه زنده هستی،آقا محمد از یه هفته بعد از آسمانی شدنت با اجازه شما حمید همسرم پیوند محکمی با خواهرت ایجاد کرد قرار شد ادامه راه برادری شما را برایش بعهده بگیرد تمام تلاشمان را خواهیم کرد که مرواریدهای چشمانش دیگر نریزد و با لبخند و آرامش یادتان را زنده کند ، نگران نباشید ،روحت شاد، بدرود.
    پاسخ:
    روحش شاد و یادش گرامی
    دلم گرفته دائی
    چقد خونه سوت و کوره بدون تو
    چه جوری باور کنیم....؟؟

    خدایا...
    گـِـــله نـمی کــنم
    ولــی ..
    کـمـی آرامــتــر امتحان کُــن ...
    بـه خـودتــ قَسَـمــ خســتـه ام . . .
    خسته ام از هر چیزی که نبودنش را به رخم می کشد…
    از همه چیز...
    خیلی سخته باورش
    خیلی...
  • امیر علیخانی
  • محمد عزیز تو چراغ معرفت را در ذهنم افروختی تا در ظلمتکده زندگی سر نخورم اینک ایثار کردن و چگونه خوب بودن را از تو وام گرفتم یادت را در قاب قلبم محفوظ داشته ام آن را در شبنم چشمانم شستشو میدهم یادت گرامی روحت شاد باد
  • علی علیخانی
  • محمد جان به یاد خاطرات اخر هفته که دو نفری با تور آفرود داشتیم افتادم یادش بخیر
    تو همیشه خوش رکاب بودی ...
    چه روزای خوشی بود ....
    افسوس ....
    اسمت همیشه به عنوان خوش رکاب برام مونده تا ابدت روح ت شاد
    عکسات تو البوم قلبم فراموش نشدنی
    http://www.shahroodoffroad.ir/1392/09/28/post-168/سی-و-یکمین-تور-آفرود-برفی
    پاسخ:
    روحش شاد و یادش گرامی
  • خانواده علیخانی
  • در اندوه سوگ محمد عزیز دوست مهربانمان گویا قرن هاست که هوای دلمان ابری است و آسمان چشم هایمان بارانی و کوچه شهر دلمان از صدای پای آن مهربان خالی است اینک در غم هجرانش صبورانه آه میکشیم و اشک میریزیم . محمد جان غم تو را به چه مانند کنیم ؟ به شکستن دل قناری ، به سوختن پر پروانه ،به گریستن چشم شادی ، به اشک چشم شمع ...روحت شاد
    پاسخ:
    روحشان شاد.تسلیت به شما و خانواده محترم
  • امین علیخانی
  • غیرت و مردانگی مهارت و تخصص همه و همه جمع میشود در روحی بزرگ به بزرگی مرد توانای هلال احمر شاهرود مرحوم شهید محمد باقری

    سعی کردم متنی بنویسم.

    برای مردم شهرم

    قلمم نمینویسد.

    فقط میگویم اورفت

    در راهی که برای مردم وطنم بود.

    باز هم جاده…


    باز هم مرگ…

    بازهم یکی از ما…

    پیش پدرم رفت .....

    اشک راه هوا را بست…
  • امین علیخانی
  • سلام محمد عزیز دوست خوبمان و همسایه عزیز
    اصلا باورم نمیشه که نیستی و به خاطر همین سکوت می کنم
    آرزو میکنیم که وسعت صبر خانواده ت به اندازه ی دریای غمشان باشد.
    با هم دعا کنیم تا خداوند بزرگ روح عزیز از دست رفته را قرین رحمت کند و خوب از این میهمان جدید پذیرایی کند.
    رفتن سوغات غریبی ست و دستها که در هوا میمانند از آن غریب تر
    روحت شاد و روانت قرین ارامش باد
    سلام محمد امروز درست شش روزه که رفتی ولی نمی دونی تو پایگاه تو اداره همش تو جلوی چشم هستی خدا چقدر سخته که یکی از بهترین دوستات از دست بدی واقعا سخته ..خدا یا ما راهم در راه نجات مردم به سوی خود بخوان
    پاسخ:
    تسلیت میگم برادر
    اللهم انی اسئلک صبرا جمیلا...

