مجله ابزار و تکنولوژی نجات
مجله ابزار و تکنولوژی نجات
https://www.instagram.com/abzarnejat
- ۰ نظر
- ۲۳ مهر ۰۲ ، ۱۶:۴۴
امدادگران #هلال_احمر و #آتش_نشانی و جهادگران مردمی بی توجه به فضا سازی رسانه ای و شایعات متعدد با تمام توان به جستجو و نجات مصدومین و مفقودین سانحه #متروپل پرداختند. در متروپل #آبادان ماسک فریبنده رسانه های معاند فرو ریخت و چهره واقعی و ضد ایرانی آنها نمایان شد. #تنهایتان_نمیگذاریم
یک امدادگر جمعیت هلال احمر بر ضرورت انتخاب رییس جمعیت هلال احمر از میان گزینههای دارای سابقه فعالیت در این جمعیت تاکید کرد.
به گزارش ایسنا، میلاد صمیمی نعمتی در یادداشتی که پیرامون انتخاب رییس جدید برای جمعیت هلال احمر نوشت، آورده است: « طی روزهای آتی شورای عالی هلال احمر درباره گزینه های جدید رییس این جمعیت تصمیم می گیرد. تا به حال حتما افرادی برای ریاست این نهاد امدادی ثبت نام کرده اند که از چند و چون آنها خبری ندارم اما به عنوان کسی که از دوران کودکی و نوجوانی داوطلب و امدادگر هلال احمر بوده ام، در این مقطع حساس لازم می دانم چند نکته را متذکر شوم.
جمعیت هلال احمر یک نهاد مردمی است که بر پایه جوانان، امدادگران و داوطلبان خود می چرخد و در سال آینده صدساله می شود. هیچ نهاد اجتماعی تابه حال در ایران نتوانسته که به این سن و سال برسد و روز به روز شکوفاتر شود. شاید دلیل این اتفاق این باشد که هلال احمر ورودی دارد اما خروجی ندارد. اعضا آن چه داوطلب باشند و چه مدیر و کارمند وقتی پای شان در هر سن و سالی به آنجا باز می شود، دیگر تمایلی برای جدایی از آن ندارند حتی اگر دوره کاری و یا مدیریت شان تمام شود. کار کردن در جمع این خانواده بزرگ همیشه لذت بخش است و از همین رو آدم را پاگیر می کند.
شاید به همین دلیل هم باشد که در سطوح ارشد، مدیرانی در این جمعیت بیشتر موفق ظاهر می شوند که پله پله رشد کرده باشند و یا با شناخت و تجربه قبلی پای در این عرصه گذاشته باشند. جمعیت هلال احمر در طول سالیان گذشته متاسفانه از همین نقطه آسیب دیده و ضربه خورده است. مدیرانی ناآشنا با این فضا و اعضای آن وقتی در سطوح ارشد مسئولیت می گیرند مدت زمان زیادی را برای شناخت و ارزیابی از دست می دهند و در همین مدت هم با بی تجربگی فرصت هایی را از دست می دهند و یا آسیب ها و حاشیه هایی را ایجاد می کنند.
اکنون و در آستانه صد سالگی این نهاد مردمی و شروع یک دولت جدید ضرورت حضور یک مدیر ارشد توانمند و در عین حال دارای شناخت و تجربه کاری در این جمعیت بیشتر از گذشته احساس می شود. در چند سال گذشته شاید به دلیل همین نیاز بود که با فشار اعضا داوطلب، امدادگران و بدنه داخلی هلال احمر، شورای عالی به مثابه یک مجلس قانونگذاری در این نهاد مصوبه ای را تایید کرد که تجربه کاری در سطوح ارشد هلال احمر را برای کاندیداهای ریاست این نهاد الزامی می کرد.
امید است با تن دادن به این خواسته مهم و رعایت این قانونِ درست، رییس جدید جمعیت هلال احمر فردی باشد که طعم شیرین خدمت را در دوره های گذشته چشیده و با زیروبم های این نهاد بشردوستانه کاملا آشنا باشد وگرنه عدم رعایت قانون و بی توجهی به خواسته بدنه داخلی این جمعیت، روزهای روشنی را برای آن به دنبال نخواهد داشت.»
انتهای پیام
طرح نو | داوطلبی و کار داوطلبانه را شاید نتوان در ترکیب واژگان تعریف کرد. کمک بدون چشمداشت، انساندوستی، مهربانی، عشق، همدردی، خیر رساندن، نیکی بدون منفعت و خدمت بدون توقع پاداش و شاید چندین واژه توصیفی دیگر در مفهوم کار داوطلبانه میگنجد. آمارهای منتشر شده میگوید کمتر از ١٠درصد ایرانیان کار داوطلبانه انجام میدهند. آماری که اگر فعالیتهای سازمانهای مردم نهاد خیریهای را از آن کم کنیم رقمی بسیار پایین به دست میآید که صرفا به فعالیت خانواده جمعیت هلالاحمر و رقم ناچیزی از سمنهای محیط زیستی و ... اختصاص پیدا میکند. این درحالی است که آموزههای فرهنگی و دینی ما بر نوعدوستی و کمک به انسانها تأکید فراوانی دارد و روحیه نیکی کردن به مردم و خیررساندن به خلق خدا در ایرانیها به وفور وجود داشته و دارد. با این حال فرهنگ کار داوطلبانه در میان مردم ما آنطور که باید نهادینه نشده است. درحالیکه توسعه اجتماعی هر جامعهای نیازمند ارتقای مفاهیم ارزشی و اخلاقی ازجمله فعالیتهای داوطلبانه است، بازشناسی یا بازتعریف مسأله داوطلبی و کار داوطلبانه در جامعه امروز ضروری بهنظر میرسد. در این گزارش سراغ کسانی رفتهایم که مسأله داوطلبی را درک کرده و طعم فعالیت داوطلبانه را چشیدهاند. داوطلبهای فعال جمعیت هلالاحمر در این گزارش – گفتوگو از احساس درونی خود نسبت به مسأله داوطلبی میگویند.
داوطلب محوری لازمه یک جامعه پویا
«میلاد صمیمی» داوطلب فعال هلالاحمر است. او در تعریف داوطلبی و فعالیت داوطلبانه میگوید: «کار داوطلبانه یعنی فعالیت بدون چشمداشت و منفعت مالی، درواقع فعالیتی که فرد خود را بدون توقع و انتظاری وقف کمک به دیگری میکند. کار داوطلبانه در سازمانهای مردمنهاد در قالبهای متفاوت در سراسر جهان انجام میشود. او که معتقد است واژه داوطلب بار معنایی و ارزشی بسیار مثبت و قابل احترامی در فرهنگهای مختلف در میان مردم دارد، عنوان میکند: «همه مردم به داوطلب و کسی که کار داوطلبانه انجام میدهد احترام میگذارند و این امور در ایران و سایر کشورها از جایگاه ارزشی والایی برخوردار است؛ درواقع هرکسی افتخارش این است که بگوید کار داوطلبانه میکند.»
او در مورد اینکه فرهنگ ایران چه میزان با کار داوطلبانه عجین است، هم میگوید: «توسعه فعالیتهای مدنی در جمعیت هلالاحمر و سازمان داوطلبان این جمعیت و سایر سمنهای حوزههای مختلف مثل محیطزیست و حقوق کودکان، فرهنگ کار داوطلبانه را در جامعه ما نهادینه کرده است. امروز ما میتوانیم بگوییم فرهنگ ایرانی با فرهنگ کار داوطلبانه پیوند میخورد. کار داوطلبانه در ایران بهواسطه فرهنگ دینی و ملی که بر خیررساندن و نیکی کردن به مردم تأکید زیادی دارد، سابقه دیرینهای پیدا میکند و نمیتوان گفت فعالیتهای داوطلبانه برای ما ایرانیها ناآشناست.» صمیمی، این نکته را قبول دارد اما بر لزوم مدیریت و ساماندهی فعالیت داوطلبانه تأکید میکند و میگوید: «هدف، ایجاد نظم و قرارگرفتن در مسیر مدیریت شده است تا منابع و سرمایهها هدر نرود. منظور از سرمایه، نیروی انسانی بالقوهای است که در راستای فعالیتهای انساندوستانه و کمکهای غیرانتفاعی کار میکنند. کار داوطلبانه هم باید در مسیر درست هدایت شود تا بتوان در بحرانها و موقعیتهای اضطراری از این ظرفیتها برای نجات جان انسانها استفاده کرد. «این داوطلب فعال هلالاحمر در رابطه با اینکه ارتقای فرهنگ داوطلبی تا چه میزان میتواند بر توسعه مشارکت اجتماعی در میان مردم موثر باشد، تأکید میکند: «داوطلب محوری لازمه وجود یک جامعه پویا است و اگر این روحیه در جامعه نباشد، آن جامعه بیمار است. در جامعه ما روحیه کار داوطلبی از دیرباز وجود داشته اما شاید در این حوزه کمکاریهایی داشتهایم که آنطور که باید و شاید مردم با کار داوطلبانه آشنا نیستند.»
محبت بیمنت
«کار داوطلبی یعنی هر فعالیت انساندوستانهای که بدون هیچ چشمداشت و توقعی انجام میشود. خدمت و خدمتی که هیچ پاداش دنیایی ندارد.» اینها را مهین حیدری، مسئول خانه داوطلبی استان مرکزی میگوید. او معتقد است «هر کسی وارد کار داوطلبی میشود چه همیار باشد چه امدادگر یا مددکار، میتواند به همنوعش خدمتی ارایه دهد. خدمتی که با جان و دل ارایه میشود، صادقانه و عاشقانه.»