    شهادت این بزرگوار را خدمت خانواده ی محترمشان و جامعه ی امداد ونجات کشور تبریک وتسلیت میگویم.
    پاسخ:
    سپاس

    از درگاه خداوند سبحان برای آن مرحوم غفران و رحمت الهی و برای حضرتعالی و دیگر

    سوگواران صبر و شکیبایی مسئلت می نمایم
    پاسخ:
    تسلیت به همه امدادگران کشور
    جاودانه بودی و جاودانه تر شدی سر بلند بودی و سر بلند تر شدی دایی جونم تا موقعی که بودی قدرتو ندونستن وقتی که رفتی عزیز شدی ولی همیشه در قلب ما بودی و هستی یادت گرامی باد
    پاسخ:
    روحشان شاد و یادشان گرامی باد..تسلیت میگم خدمت شما و خانواده محترم 
    جاودانه بودی و جاودانه تر شدی سر بلند بودی و سر بلند تر شدی دایی جونم تا موقعی که بودی قدرتو ندونستن وقتی که رفتی عزیز شدی ولی همیشه در قلب ما بودی و هستی یادت گرامی باد
  • احسان فردوسی
  • محمد عزیزم شهادت مبارک چیزی نداریم بهت بگیم جز هرجای ایران بریم یادتیم داداشی
    پاسخ:
    تسلیت به همه شما خوبان
    دایی جون لباس سفید دامادیت مبارک ,دایی جون مارو هم دعوت کن !
    پاسخ:
    تسلیت میگم :(
  • حامد صادقی و امیر محمدی
  • سلام و درود بر دوست عزیزمون محمد باقری.محمد برای ما نمرده اون همیشه تو دل و یادمون زنده هست.همه دوسش داشتن .به جرات میتونم بگم محمد بیشتر اوقاتشو با ما سپری میکرد.خیلی خوش قلبو مهربون بود.عین یه فرشته نجات مهربون بود.خدا انشالله روحشو با بزرگان مهشور کنه.فاتح مع الصلوات...
    پاسخ:
    تسلیت میگم.
    روحش شاد
    درد ناکترین صحنه
    خدایا تحمل سنگینی مصیبت رو به همه ما  عنایت کن

    داییه عزیزم همه مارو ب خاطر بدی هایی ک در حقت کردیم..
    و اینکه هرگز نفهمیدیم تو چ فرشته ای بودی ببخش..
    هرچند میدونم خیلی دیره..
    دایی جونم بدجور همه مارو با رفتنت سوزوندی٬به خدا باورت نمیکنم خیلی سنگین تر از باورمی..
    دایی محمدم خیلی حالم بده
    صدات از گوشم بیرون نمیره..
    چشماتو نمیتونم فراموش کنم..
    یادته از گرگان با هم برگشتیم ی ماه پیش؟
    چجوری منو با خاطراته اون روزو روزای دیگه تنها گذاشتی؟؟؟
    از چهارشنبه ب بعد دیگه عقربه ها نای راه رفتن ندارن٬روزا کش میاد و شبا یلداس..
    تو هم ک رفتی‌..
    دایی جوون؟؟من ک کسی نداشتم..
    تو بی کس ترم کردی
    اونم الان ک بهت محتاجم..
    خودت قول دادی پشت من وایسی
    من بهت اعتماد کردم..
    ولی تو تنهام گذاشتی..
    خیلی مظلومانه شهید شدی
    هیچ کس فکرشو نمیکرد..
    راستی دایی؟
    ما برات دیروز عروسی گرفتیم
    قربونی کردیم
    نقل و نبات پاشیدیم
    برای قد رعنات اسپند دود کردیم..
    دیدی دایی؟؟
    دیدی دوستات نزاشتن صورتتو ببینیم؟؟
    دایی جونم چرا رو صورتت پلاستیک کشیدن..
    صورت تو ک مثه قرص ماه بود؟؟؟
    چشم نداشتن ببینن زیباییتو...
    نکنه چشمت زدن؟
    دیشب دوستات اومدن خونه جدیدت؟؟؟
    دیدیشون؟؟؟
    اومدن ک شب تنها نباشی...
    منو مامانم بودیم...
    دورتر نشستیم چون تو دوس نداشی دوستات ما رو ببینن..
    دایی جون دیدی چ جمعیتی اومدن بدرقت؟؟
    دیدی چ دامادیه با شکوهی برات گرفتیم..؟؟
    هه...
    ...
    تو این سه نقطه خیلی حرفا هست ک بین خودمونه..
    ولی بدون خیلی داغونم کردی..
    ی خواهش..
    میشه منم ببری پیش خودت؟؟؟
    دیگه تحمل ندارم...
    نمیتونم این همه خاطراتو وسایلتو از یاد ببرم..
    عینک غواصیتو بردارم؟؟
    یا مجله های بانک خونو امدادگریتو؟؟؟
    کیسه خوابتو یا لباسای پشت در اویزون شدتو؟؟؟
    دایی مادرجون تا صب بهت زنگ میزد و منتظرت بود...
    چجوری دلت اومد چشم ب راهش بزاری تا ابد؟؟؟
    پدرجون کمرش شکست..
    نای راه رفتن نداره..
    تو ک بی معرفت نبودی؟؟؟
    خواهررات دایی..
    تو که کوه دو تا خواهرات بودی چرا بار غمشون شدی...
    منم ک سوختم ب پات...آتیش گرفتم