او میگوید: «اطلاعرسانی و آگاهی در مورد فعالیتهای داوطلبانه در کشور ما کم بوده است که البته در سالهای اخیر این روند آگاهیدادن به مردم از طریق برنامههای فرهنگی و تبلیغی بهتر شده اما هنوز خیلیها نمیدانند هلالاحمر اصلا چی هست و چه میکند. جالب است مردمی که میآیند و فرم پرمیکنند و با فعالیتهای جمعیت و سازمان داوطلبان آشنا میشوند، خودشان بسیار زیاد پیگیر هستند که وارد شوند و بتوانند خدمتی به مردم ارایه دهند. در میان مردم بهویژه در جوانان روحیه کار بیطرفانه، بیغرضانه و خدمت بدون منت وجود دارد و ما در حوزه اطلاعرسانی و آگاهیدادن به مردم مشکل داریم که باید در این حوزه کار بیشتری انجام دهیم.»
شکرانه بازوی توانا
«عباسعلی صیادی» کار داوطلبانه را کاری عاشقانه توصیف میکند و میگوید: «به قول شاعر «شکرانه بازوی توانا، بگرفتن دست ناتوان است». خداوند به کسانی که وارد کارهای داوطلبی میشوند، این لطف را عنایت کرده که بتوانند از این بازوی توانا در راستای خدمت به خلقش استفاده کنند. هیچکسی را سراغ ندارم که در جمعیت هلالاحمر فعالیت داوطلبانه انجام دهد و به منفعت مالی فکر کند. مسأله داوطلبی بحث انسانیت و انساندوستی و نوعدوستی است. دیدن رنج و سختی انسانها سخت است. بدون مهربانی و عاطفه نمیتوان در این راه قدم برداشت. فرهنگ داوطلبی در ایران زیاد است و مردم ما تمایل زیادی به امور عامالمنفعه و خیر دارند که به توصیههای دین اسلام در مورد کمک به همنوع برمیگردد؛ با این حال کار داوطلبی هم یک کار تخصصی است و اگر کسی عزم و اراده جدی دارد که وارد این عرصه شود، اول لازم است که آموزش ببیند.» این داوطلب هلالاحمر به تجربههایی که در بحرانها و موقعیتهای اضطراری داشته اشاره میکند: «مثلا در حوادث و موقعیتهای بحرانی همه مردم میخواهند کمک کنند؛ هرکسی به هر نوعی که میتواند و از دستش برمیآید. اما مردم عادی آموزشهای تخصصی مثلا برای امداد و نجات ندیدهاند و در برخی موارد بهرغم اینکه نیتشان خیر است و قصد کمک دارند اما ناآگاهی باعث میشود که نهتنها کمکی به رفع مشکل نکنند بلکه مشکلساز هم شوند. با این حال مردم در هر شرایطی برای کار داوطلبانه مشتاق هستند.» بهگفته این فعال داوطلب جمعیت هلالاحمر «آموزشها باید فراگیر باشد که در این میان نقش رسانهها پررنگتر میشود. حتی میتوان یکسری آموزشها را به صورت عمومی در سرفصلهای آموزشی مدارس تعریف کرد تا همه با کار داوطلبانه آشنا شوند و براساس مهارتها و تخصصشان به همنوع خود کمک کنند.»
باید حسش کنید، گفتنی نیست!
«کوروش حسینی» داوطلب فعال در استان خراسانرضوی است که در تعریف و جایگاه کار داوطلبی به «طرحنو» میگوید:«متاسفانه در کشور ما به داوطلب و کار داوطلبانه خیلی بها داده نمیشود که جایگاه واقعیاش را در میان مردم پیدا کند.» او توضیح میدهد، منظورش از بهادادن چشمداشت مالی نیست چرا که به گفته او: «چون کار داوطلبانه همانطور که از عنوانش پیداست، یعنی خدمت بیغرض و بیتوقع برای انسانها. خداوند به ما جسم سالم، فکر باز و توان کمک به دیگران را داده پس وظیفه خود میدانیم از سلامتی و نیروی بازو در راه انساندوستی استفاده کنیم.» او معتقد است، داوطلبی حس کردنی است نه تعریف کردنی. به گفته حسینی در کل هر کسی بهواسطه یک احساس درونی وارد این فعالیتها میشود. مثلا خیلیها کوهنورد هستند یا پاراگلایدر کار میکنند؛ اما فقط افرادی که حس کار داوطلبانه دارند، حاضر میشوند از تفریح و سرگرمی خود دست بکشند و بهکسانی که در کوه گرفتار شدهاند کمک کنند. حسینی میگوید، «در شهرها و مناطقی با مقیاس کوچکتر مثل روستاهای بکر و دور افتاده، فرهنگ داوطلبی بیشتر و پررنگتر است. یعنی مردمی که کمتر دغدغه روزمرگی دارند و گرفتاریهای زندگیشان آنها را از توجه به همنوعشان غافل نکرده، بیشتر به سمت فعالیتهای داوطلبانه تمایل دارند.»
وقتی بحث از امور داوطلبانه مطرح میشود، ناخودآگاه ذهنها بهسمت کارهایی میرود که میتواند به دیگران خیر و منفعت برساند، آن هم بدون هیچ چشمداشتی. در جامعه ما مردم تمایل زیادی به کمککردن به دیگران دارند.
این کمککردن را، هم درقالب کمکهای مادی و هم کمکهای معنوی در موقعیتهای مختلف میتوان دید. خوشبختانه روز به روز علاقه مردم به کمک به دیگران شدت بیشتری میگیرد که چنین امری را از فراگیری مشارکت برای کمک به دیگران در حوادثی که روی داده است، میتوان دید. اما مشکلاتی در این بین وجود دارد که اجازه نمیدهد فرهنگ داوطلبی بهصورت سازمانیافته گسترش پیدا کند.
مشکل اینجاست که مردم نمیدانند برای انجام کارهای داوطلبی باید کجا و به چه نهاد و سازمانی مراجعه کنند. طبق تجربیات شخصی، بارها اتفاق افتاده است زمانی که برای اقدامات امدادی در جادهها حضور داشتیم، مردم درباره نحوه کار و چگونگی ارتباط ما با هلالاحمر، کنجکاو شدند و این سوال برایشان مطرح بود که چطور ما با هلالاحمر همکاری میکنیم. جالب اینجاست در این ارتباطات، نشان داده میشود که اطلاعات مردم در این زمینه بسیار کم است. بسیاری از مردم فکر میکنند افرادی که با مجموعه هلالاحمر همکاری دارند، استخدام این جمعیت هستند و با طیکردن مراحل سخت و دشوار اداری، توانستهاند با این نهاد همکاری کنند.
بارها این واقعه رخ داده است زمانی که برای مردم توضیح میدهیم که ما داوطلب هستیم و هیچ حقوقی دریافت نمیکنیم بلکه به صورت افتخاری و داوطلبانه همکاری با هلالاحمر را آغاز کرده و ادامه دادهایم، تعجب میکنند و بعد هم ترغیب میشوند که بهعنوان داوطلب، عضوی از جمعیت هلالاحمر باشند و در یکی از بخشهای موردنظر خود فعالیت کنند.
مجموع آنچه از تجربیات شخصی برمیآید و اطلاعاتی که از دیگر منابع در اختیار ما قرار میگیرد، این حقیقت را آشکار میسازد که نمیتوانیم منکر این موضوع باشیم که ارگانها و نهادهای داوطلبی، در کشور ما از دید بسیاری از مردم پنهان است.
با این اوصاف این سوال وجود دارد که از کل جمعیت ایران، چند درصد هستند که بدانند برای انجام کاری عامالمنفعه، باید به کجا رجوع کنند یا اگر بخواهند فعالیتی در این زمینه داشته و خواهان انجام امری داوطلبانه باشند، باید با کجا همکاری کنند؟ موضوعاتی که در این بخش مطرح شد، همگی جزو ضعفهایی است که باعث میشود فرهنگ داوطلبی گسترش و ترویج پیدا نکند.
در زمینه امور داوطلبانه، اطلاعرسانی ضعیف است و تبلیغات جذاب در این زمینه وجود ندارد. متاسفانه در این سالها رادیو و تلویزیون که بهدلیل برخورداری از بودجه عمومی، باید بخشی از زمان خود را به تبلیغ و ساخت برنامه در مسیر منافع عامالمنفعه اختصاص دهد، هیچ اقدام مثبتی در این زمینه انجام نداده است. بهعنوان نمونه اگر از نحوه و چگونگی آشنایی داوطلبان جمعیت هلالاحمر با این جمعیت از فعالان و داوطلبان سوال کنید، خواهید دید بیشتر این افراد که امروز در سنین جوانی با هلالاحمر همکاری میکنند، از طریق مدارس و شاخه کانون دانشآموزی با هلالاحمر و امور داوطلبانه آشنا شدهاند.
در این چندسال بهویژه طرح دادرس که در مدارس اجرا و المپیادی که در این زمینه برگزار میشود، کمک کرده تا فعالیتهای هلالاحمر بیشتر شناخته شود. این امر هرچند بهعنوان نمونه است اما باعث میشود دانشآموزان با مشارکت در این امور، روحیه کار داوطلبانه را در خود تقویت و با مسائلی از این دست آشنایی بیشتری پیدا کنند.
مطابق اطلاعات موجود، در دانشگاهها نیز کانونهای هلالاحمر وجود دارد اما همانطور که گفته شد، بنا به شناخت کم و اطلاعاتی کمی که در سطح عمومی وجود دارد، به سختی میتوان افراد را جذب این کانونها کرد چراکه تبلیغات و ایدههای جذابی در این زمینه
وجود ندارد.
تجربه ثابت کرده است وقتی یک نفر جذب کارهای داوطلبانه شد به سختی از آن دل خواهد کند زیرا احساس خوشایند انجام کار خیر، انسانها را ترغیب میکند که فعالیتهای عامالمنفعه را ادامه دهند بنابراین باید قبول کنیم که تبلیغات، مهمترین پایه برای ترویج فرهنگداوطلبی است.
منبع: روزنامه شهروند http://shahrvand-newspaper.ir/Default.aspx?News_Id=12972
تاریخ: ١٣٩٣/٠٨/٢٥
لینک برنامه در تلوبیون : نشان مهربانی قسمت یازدهم
جهت دانلود در تلویبیون ثبت نام کنید و یا جهت مشاهده آنلاین از طریق گوگل پلاس یا فیس بوک وارد تلویبیون شوید.
Instagram | اینستاگرام
https://instagram.com/neshanemehrabani/
مجموعه تصاویر منتخب هر قسمت از برنامه نشان مهربانی
Aparat | آپارات
http://www.aparat.com/neshanemehrabani
مجموعهای نماهنگها، آنونسها، تیتراژ و گزیده ای از ویدئوهای برنامه نشان مهربانی
Telewebion | تلوبیون
http://www.telewebion.com/fa/program/info/44373/%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C
برنامههای (نشان مهربانی) پخش شده از شبکه یک سیما
Gmail | پست الکترونیک
neshanemehrabani@gmail.com
مثل شبنم دلنشین باش که به هر دلی بشینی
همه چی خوبه اگه تو همه چی رو خوب ببینی
جوری زندگی کن بشه از تو یه نماد عاشقی ساخت
که نشون مهربونی رو بشه گردن تو انداخت
مثل بارون مهربون باش همه چترا به تنت شن
تا یه نیا بی قرار لحظه اومدنت شن
مثه اون جزیره ای که توی طوفانه همیشه
که نشسته روی دریا ولی هیچ وقت غرق نمیشه
تو یه ذره آسمون شی آدما پرنده میشن
بزار آدمای دنیا آدمای بهتری شن
واسه پرواز پرنده گاهی وقتا آسمون باش
بی دلیل و بی بهونه هر جا رفتی مهربون باش
مثل بارون مهربون باش همه چترا به تنت شن
تا یه نیا بی قرار لحظه اومدنت شن
مثه اون جزیره ای که توی طوفانه همیشه
که نشسته روی دریا ولی هیچ وقت غرق نمیشه
عکس رسیده از یکی از شاهدان عینی افشین سر مست
سرپرست سازمان امداد و نجات اعلام کرد : بالگرد سقوط کرده متعلق به هلالاحمر نیست و بالگردهای امدادی هلال احمر آماده ارائه خدمات امدادی می باشند .
سرپرست سازمان امداد و نجات هلالاحمر با بیان اینکه همچنان 13 امدادگر در محل حادثه حضور دارند، درباره مالکیت بالگرد گفت: در حال حاضر تمام 17 فروند بالگرد هلالاحمر صحیح و سالم در پایگاههای خود مستقر هستند و بالگرد سقوط کرده متعلق به هلالاحمر نیست و بالگردهای امدادی هلال احمر آماده ارائه خدمات امدادی می باشند .
اسامی کشته شدگان سقوط بالگرد
http://iran-newspaper.com/Newspaper/BlockPrint/55527
سرپرست سازمان امداد و نجات اعلام کرد : بالگرد سقوط کرده متعلق به هلالاحمر نیست و بالگردهای امدادی هلال احمر آماده ارائه خدمات امدادی می باشند .
سرپرست سازمان امداد و نجات هلالاحمر با بیان اینکه همچنان 13 امدادگر در محل حادثه حضور دارند، درباره مالکیت بالگرد گفت: در حال حاضر تمام 17 فروند بالگرد هلالاحمر صحیح و سالم در پایگاههای خود مستقر هستند و بالگرد سقوط کرده متعلق به هلالاحمر نیست و بالگردهای امدادی هلال احمر آماده ارائه خدمات امدادی می باشند .
فرماندار شمیرانات از سقوط یک بالگرد در منطقه دربند و کشته شدن 3 سرنشین خبرداد.
سرپرست سازمان امداد و نجارت هلالاحمر با تأکید براینکه بالگرد سقوط کرده متعلق به این سازمان نیست، گفت: هلالاحمر ۱۷بالگرد دارد که همگی آنها هماکنون آماده پرواز هستند.
In case of serious accidents seconds may make the difference between life and death, full recovery or a lifelong handicap. Emergency rescue teams have to be able to act immediately. Within the automotive industry, technological developments evolve at a high pace. The application of advanced materials, reinforced constructions and safety systems offer optimal protection in case of an accident.
The chances of getting away unharmed have increased considerably through these developments. But with these improvements, it has also become more difficult for rescue teams to extricate people from vehicles involved in a crash. This transforms safety components into new barriers to both passengers and rescue workers. Non-inflated Airbags, stored gas inflators and alternative propulsion systems with new characteristics are just examples of potential dangers. Localising and identifying these components during the rescue operation is therefore of prime importance. This is not an easy task, because these features differ with every make and model. Apart from that, new models and safety features are developed constantly. Very hard for rescue teams to keep up with!
زلزله 5 ریشتری بندرعباس را لرزاند
زلزله 5 ریشتری دقایقی پیش بندرعباس را لرزاند وموجب ترس و وحشت مردم این شهر و روستاهای اطراف شد.یکشنبه، 5 بهمن 1393 در 23:41:19
طبق اطلاعات مرکز لرزه نگاری کشور این زلزله حوالی منطقه حفاظت شده گنو رخ داده است.
سامانه هشدار فاجعه جهانی GDACS هشدار این زمین لرزه را در سطح سبز اعلام کرد و بزرگی ان را 4.8 ریشتر اعلام نمود.
زلزله 2.7 ریشتری مجددا حوالی بندرعباس را لرزاند.
ثبت بیش از 4 پسلرزه بالای 2 ریشتر در حوالی بندرعباس تا ساعت
3.8 ریشتر 1:15 بامداد
1:36بامداد اخرین بروز رسانی
اخرین اخبار از سامانه 24 ساعته عملیات امداد و نجات کشور
تاریخ : 1393/11/05 ,یکشنبه-23:41
حادثه : زلزله]-زلزله5ریشتری فین
محل : هرمزگان-بندرعباس-مرکزی
محل دقیق : دهستان تازیان
حادثه دیده:در حال بروز رسانی/کل آسیب دیدگان:0
اسکان داده شده:0
شماره تماس امداد و نجات هلال احمر در صورت نیاز به امدادرسانی 112
تاریخ وقوع زلزله: |
دوشنبه، 6 بهمن 1393 در 01:05:23 2015-01-25 21:35:23 |
بزرگی زلزله: |
۲.۴ |
نوع بزرگی: |
MN |
موقعیت رومرکز زلزله: | ۲۷.۴۰ شمالی و ۵۶.۲۰ شرقی |
عمق: | ۱۰ کیلومتر |
عدم قطعیت مکانی: | ۰+/- کیلومتر در جهت شمالی - جنوبی ۰+/- کیلومتر در جهت شرقی - غربی |
منطقه: |
استان هرمزگان |
فاصلهها: |
26 کیلومتری بندرعباس، هرمزگان |
منبع: |
موسسه ژئوفیزیک، دانشگاه تهران |
تاریخ وقوع زلزله: |
یکشنبه، 5 بهمن 1393 در 23:41:19 2015-01-25 20:11:19 |
بزرگی زلزله: |
۵.۰ |
نوع بزرگی: |
MN |
موقعیت رومرکز زلزله: | ۲۷.۴۴ شمالی و ۵۶.۱۶ شرقی |
عمق: | ۸ کیلومتر |
عدم قطعیت مکانی: | ۱.۷۴+/- کیلومتر در جهت شمالی - جنوبی ۲.۲۲+/- کیلومتر در جهت شرقی - غربی |
منطقه: |
استان هرمزگان |
فاصلهها: |
31 کیلومتری بندرعباس، هرمزگان |
منبع: |
موسسه ژئوفیزیک، دانشگاه تهران |
نمره همه شما 21
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در حکمی حجت الاسلام آقای حاج شیخ عبدالحسین معزی را به عنوان نماینده ولی فقیه در جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران منصوب کردند. متن حکم رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجةالاسلام آقای حاج شیخ عبدالحسین معزی دامت توفیقاته
با توجه به فقدان روحانی دلسوز و خدمتگزار جناب حجةالاسلام آقای غیوری که سالهای متمادی در جمعیّت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران منشاء خدمات فراوان بودند، جنابعالی را که برخوردار از شایستگی و صلاحیت و احساس مسئولیت در قبال محرومیتهای مادّی و فرهنگی هستید، به عنوان نمایندهی خود در آن جمعیّت منصوب میکنم.
جمعیت هلال احمر با اهداف والای بازآفرینی روحیه اعتماد به نفس و امید و آرامش بخشیدن به جانهای خسته از حوادث طبیعی و فراهم کردن وسایل آسایش برای تنهای رنجور، فارغ از مرزبندیهای جغرافیایی، دینی، قومی و نژادی تأسیس شده است و منطبق بر تعالیم و دستورهای دین مبین اسلام است.
با توجه به اهمیّت و ظرفیتهای فراوان مادّی و معنوی این جمعیّت و با آگاهی از توانمندیها و تعهد جنابعالی، انتظار میرود که با هدایت و نظارت بر امور، به تقویت و گسترش این تعالیم گرانبها و زندگیبخش در مجموعهی اعضای وابسته به این جمعیّت، بویژه جوانان، و پیشی جُستن و همیاری کردن در کار نیک خدمترسانی به آسیبدیدگان از حوادث طبیعی و سایر وظایف جمعیّت همّت گمارید.
از خداوند متعال توفیق جنابعالی و همهی مسئولین و دستاندرکاران هلال احمر را در تحقق هر چه بیشتر اهداف آن مجموعه خواستارم.
سیّد علی خامنهای
14/ دی ماه/ 1393
تحقیر مرگ توسط امدادگران هلال احمر و نجات جان مصدومین سقوط کامیون و غلتک به دره در محور هراز مسیر فرعی گل زرد- پلور عملیات نجات دونفر از مصدومین این حادثه توسط امدادگران هلال احمر استان مازندران-شعبه آمل پایگاه شهید ملک زاده پلور ۲آذر۱۳۹۳ تهیه و تدوین:میلاد صمیمی نعمتی گروه مستند سازی ایثار (امدادگران و نجاتگران ایران)
میلاد صمیمی نعمتی / آذر 93
...............................................................