    چ فایده...
    رفتنت..
    آرامشت..
    خونه جدیدت...
    مبارکت دایی جون..
    مبارکت..
    پاسخ:
    تسلیت میگم به شما و خانواده امداد و نجات کشور
    درد ناکترین صحنه
    خدایا تحمل سنگینی مصیبت رو به همه ما  عنایت کن

    داییه عزیزم همه مارو ب خاطر بدی هایی ک در حقت کردیم..
    و اینکه هرگز نفهمیدیم تو چ فرشته ای بودی ببخش..
    هرچند میدونم خیلی دیره..
    دایی جونم بدجور همه مارو با رفتنت سوزوندی٬به خدا باورت نمیکنم خیلی سنگین تر از باورمی..
    دایی محمدم خیلی حالم بده
    صدات از گوشم بیرون نمیره..
    چشماتو نمیتونم فراموش کنم..
    یادته از گرگان با هم برگشتیم ی ماه پیش؟
    چجوری منو با خاطراته اون روزو روزای دیگه تنها گذاشتی؟؟؟
    از چهارشنبه ب بعد دیگه عقربه ها نای راه رفتن ندارن٬روزا کش میاد و شبا یلداس..
    تو هم ک رفتی‌..
    دایی جوون؟؟من ک کسی نداشتم..
    تو بی کس ترم کردی
    اونم الان ک بهت محتاجم..
    خودت قول دادی پشت من وایسی
    من بهت اعتماد کردم..
    ولی تو تنهام گذاشتی..
    خیلی مظلومانه شهید شدی
    هیچ کس فکرشو نمیکرد..
    راستی دایی؟
    ما برات دیروز عروسی گرفتیم
    قربونی کردیم
    نقل و نبات پاشیدیم
    برای قد رعنات اسپند دود کردیم..
    دیدی دایی؟؟
    دیدی دوستات نزاشتن صورتتو ببینیم؟؟
    دایی جونم چرا رو صورتت پلاستیک کشیدن..
    صورت تو ک مثه قرص ماه بود؟؟؟
    چشم نداشتن ببینن زیباییتو...
    نکنه چشمت زدن؟
    دیشب دوستات اومدن خونه جدیدت؟؟؟
    دیدیشون؟؟؟
    اومدن ک شب تنها نباشی...
    منو مامانم بودیم...
    دورتر نشستیم چون تو دوس نداشی دوستات ما رو ببینن..
    دایی جون دیدی چ جمعیتی اومدن بدرقت؟؟
    دیدی چ دامادیه با شکوهی برات گرفتیم..؟؟
    هه...
    ...
    تو این سه نقطه خیلی حرفا هست ک بین خودمونه..
    ولی بدون خیلی داغونم کردی..
    ی خواهش..
    میشه منم ببری پیش خودت؟؟؟
    دیگه تحمل ندارم...
    نمیتونم این همه خاطراتو وسایلتو از یاد ببرم..
    عینک غواصیتو بردارم؟؟
    یا مجله های بانک خونو امدادگریتو؟؟؟
    کیسه خوابتو یا لباسای پشت در اویزون شدتو؟؟؟
    دایی مادرجون تا صب بهت زنگ میزد و منتظرت بود...
    چجوری دلت اومد چشم ب راهش بزاری تا ابد؟؟؟
    پدرجون کمرش شکست..
    نای راه رفتن نداره..
    تو ک بی معرفت نبودی؟؟؟
    خواهررات دایی..
    تو که کوه دو تا خواهرات بودی چرا بار غمشون شدی...
    منم ک سوختم ب پات...آتیش گرفتم


    چ فایده...
    رفتنت..
    آرامشت..
    خونه جدیدت...
    مبارکت دایی جون..
    مبارکت...
    پاسخ:
    تسلیت میگم....
    خدا رحمتش کنه. خدا این نوع مرگ رو نصیب ما کنه.
    پاسخ:
    درود بر حامد عزیز
  • سید جواد حسینی
  • باورم نمیشه محمد رفته
    محمد پاشو مصدومان به تو نیاز دارند محمد حرف بزن مادرپیرت نگرانت میشه
    محمد پاشو بریم عملیات ،محمد تو که رفیق نیمه راه نبودی
    محمد خودت میگفتی خیلی دوسم داری پس جان سید جواب بده
    محمد
  • سید جواد حسینی
  • باورم نمیشه محمد رفته
    محمد پاشو هنوز مصدومان بهت نیاز دارند محمد بلند شو مادرپیرت نگرانت میشه
    محمد نرو هنوز باید بهم کمک کنی توی عملیات.محمد تو که رفیق نیمه راه نبودی.
    ای خدا
    پاسخ:
    تلیت میگم واقعا تلخ و سخته رفتنشون... :(
    خدا بیامرزه تورو
    حیف شد ممد
    سلام
    برای این امدادگر عزیز علو درجات نزد خداوند وبرای خانواده محترمشون صبر مسئلت می کنیم
    پاسخ:
    تسلیت...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">