منبع:
شاید آن کسی رو که نجات می دهید،همان کسی باشد که دوستش دارید.
هرخانواده،یک امدادگر. اولین پیج تخصصی آموزش امداد و کمک های اولیه.
آموزش از طریق متن،عکس و فیلم.
instageram
http://i.instagram.com/rescue__112
------ @rescue__112
----- @rescue__112
---- @rescue__112
--- @rescue__112
---- @rescue__112
----- @rescue__112
---- @rescue__112
--- @rescue__112
-- @rescue__112
شما میتوانید جهت خرید هشدار دهنده گاز منو اکسید کربن با شماره: 09213158528 تماس حاصل نمایید
همایش کویر نوردی صلح و دوستی به مناسبت هفته کاهش اثرات بلایای طبیعی به میزبانی هلال احمر استان یزد و جمعیت هلالاحمر شهرستان بافق با موفقیت به پایان رسید.
افتخار حضور در جمع کشوری اعضای هلال احمر باری دیگر نصیب بنده شد و در کنار پرسنل و اعضای محترم جمعیت هلال احمر یزد در حد توانمان به این فرشتگان نجات خدمت رسانی کردیم.
(KED(Kendrick ExtricationDeviceدستگاه رهاسازی کندریک
اصحاب رسانه و خبرنگاران امدادگر جمعیت هلال احمر ایران به جنبش جهانی حمایت از امدادگران داوطلب پیوستند.
به گزارش اداره کل روابط عمومی و ارتباطات مردمی جمعیت هلال احمر، خبرنگاران حوزه هلال احمر همصدا با داوطلبان، امدادگران، جوانان و نجاتگران جمعیت های ملی به جنبش جهانی حمایت از امدادگران داوطلب پیوستند
بنابراین گزارش این خبرنگاران که پیش از این دوره های امدادگری را گذرانده و خبرنگاران داوطلب جمعیت هلال احمر نیز محسوب می شوند به همراه وحید رحمتی، مدیرکل روابط عمومی و ارتباطات مردمی جمعیت هلال احمر در اعتراض به جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و رفتار ظالمانه با امدادگران و در جنگ های اخیر منطقه و سوانح غیرطبیعی، خواستار تضمین ایمنی امدادگران و نجاتگران شدند.
پیش از این نیز امدادگران، جوانان و نجاتگران بسیاری در سراسر جهان با انتشار بیانیه ای ضمن محکومیت کشته شدن امدادگران در حوادث و سوانح، با پیوستن به جنبش جهانی حمایت از داوطلبان ما (protectourvolunteers#) به حمایت از بشردوستان و امدادگران و نجاتگران سراسر جهان پرداختند.
میلاد صمیمی نعمتی-شهریور 1393
رئیس سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر در پیامی، درگذشت نجاتگر مرحوم محمد باقری را با زماندگان و خانواده بزرگ هلال احمر تسلیت گفت.
متن این پیام بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
مشیت الهی بـر ایـن تعلق گرفـته کـه بهار فرحناک زندگی را خـزانـی ماتمزده بـه انتظار بنشیند و این بارزترین تفسیر فلسفـه آفـرینش در فـراخـنای بـیکران هـستی و یـگانه راز جـاودانگی اوسـت.
ضمن ارج نهادن به مراتب جانفشانیها و تلاشهای صادقانه نجاتگر جوان جمعیت هلال احمر شهرستان شاهرود، مرحوم محمد باقری در یاری رساندن به همنوعان در کسوت مقدس امدادگری و نجاتگری، درگذشت ناگهانی وی در سانحه رانندگی را به بازماندگان آن مرحوم، امدادگران و نجاتگران جمعیت هلال احمر تسلیت عرض نموده برای ایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت و برای سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانم.
دکتر پیر حسین کولیوند
رئیس سازمان امداد و نجات
به نقل از پایگاه آموزشی خبری RESCUE__112 در اینستاگرام: مهیار مجیب مجری محبوب برنامه پرطرفدار رنگین کمان که از شبکه تهران پخش میشود در اقدامی هم صدابا امدادگران و نجاتگران هلال احمر و صلیب سرخ در جنبش جهانی حفاظت از داوطلبان هلال احمر و صلیب سرخ با انتشار عکس خود در اینستاگرام در این حرکت بشر دوستانه شرکت کرد.
#protectourvolunteers Mahyar Mojib Children's implements the program work in Network TV5, Tehran, Iran
مهیار مجیب هم به جنبش حفاظت از امدادگران و نجاتگران داوطلب هلال احمر و صلیب سرخ جهانی پیوست
بعد از زلزله شدیدی که در مور موری استان ایلام رخ داد جمعیت هلال احمر در یک اقدام ضربتی و پاسخ اضطراری جهت برقراری سرپناه اضطراری برای زلزله زدگان و در امان ماندن مردم از آفتاب شدید تابستان گرم ایلام و تسریع عملیات امداد و نجات اقدام به توضیع چادرهای مسافرتی بین زلزله زدگان کرد.این چادر ها در زمان بسیار کمی قابلیت برپایی دارند و سبک بوده و حمل و نقل آسان نیز از مزایای آنها است.اما در این میان عده ای نیز از این وضعیت ناراحت بودند که چادر های امدادی اسکان اضطراری جمعیت هلال احمر که دارای اسکلت ،چادر و روکش با قابلیت تثبیت روی سطح زمین را داشته و ضد آب هستند برپا و مورد استفاده قرار گرفت.
protect our volunteers
شما هم به ما بپیوندید...
ما امدادگران و نجاتگران داوطلب جمعیت صلیب سرخ و هلال احمر خواستار
تضمین ایمنی امدادگران و نجاتگران درحوادث و سوانح مخصوصا سوانح غیر
طبیعی مانند مناقشات داخلی و جنگ در راستای اعتراض به کشته شدن
امدادگر داوطلب در جنگ و مناقشات سوریه،غزه،عراق و دیگر کشورها که به
دست تروریستها و دیگر نیروهای نظامی مورد حمله قرار گرفته اند ضمن
محکوم کردن این جنایات خواستار احترام به قوانین بین المللی در جنگ ها
و مناقشات هستیم.
این یک حرکتی بین المللی در جهت حفاظت از امنیت امدادگران داوطلب
درسراسر جهان میباشد.
محتوای اموزشی دوره تخصصی نجات در آوار
وضعیت کلی فایلها و فولدرهای خود را از طریق بخش وضعیت فعلی درایو جاری مشاهده نمائید.
نجاتگران محترم محتوای زیر صرفا جهت بهره برداری و استفاده شما عزیزان منتشر شده است و جامع و کامل نیست
لذا تکیه بر اطلاعات بدون تمرین و توان افزایی تئوری و عملی توصیه نمیشود.
37 کشته و 11 مصدوم
Ship Simulator Maritime Search and Rescue یک شبیه تمام عیار در زمینه صنایع دریایی و عملیات جست و جو و نجات توسط کشتی است. در این بازی شما نقش گروه امداد و نجات دریایی را بر عهده دارید و باید توسط تیم خود مشکلات به وجود آماده برای قایق ها و کشتی های مختلف را برطرف کنید ، شما کارهایی مانند خاموش کردن آتش در قایق های آتش گرفته ، نجات کشتی های آسیب دیده ، جستجو مستقیم و عملیات نجات ، تماس مستمر با مرکز هماهنگی نجات دریایی ، خارج کردن آب از کشتی های در خال غرق شدن ، نجات جان انسان ها و … از وظایف اصلی شما در این بازی می باشند که در قالب ۲۰ ماموریت برای شما ساخته شده و محدوده فعالیت شما در دو منطقه North Sea و Baltic Sea خواهد بود. از لحاظ شبیه سازی محیط و گرافیک هم بازی به خوبی عمل کرده ، به طوری که یک تجربه وافع گرایانه از آب ، حرکت امواج و شرایط جوی را به شما خواهد داد که تاثیر مستقیمی هم بر روی عملیات شما خواهد داشت و شما در ساعات مختلف روز از آفتاب گرفته تا هوای گرگ و میش و در مواقع جزر و مد باید به بهترین حالت ماموریت های خود را به انجام برسانید. در ادامه لینک دانلود بازی Ship Simulator Maritime Search and Rescue و تصاویر مربوط به بازی قرار داده شده.
نشان جمعیت هلال احمر/آرم جمعیت هلال احمر/لوگوی جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دولت، هیات وزیران به پیشنهاد وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران و ستاد کل نیروهای مسلح و به استناد تبصره (1) ماده (4) اصلاحی قانون اساسنامه بنیاد شهید و امور ایثارگران ـ مصوب 1387ـ و تبصره بند (الف) ماده (1) قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران ـ مصوب 1391ـ ، آیین نامه تعیین و احراز مصادیق عملی شهید، در حکم شهید و سایر مصادیق ایثارگری (مفقودالاثر، جانباز، آزاده و اسیر) را به شرح زیر تصویب کرد:
آیین نامه تعیین و احراز مصادیق عملی شهید، در حکم شهید و سایر مصادیق ایثارگری (مفقودالاثر، جانباز، آزاده و اسیر)
ماده1ـ در این آیین نامه اصطلاحات زیر در معانی مشروح به کار می روند:
1ـ شهید: کسی که جان خود را در راه تکوین، شکوفایی، دفاع و حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی و کیان جمهوری اسلامی ایران و استقلال و تمامیت ارضی کشور، مقابله با تهدیدات و تجاوزات دشمن و عوامل ضد انقلاب و اشرار نثار کرده یا می کند.
2ـ در حکم شهید: کسی که از نظر مأموریت، وظایف و اهداف تعیین شده همانند شهید است، ولی از لحاظ شرایط وقوع یا محل شهادت متفاوت می باشد.
3ـ جانباز: کسی که سلامتی خود را در راه تکوین، شکوفایی، دفاع و حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی و کیان جمهوری اسلامی ایران، استقلال و تمامیت ارضی کشور، مقابله با تهدیدات و تجاوزات دشمن و عوامل ضد انقلاب و اشرار از دست داده و به اختلالات و نقص های جسمی یا روانی دچار شود.
4ـ در حکم جانباز: کسی که از نظر ماموریت، وظایف و اهداف تعیین شده همانند جانباز است، ولی از لحاظ شرایط وقوع و محل مجروحیت، متفاوت می باشد.
5 ـ مفقودالاثر: کسی که با هدف و منظور مندرج در بند (1) در عملیات های علیه تجاوز دشمن و ضد انقلاب شرکت نموده و در حین عملیات در منطقه عملیاتی و جنگی و یا تغییر آرایش جنگی از وضعیت وی خبری در دست نباشد که در آینده ممکن است با کشف پیکر او و یا با اخبار دقیق یگانی و دیگر سازمان ها و مراکز مسوول، شهادت، اسارت و یا وضعیت دیگری برای او محرز گردد.
6 ـ اسیر: کسی که در راه تکوین، شکوفایی، دفاع و حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی و کیان جمهوری اسلامی ایران، استقلال و تمامیت ارضی کشور، مقابله با تهدیدات و تجاوزات دشمن و عوامل ضد انقلاب و اشرار در داخل و یا خارج از کشور گرفتار آمده و هویت و وضعیت وی مورد تایید مراجع صلاحیتدار قرار گیرد.
7 ـ آزاده: کسی که در راه تکوین، شکوفایی، دفاع و حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی و کیان جمهوری اسلامی ایران، استقلال و تمامیت ارضی کشور، مقابله با تهدیدات و تجاوزات دشمن و عوامل ضد انقلاب و اشرار در داخل و یا خارج از کشور اسیر و سپس آزاد شده و افرادی که از تاریخ 28/5/1342 تا تاریخ 16/11/1357 با الهام از مبارزات و مجاهدات امام خمینی (ره) به دلایل امنیتی، مذهبی یا اتفاقات سیاسی دیگر حداقل به مدت سه ماه در بازداشت یا حبس قطعی بوده اند.
8 ـ رزمنده: کسی که در راه تکوین، دفاع و حفظ ارزشها و کیان جمهوری اسلامی ایران، استقلال و تمامیت ارضی کشور، مقابله با تهدیدات و تجاوزات دشمن و عوامل ضدانقلاب و اشرار با تأیید مراجع ذیصلاح به طور فعال حضور یافته باشد.
9ـ کشته شدن: مرگ ناشی از عوامل و افراد دیگر و حوادث و سوانح یا عمل مقتول.
10ـ فوت (وفات): مرگ طبیعی بدون حادثه و سانحه یا در اثر بیماری.
11ـ میدان نبرد: محدوده ای از مناطق جنگی یا عملیاتی که یگان ها و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران با کشور متخاصم درگیر شده و با تبادل آتش با سلاح های مختلف به مواضع یکدیگر حمله کرده و یا از آن دفاع می کنند.
12ـ منطقه جنگی: قسمتی از نقاط سرزمینی دو کشور متخاصم که نیروهای مسلح آنها با آرایش جنگی و صف آرایی نظامی در مقابل یکدیگر مستقر می شوند و با تبادل آتش های زمینی، دریایی و هوایی، درگیری ایجاد کرده و کشورهای درگیر را در شرایط ویژه قرار می دهند. این مناطق می تواند در نقاط مرزی و یا برون مرزی و یا عمق کشور واقع شود.
13ـ منطقه عملیاتی منظم: مناطقی از کشور که نیروهای مسلح با سلاح و تجهیزات نظامی در اجرای وظایف و ماموریت های ابلاغی از رده فرماندهی، به منظور پیشگیری و مقابله با تهدیدات و نفوذ دشمن و عوامل آن در آن مناطق مستقر می شوند.
14ـ منطقه عملیاتی نامنظم: بخشی از شهرها و مناطق جغرافیائی داخل کشور که عناصر ضد انقلاب و گروهک های مسلح با فعالیت خود امنیت منطقه را مورد مخاطره و تهدید قرار می دهند و نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی برای کنترل و مقابله با عوامل ناامنی و برقراری امنیت در آن مناطق مستقر می گردند.
15ـ ماموریت: وظایفی که در راستای مواد (2) و (3) به افراد موضوع این آیین نامه از طرف رده مربوط واگذار می شود.
16ـ ماموریت جنگی: مجموعه تحرکاتی که نیروهای مسلح کشور طی آن با صف آرایی نظامی و آرایش جنگی در مقابل دشمن در محدوده منطقه جنگی مستقر و درگیر هستند.
17ـ ماموریت رزمی: ماموریتی که نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی به صورت انفرادی و یا جمعی به منظور مقابله با تهاجم نظامی دشمن و یا مقابله با گروههای معارض و متجاوزین به حقوق عمومی و یا مقابله با تهدیدات آنها اجرا می کنند.
18ـ ماموریت ویژه: ماموریتی که در شرایط خاص و دشوار (جوی، سیاسی، اجتماعی، مکانی و زمانی) با صعوبت انجام می پذیرد و توسط افرادی که آموزش های ویژه ای نظیر تکاوری، خلبانی ویژه، چتربازی، رهایی گروگان، عملیات ویژه اطلاعاتی، نیروهای مخصوص و پارتیزان و چک و خنثی سازی و از این قبیل را گذرانده اند، اجرا می شود.
19ـ ماموریت عملیاتی: ماموریتی که نیروهای نظامی و انتظامی به صورت انفرادی و یا جمعی به منظور پیشگیری و مقابله با تهدیدات و نفوذ دشمن و عوامل آن در مناطق عملیاتی و یا سایر نقاط هدف، اجرا می کنند.
20ـ ماموریت شناسایی رزمی: ماموریتی که نیروهای نظامی و انتظامی به صورت انفرادی و یا جمعی به منظور آگاهی و شناخت وضعیت و شرایط دشمن و گروههای معارض انجام می دهند که ممکن است همراه با درگیری باشد.
21ـ ماموریت اطلاعاتی و امنیتی: اقدامات عملیاتی غیر آشکار نیروهای اطلاعاتی و امنیتی کشور (اعم از وزارت اطلاعات و نیروهای مسلح) که در راستای کشف، شناسایی، رصد و مراقبت و جمع آوری اخبار با هدف اشراف اطلاعاتی و امنیتی به منظور ضربه زدن به دشمن و عوامل آن و گروههای معارض و همچنین مقابله با اهداف و نفوذ آنها صورت می گیرد.
22ـ ماموریت های مبارزه با گروههای معارض: ماموریت هایی که در چارچوب اجرای ماموریت ابلاغی، افراد نقش مستقیم داشته و به طور عملی واحد درگیر محسوب می شوند.
23ـ عملیات مانوری (رزمایش): حرکات و جابه جایی عناصر رزمی، پشتیبانی رزم و پشتیبانی خدمات رزم و تمرینات نظامی و انتظامی و تاکتیکی که توسط یک واحد یا یگان، عمدتا با سلاح، تجهیزات و وسایل جنگی به منظور سنجش و افزایش آمادگی رزمی افراد و تجهیزات برای دفاع و مقابله با تهدیدات و تهاجمات احتمالی دشمن انجام می گیرد.
24ـ آموزش رزمی: مجموعه آموزش های انفرادی و یا جمعی که برای فراگیری استفاده از سلاح، مهمات، وسایل جنگی و تسلیحات ویژه و اقدامات تاکتیکی در محیط های آموزشی با شرایط رزمی، انجام می پذیرد.
25ـ رفت و برگشت از منطقه عملیاتی تا محل مرخصی: تردد در زمان و مکان مشخص به منظور استفاده از مرخصی، از منطقه عملیات به عنوان مبدأ تا مقصد اولیه و برگشت از مقصد اولیه یا محل استفاده از مرخصی به صورت مستقیم (بدون انقطاع زمانی) تا منطقه عملیات.
26ـ دشمن: کشورهای متخاصم یا متجاوز و عوامل آنان که انقلاب اسلامی، تمامیت ارضی، حاکمیت، منافع و منابع ملی جمهوری اسلامی ایران را مورد تعرض قرار می دهند.
27ـ اشرار: کسانی که به علت سابقه در تجاوز به حقوق عمومی و انجام اعمال تبهکارانه به این عنوان شناخته می شوند.
28ـ گروهک ها و افراد ضد انقلاب: گروهها و افرادی که براساس حکم قانون یا مراجع قانونی به این عنوان شناخته می شوند.
29ـ تبهکاران: کسانی که به صورت سازمان یافته به ایجاد ناامنی و فساد و خرابکاری مبادرت ورزیده و امنیت اجتماعی، اقتصادی و عمومی را به مخاطره می اندازند.
30ـ سارقین مسلح: کـسانی که با استفاده از سلاح گـرم و سرد به سـرقت مبادرت می ورزند.
31ـ قاچاقچیان: کسانی که نسبت به ورود، خروج، خرید، فروش، حمل و نگهداری مواد مخدر و یا معامله، جابه جایی و نگهداری سلاح و مهمات، کالا و ارز و سایر موارد اقدام نموده و طـبق قوانین و مقررات مربوط قاچاقچی محسوب شده و به موجب حکم قطعی مرجع قضایی محکوم شده اند یا تحت تعقیب مراجع قضایی قرار می گیرند.
32ـ گروه های معارض: گروههای مذکور در بندهای (27) تا (31) این ماده.
33ـ متجاوزین به حقوق عمومی: افرادی که از طریق زور، ارعاب، تهدید یا فریب اقدام به ارتکاب جرایمی همچون قتل، ضرب و جرح، سرقت و تجاوز به عنف نموده و باعث اخلال در نظم عمومی جامعه، برهم زدن امنیت اجتماعی و ایجاد فضای رعب، وحشت و آشوب در جامعه می شوند.
34ـ تعقیب و مراقبت: اقدام عملی نسبت به جلوگیری از فرار و گریز و دستگیری و یا زیر نظر داشتن و دنبال کردن افراد حسب مورد تحت ماموریتی با همین عنوان و در محدوده زمانی معین.
35ـ عملیات خرابکاری: مجموعه اقداماتی که توسط دشمن و افراد یا گروه های وابسته به آن به منظور تخریب، انهدام و آسیب رسانی به اماکن، تاسیسات، تجهیزات، مراکز نظامی و عمومی و دولتی به صورت محدود انجام می گیرد.
36ـ حملات زمینی، هوایی و دریایی دشمن: مجموعه اقدامات عملی نظامی دشمن که باعث ایجاد خسارت و آسیب های جانی و مالی می شود.
37ـ اسارت: دستگیری، ربوده شدن و زندانی شدن توسط نیروهای مسلح خارجی و متخاصم در زمان جنگ و یا در عملیات های نظامی، انتظامی و اطلاعاتی.
تبصره ـ افراد دستگیر شده، ربوده شده و زندانی شده توسط گروههای معارض، گروگان محسوب شده و از حیث احکام تابع حکم اسیر می باشند.
38ـ سوء قصد: اقدام به عملی مجرمانه برای تهدید امنیت جانی دیگران.
39ـ ایام خدمت: زمان اشتغال به کار و یا وجود رابطه شغلی و استخدامی فرد با دستگاه مربوط.
40ـ سهل انگاری: بی دقتی و اهمال در انجام کاری یا افراط و تفریط در فعل یا ترک فعل به صورت غیر آگاهانه.
41ـ تقصیر: بی دقتی و خطا در انجام کاری یا افراط و تفریط در فعل یا ترک فعل به صورت آگاهانه.
42ـ ترور: اقدامات هدفدار دشمن و گروههای معارض به منظور کشتن افراد اعم از مسوولین و مردم.
43ـ عملیات تروریستی: اقدامات هدفدار دشمن و گروههای معارض که باعث بروز تلفات انسانی می شود.
44ـ عوامل، منابع و مخبرین: افرادی که براساس تأیید وزارت اطلاعات و نیروهای مسلح ذی ربط، به این عنوان شناخته می شوند.
45ـ ستاد کل: ستاد کل نیروهای مسلح
46ـ نیروهای مسلح: ستاد کل نیروهای مسلح، ارتش جمهوری اسلامی ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
47ـ بنیاد: بنیاد شهید و امور ایثارگران
ماده2ـ افراد و کارکنان مشمول بندهای زیر، شهید محسوب می شوند:
1ـ رزمندگانی که در میدان نبرد توسط دشمن کشته می شوند.
2ـ رزمندگانی که در حین نبرد و درگیری با دشمن فوت می کنند.
3ـ افرادی که به سبب ماموریت های محوله در داخل منطقه عملیاتی توسط دشمن و عوامل آن کشته می شوند.
تبصره ـ افرادی که در زمان جنگ به سبب انجام ماموریت های مرتبط با جبهه و جنگ در اثر حوادث و سوانح در داخل منطقه عملیاتی کشته شده یا فوت می کنند نیز مشمول این بند می باشند.
4ـ افرادی که از طریق ترور یا عملیات خرابکاری دشمن و عوامل آن کشته می شوند.
5 ـ کارکنان نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات که در حین ماموریت مبارزه با گروه های معارض توسط آنان کشته می شوند.
6 ـ کارکنان نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات که در هرگونه ماموریت رزمی و شناسایی رزمی و یا ویژه به سبب اقدامات دشمن و یا گروههای معارض و یا عمل موثر و مستقیم در اجرای ماموریت کشته می شوند.
تبصره ـ تشخیص ماموریت های ویژه حسب مورد برای نیروهای مسلح برعهده ستاد کل و برای کارکنان وزارت اطلاعات برعهده وزارت اطلاعات است.
7ـ کارکنان نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات که در حین تعقیب و مراقبت گروههای معارض و یا دشمن توسط آنان کشته می شوند.
8 ـ کارکنان نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات که به سبب خدمت یا عضویت در آن دستگاه ها توسط دشمن و گروه های معارض کشته می شوند.
9ـ کارکنان نیروهای مسلح و افرادی که در حین ماموریت در حملات زمینی، هوایی، دریایی و بمب گذاری دشمن و عوامل آن و یا گروهک های ضدانقلاب کشته می شوند.
10ـ محافظان شخصیت ها و اماکن و اعضای گارد امنیت پرواز که در حال ماموریت توسط دشمن یا گروه های معارض کشته می شوند.
11ـ کارکنان و ماموران نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات که به سبب تهاجم یا مقابله با دشمنان و گروه های معارض (در صحنه نبرد و درگیری) کشته می شوند.
12ـ کارکنان نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات که در اسارت دشمن یا در گروگان گروه های معارض به تشخیص مراجع صلاحیتدار ضمن مقاومت و پایداری کشته شده یا فوت می شوند.
13ـ کارکنان نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات که به سبب ماموریت و یا وظیفه محوله به علت برخورد یا در حال خنثی سازی تسلیحات دارای مواد منفجره، شیمیایی، هسته ای، میکروبی و بیولوژیکی و سایـر سلاحهای جنگـی و پاکسازی میادیـن مین کشته می شوند.
14ـ نیروهای بسیجی که براساس قانون حمایت قضایی از بسیج ـ مصوب 1371ـ هنگام برخورد با جرایم مشهود در حین انجام وظیفه یا به سبب آن توسط مرتکبان جرایم مشهود کشته می شوند.
15ـ افرادی که به تشخیص دادگاه صلاحیت دار در حال انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر کشته می شوند.
16ـ افرادی که مقام معظم رهبـری آنـان را طی فـرمان خاص به عنـوان شهید اعلام کنند.
ماده3ـ کارکنان و افراد مشمول بندهای زیر، در حکم شهید محسوب می شوند:
1ـ رزمندگانی که در داخل منطقه عملیاتی به سبب مأموریت های محوله کشته می شوند.
2ـ کارکنان نیروهای مسلح که در حوادث و سوانح ناشی از پروازهای نظامی و انتظامی و یا حرکت شناورهای سطحی و زیرسطحی به منظور شرکت در ماموریت های رزمی، شناسایی رزمی، رزمایشها و عملیات علیه دشمن، گروه های معارض و همچنین پروازهای آزمایشی و آموزش رزمی کشته می شوند.
تبصره ـ تشخیص ماموریت های موضوع این بند به عهده ستاد کل است.
3ـ کارکنان نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات که در مسیر رفت و برگشت به منطقه عملیاتی به سبب ماموریت یا مرخصی عملیاتی در اثر حوادث و سوانح بدون تقصیر کشته می شوند.
4ـ کارکنان نیروهای مسلح که در رفت و برگشت از شروع تا خاتمه ماموریت های رزمی، جنگی، ویژه و یا مبارزه با گروه های معارض کشته می شوند.
5 ـ کارکنان نیروهای مسلح که در مقابله یا رفع تهدیدات دشمن و عوامل آن و حضور در مناطق درگیری در مسیر اعزام و یا برگشت به سبب ماموریت کشته می شوند.
6 ـ کارکنان نیروهای مسلح که در حین اجرای ماموریت های عملیاتی قرارگاه مرکزی حضرت خاتم الانبیاء (ص) به علت سوانح یا حوادث کشته می شوند.
7ـ کارکنان نیروهای مسلح و افراد شرکت کننده ای که در حین رزمایش های مصوب قرارگاه مرکزی حضرت خاتم الانبیاء (ص) اجرا می شود، کشته می شوند.
تبصره1ـ تحرکات و جابجایی نیروها، تجهیزات، نفرات با منظور رزمایش که خود نوعی رزمایش محسوب می شود، مشمول این بند می شود.
تبصره2ـ تشخیص رزمایش ها به عهده ستاد کل است.
8 ـ افرادی که در حین رزمایشهای نیروهای مسلح مصوب فرماندهان کل ارتش، سپاه و نیروی انتظامی کشته می شوند.
9ـ کارکنان نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات که در هرگونه آموزش های رزمی و اطلاعاتی کشته می شوند.
10ـ کارکنان نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات که به سبب ماموریت محوله در حین تحقیقات، آزمایش یا تولید سلاح، مهمات، وسایل جنگی و یا تجهیز آنها و خنثی سازی بمب کشته می شوند.
11ـ کارکنان نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات که در حال تعقیب و مراقبت دشمن یا گروه های معارض در اثر حوادث و سوانح کشته می شوند.
12ـ کارکنان نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات که توسط سارقین و متجاوزین به جان، مال و ناموس مردم و حقوق عمومی به سبب ماموریت کشته می شوند.
13ـ کارکنان نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات که به سبب خدمت و فعالیت سازمانی و در راستای اجرای وظایف محوله از طریق سو قصد کشته می شوند.
14ـ افرادی که به سبب ماموریت های محوله و پاسداری و حفاظت از اموال یا منابع طبیعی و محیط زیست و همچنین اماکن و مراکزی که نیروهای مسلح براساس مقررات یا مصوبات خاص شورای عالی امنیت ملی یا شورای امنیت کشور یا شورای تامین استان موظف به حراست از آن مراکز هستند، مورد هجوم دشمن و گروه های معارض واقع و در اثر درگیری با آنها کشته می شوند.
تبصره ـ مرجع تشخیص افراد مشمول بندهای (13) و (14) در مورد نیروهای مسلح، نیروی ذی ربط و در مورد سایر افراد حسب مورد وزارت اطلاعات یا پلیس امنیت نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران می باشد و در مواردی که ابهام وجود دارد، نظر ستاد کل ملاک عمل خواهد بود.
15ـ جانبازان هفتاد درصد و بالاتر براساس ملاک درصد بنیاد که فوت نموده یا کشته می شوند.
16ـ اتباع ایرانی که توسط گروهک های ضدانقلاب یا جریانات اعتقادی منحرف با هدف ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران و ایجاد رعب و وحشت در جامعه کشته شده و یا می شوند.
تبصره1ـ تشخیص جریانات اعتقادی منحرف با وزارت اطلاعات و سایر مراجع امنیتی ذی ربط است.
تبصره2ـ برای افراد غیرنیروهای مسلح و وزارت اطلاعات، رعایت مفاد تبصره (1) ماده واحده قانون حمایت از افرادی که توسط گروهک های ضدانقلاب و منحرفین اعتقادی، اسیر، کشته و یا معلول می شوند ـ مصوب 1389ـ الزامی است.
17ـ کسانی که در حملات هوایی یا موشکی یا بمب گذاری توسط دشمن، ضدانقلاب و عوامل آنها کشته می شوند.
تبصره ـ مرجع تشخیص مصادیق این بند در حوادث مربوط به بمب گذاری، وزارت اطلاعات و در مورد اماکن نظامی، نیروهای مسلح و در خصوص سایر موارد، شورای تامین استان است.
18ـ افرادی که در حین درگیری بین نیروهای مسلح و دشمن یا گروه های معارض کشته می شوند.
تبصره ـ پذیرش شهادت اینگونه افراد، منوط به تایید صلاحیتهای امنیتی توسط وزارت اطلاعات و تایید وقوع حادثه برای افراد، شورای تامین استان است.
19ـ مهاجران و کسانی که در مناطق جنگی به علت برخورد با مواد منفجره از قبیل نارنجک، مین، گلوله توپ، بمب و نظایر آن کشته می شوند.
تبصره1ـ برای اجرای این بند رعایت تبصره (4) اصلاحی ماده واحده قانون برقراری حقوق وظیفه یا مستمری بازماندگان آن دسته از مهاجران و کسانی که به مناطق جنگی مراجعت نموده و به علت برخورد با مواد منفجره، معلول یا فوت می شوند ـ مصوب 1389ـ ضروری است.
تبصره2ـ افرادی که با قصد قاچاق و یا به دلیل ورود و خروج غیرقانونی از مرز کشته می شوند، مشمول این بند نیستند.
ماده4ـ غیرنظامیانی که برای انجام ماموریت های مندرج در مواد (2) و (3) این آیین نامه به نیروهای مسلح مامور می شوند یا از طرف نیروهای مسلح ماموریت به آنها واگذار می شود، از نظر شمول این آیین نامه در حکم کارکنان نیروهای مسلح خواهند بود.
ماده5 ـ ایثارگران موضوع این آیین نامه که به تشخیص کمیسیون پزشکی ذی ربط براثر جراحات و صدمات حاصل از مواد (2) و (3) فوت می نمایند حسب مورد شهید یا در حکم شهید محسوب می شوند.
ماده6 ـ مناطق جنگی و عملیاتی توسط ستاد کل و مناطق امنیتی حسب مورد توسط ستاد کل یا وزارت اطلاعات تعیین و اعلام می شود.
ماده7ـ عوامل، منابع و مخبرینی که به سبب همکاری با نیروهای مسلح یا وزارت اطلاعات توسط دشمن یا گروه های معارض کشته می شوند، حسب مورد شهید و در حکم شهید محسوب می شوند.
تبصره ـ درخصوص پذیرش افراد و منابع و مخبرینی که همکاری مستمری با دشمن و یا گروههای معارض داشته و دارای سوابق سو اجتماعی بوده و در زمان همکاری با نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و نظامی و انتظامی توسط عوامل دشمن یا گروههای معارض کشته می شوند در کمیسیون مشترکی متشکل از بنیاد و سازمان یا یگان مربوط تشکیل می شود، تصمیم گیری خواهد شد.
ماده8 ـ مرجع پذیرش و تطبیق مصادیق شهید و در حکم شهید با مفاد این آیین نامه براساس اعلام کمیسیون های تشخیص و کمیسیونهای احراز و تجدیدنظر در قوانین استخدامی نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات، بنیاد است.
ماده9ـ احراز و تعیین تکلیف کسانی که در اجرای مأموریتهای مندرج در مواد (2) و (3) این آیین نامه، مفقودالاثر، مجروح و اسیر شده و یا به گروگان گرفته می شوند، مطابق مواد این آیین نامه خواهد بود.
ماده10ـ در صورت بروز ابهام در تطابق مصادیق شهید و در حکم شهید با مفاهیم آن و سایر مصادیق ایثارگری، بین نیروهای مسلح و بنیاد، پرونده براساس اختیارات ناشی از گردشکار پرونده های مسدود به شماره 5173 مورخ 11/11/1369 مصوب مقام معظم رهبری به شرح ماده (11) اتخاذ تصمیم و تعیین تکلیف می شود.
ماده11ـ وظایف و مسوولیت های نیروهای مسلح، بنیاد و ستاد کل و وزارت اطلاعات درخصوص احراز مصادیق شهید، در حکم شهید و سایر مصادیق ایثارگری به شرح زیر تعیین می شود:
الف ـ نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات:
1ـ براسـاس مـواد (120) و (121) قـانـون ارتـش جمهـوری اسـلامی ایـران ـ مصوب 1366ـ ، مواد (134) و (135) قانون مقررات استخدامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ـ مصوب 1370ـ و مواد (140) و (141) قانون استخدام نیروی انتظامی جمهوری اسـلامی ایران ـ مصـوب 1382ـ و مواد (53) و (68) قانون اسـتخدامی وزارت اطـلاعات ـ مصوب 1374ـ ، مسوولیت تشخیص و تعیین تکلیف و احراز اولیه مصادیق، حسب مورد به عهده نیروی مسلح مربوط و وزارت اطلاعات خواهد بود.
2ـ نیروهای مسلـح و وزارت اطلاعات پس از بروز حادثه نسبت به تشکیل پرونده تعیین وضعیت کارکنان خود و افرادی که در ماموریت دچار حادثه شده اند از لحاظ تطبیق حادثه با مواد و بندهای این آیین نامه براساس گزارش روز حادثه، فرم (برگه) کمیسـیون های مذکور در بند (1) و مدارک بالینی و دستورالعمـل های مرتبط اقدام می کنند.
3ـ امور ایثارگران نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات در صورت احراز شهادت یا سایر مصادیق ایثارگری، رای صادره را به همراه مدارک کامل پرونده به بنیاد ارسال و پی گیری می کنند.
ب ـ بنیاد:
1ـ بنیاد به محض دریافت پرونده و رای صادره از سوی کمیسیون های احراز سازمان یا نیروی مربوط نسبت به تشکیل و پذیرش پرونده اقدام و نتیجه را به نیرو یا سازمان مربوط و ذینفع اعلام می کند.
2ـ در صورت وجود ابهام و یا نقص مدارک پرونده، بنیاد موظف است موارد را ظرف سه ماه به صورت مستدل به سازمان مربوط اعلام و تکمیل مدارک پرونده را درخواست کند.
3ـ در صورت باقی بودن ابهام در موارد بند (2)، پرونده در کمیسیون مشترک سازمان یا نیروی مربوط و بنیاد که محل آن با توافق طرفین می باشد برگزار و رأی صادره لازم الاجرا خواهد بود.
4ـ در صورت عدم اتفاق آرا، بنیاد پرونده موردنظر را ظرف یک ماه پس از تشکیل کمیسیون مشترک براساس گردشکار موضوع ماده (10) به امور ایثارگران ستاد کل ارسال نموده و درخواست بررسی و صدور رای نهایی می کند.
پ ـ ستاد کل:
براساس گردشکار شماره 5173 مورخ 11/11/1369 مصوب مقام معظم رهبری، امور ایثارگران ستاد کل موظف است پرونده های اختلافی (بین بنیاد و نیروهای مسلح) را بررسی و ظرف سه ماه از تاریخ وصول پرونده، رای نهایی را در مورد آن صادر نماید و رای مذکور برای طرفین لازم الاجرا است.
ماده12ـ با افراد ذینفع و کسانی که در تهیه مدارک و مستندات و یا تطبیق حوادث و سوانح پیش آمده با مفاد این آیین نامه در سیر تشکیل پرونده و احراز آن مرتکب تخلف گردند حسب مورد مطابق قانون مجازات جرائم نیروهای مسلح ـ مصوب 1382ـ و آیین نامه انضباطی نیروهای مسلح و قوانین و مقررات مربوط رفتار خواهدشد و حسب مورد عنوان ایثارگری در آن مورد منتفی می شود.
ماده13ـ چنانچه فردی از مشمولان این آیین نامه براساس رأی قطعی مراجع قضایی دارای فساد اخلاقی یا سابقه ارتکاب جرم بر ضد امنیت ملی تشخیص داده شود از شمول ایثارگری خارج می شود.
ماده14ـ صدور مجوز دفن برعهده بنیاد است و بنیاد موظف است درخصوص دفن ایثارگران و رزمندگان و مشمولین این آیین نامه در قطعه شهدا که امکان احراز شهادت آنان وجود دارد حداکثر ظرف دو روز از زمان وصول گزارش نیروهای مسلح، وزارت اطلاعات و یا سازمان ذی ربط مطابق فرم (برگه) مربوط اعلام نظر کند.
ماده15ـ نظارت برحسن اجرای این آیین نامه برعهده ستاد کل و بنیاد خواهد بود.
سیام**9012 ** 1418
انتهای پیام /*
برنامه کاری هیوگو 2005-2015
برگرفته از سند کنفرانس جهانی کاهش بلایا ژانویه 2005، کوبه- ژاپن
اهداف راهبردی
برای رسیدن به نتیجه مورد انتظار فوق، کنفرانس تصمیم به اتخاذ اهداف راهبردی ذیل دارد:
(الف) تلفیق مؤثرتر ملاحظات خطرپذیری در سیاستهای توسعه پایدار، طراحی و برنامهریزی در همه سطوح با تاکید ویژه بر پیشگیری و کاهش اثرات بلایا، آمادگی و کاهش آسیبپذیری.
(ب) توسعه و تقویت نهادها، سازو کارها و ظرفیتها در همه سطوح به خصوص در سطح محلی تا بتواند به طور نظاممند به برگشتپذیر[1] ساختن جوامع در برابر مخاطرات کمک نماید.
ج- یکپارچه کردن نظاممند رویکردهای کاهش خطرپذیری در طراحی و اجرای برنامههای آمادگی اضطراری، مقابله و نوتوانی در راستای بازسازی جوامع تحت تاثیر.
رئیس مدیریت بحران شهر تهران در گفتوگو با فارس:
رئیس مدیریت بحران شهر تهران گزارش خسارت طوفان روز گذشته تهران را منتشر کرد و گفت: سازمان هواشناسی رسماً وزش طوفان روز گذشته را اعلام نکرده بود.
دقایقی پیش طوفان دوباره تهران را درنوردید.
با وحید خلجی بودیم.
محدوده عملیات برام نامعلوم بود نمیدونستم کجاییم و دنبال چی میخواهیم بگردیم.
حرکت کردیم از داخل یک روستا به سمت مناطق بالا دست
باید از مزرعه های گندم که در جلوی ما بود رد میشدیم.
استرس عجیبی تمام وجودم را گرفته بود.
به وحید نگاه کردم گفتم انشا الله که به خیر بگذره.
یهو صدای بالگرد از دور شنیدم.
مستند این عملیات:
این عملیات در فارس نیوز بخوایند
از بالای پناهگاه شیرپلا به تهران نگاه کردن لذت فراوانی داره.
مخصوصا اینکه پای صحبت کوهنوردای قدیمی منطقه بشینی!
تلفن محمد صادق قراگزلو زنگ خورد.
کسب سه عنوان جشنواره هلال و رسانه توسط جوانان هلال احمر
دراختتامیه نخستین جشنواره هلال و رسانه که امروز 24 اردیبهشت ماه همزمان با آخرین روز هفته هلال احمر برگزار شد، مرتضی امین الرعایای و میلاد صمیمی نعمتی از فعالان سازمان جوانان هلال احمر رتبه اول و دوم بخش تک عکس و محسن خسروجردی خبرنگار نشریه ماه نو سازمان جوانان هلال احمر به رتبه سوم بخش گزارش دست یافت.
آنونس مستند فرشتگان نجات خلاصه ای از مستند جامع فرشتگان نجات که به زودی از شبکه مستند ایثار پخش خواهد شد. به همت استودیو شبکه مستند گروه امدادگران و نجاتگران ایران تدوین میلاد صمیمی نعمتی تصویر محمد صادق قراگزلو
مستند صحنه نجات ۱ گزیده ای از فعالیتهای تیمهای امداد و نجات جمعیت هلال احمر شمیرانات در استان تهران نجات جاده ای نجات کوهستان عملیاتهای نجات هوایی و زمینی گزیده از فعالیتهای نوروز ۹۳ تهیه و تدوین:میلاد صمیمی نعمتی تصویر از محمد صادق قراگزلو
مشروح اخبار دومین بسته خبری سازمان جوانان هلال احمر تدوین استودیو خبری رادیو ماه نو گویندگان:میلاد صمیمی نعمتی /فاطمه بیگدلی با تشکر از مدیر محترم روابط عمومی سازمان جوانان جناب اقای مسعود آسیما و مهدی زمانی مدیر محترم سایت سازمان جوانان هلال احمر
*مسابقه کشوری طراحی پوستر و پیشنهاد شعار ویژه طرح امداد و نجات نوروزی*
سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر برگزار میکند مسابقه طراحی بنر و شعار طرح امداد و نجات نوروزی 92/93
سخنگوی سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر از برگزاری مسابقه طراحی پوستر و شعار طرح امداد و نجات نوروزی خبر داد.
به گفته حسین درخشان شرکت کنندگان در این مسابقه می توانند در دو بخش جداگانه طراحی بنر و پیشنهاد شعار امسال طرح امداد و نجات نوروزی شرکت کنند.
افراد میبایست طرح اولیه خود را در حجمی کمتر از 5 مگابایت تهیه کنند.
هر شرکت کننده حداقل 5 طرح میتواند ارسال نماید.
در بخش پیشنهاد شعار نیز شرکت کنندگان حد اقل 2 شعار پیشنهادی با موضوع امداد و نجات نوروزی ارسال نمایند.
در زمان ارسال اثر شماره تماس.نام و نام خانوادگی نام شعبه و استان خود را ارسال نمایید.
آخرین مهلت ارسال آثار تا9اسفند میباشد.
علاقه مندان به شرکت در این مسابقه آثار خود را به نشانی:ircs@chmail.ir ارسال نمایند.
به برترین طرح و پیشنهادات هدایایی از طرف سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر اهدا خواهد شد.
صبح در ایستگاه راه آهن تهران بودم و منتظر محموله ای از شمال کشور تا ترخیص کنم و کارها را انجام بدیم.
تلفن زنگ زد.
دایی بهرام بود. خوشحال شدم.سریع جواب دادم...
صدای دایی متفاوت بود.گفت میلاد تصادف شده پلور نزدیک تونل زیارباغ اتوبوس رفته پایین تعداد مصدومین و کشته شده ها خیلی زیاده.
گفتم یا زینب کبری(س) اطلاعات بیشتری از دایی گرفتم واقعا ناراحت شدم.خوشحالی در کمتر از ثانیه تلخ شد.
خیلی خیلی ناراحت...از زیارباغ و تصادفاتش که بگذریم تکرار این حوادث درد اور باز هم قلب هر امدادگری را به درد میاورد.
باز هم جاده و این هرگز نرسیدن ها...
پیچ خمهای مسیر سیاه جاده اینبار هم در خواب صبح گاهی مقصر نبودند!
تکراری مینویسم.
باز هم جاده و این هرگز نرسیدنها...
باز هم مقصر راننده بی حواس و باز هم پای یک لاستیک در میان است...
زیارباغی که هر ماه در محور هراز جان عده ای از هموطنانمان را میگرفت این بار در یک صبح سرد زمستانی
سردی و بی مهری کوهستان وحشی را بر همه ما نمایان ساخت...
همیشه موقع عملیات در منطقه زیارباغ و تکاور خدا خدا میکنیم که ماشینی ته دره نره...
واقعا عملیات سخت و پیچیده میشه...
دایی بهرام(محسن نیکنام) مسئول پایگاه پلور امروز میگفت: عملیات نفس گیری بود.
همه زحمت کشیدن تا مصدومین زنده را سریعتر از داخل اتوبوس زنده بیرون بیارن و انتقال به بیمارستان صورت بگیره.
امروز خیلی ها زحمت کشیدن...تلخی مرگ...شیرینی نجات
از هلال احمری ها که ما سرخ پوشان باشیم...
تا آتش نشانان و بچه های اورژانس و ...
سخت کار زمانی نمایان شد که اتوبوس پس از سقوط به دره روی سقف خودرو واژگون میشود و بعد از چند بار چرخش روی سقف باقی میماند...چه جانها که در این چرخ گردون بی جان شدند و چه خانواده ها که سیاه پوش شدند...
از کردکوی تا تهران...مسیر جاده سیاه و نا امید کننده است...اما...خط سفیدی در میان این سیاهی نشان از امید به زندگی است.
یادم میاید استاد شعاعی و دایی بهرام از قدیم برایمان تعریف میکردند که وقتی اتوبوس به ته دره میرفت در جاده مرگ همه حتمی بود.
نه امکاناتی بود و نه تجهیزاتی...
خدا را شاکرم امروز بعد از گذشت سالها امکانات و تجهیزات ما در پایگاههای به روز شده و بچه ها کاملا حرفه ای و مسلط به کار هستن.
با بچه های پایگاههای دیگه در محور هراز صحبت کردم همه میگفتند روز قبل از این فاجعه هم چندین تصادف شدید در محور هراز رخ داد که بچه های هلال احمر با تلاش و ایثارگری جانهایی را نجات دادند.مثل همین امروز..همین امروز تلخ و شیرین.
تلخی مرگ...شیرینی نجات
کیبورد نویسه هایم تلخ است.تمام میکنم...
معاون امداد و نجات جمعیت هلال احمر استان تهران
آنجا همه امدادگران گریه می کردند.... .
چهارشنبه، بهشت زهرا، قطعه نام آوران، نام آورانی که قلبهایشان هنوز می تپد .......
چهارشنبه، بهشت زهرا، قطعه نام آوران، نام آورانی که ریههایشان هنوز تنفس می کند .......
چهارشنبه، بهشت زهرا، قطعه نام آوران، نام آورانی که زنده به نام نیک اند .......
چهارشنبه، بهشت زهرا، قطعه نام آوران، و امدادگرانی که همه گریه می کردند .......
میگن کامیون با بار کندوی عسل چپ کرده بوده!
در طی تحقیقاتی که در پروژه فانوس درمورد چادر زنی و کمپ زنی در طبیعت داشتیم به هامک یا بانوج برخورد کردم و به اطلاعات جدیدی دست پیدا کردم که امیدوارم برای شما نیز مفید واقع شود.خود بنده و شاید خود شما هم بارها با شرایط نا مساعد جوی و محیطی و دردسرهای برپایی چادر در مناطق مختلف و در برنامه هایی از قبیل عملیاتهای جستجو مفقودین در مناطق کوهستانی و جنگلی یا در تفریحات و برنامه های ورزشی خود در طبیعت روبرو شده ایم.
زمین خیس خطر وجود حشرات و جانوران برای انسان در طی بیواک
برف و باران یا حتی تگرگ همه و همه نگرانی هایی را برایمان ایجاد میکند.
سنگینی چادرو دردسرهای حمل و نقل آن هم بار زیادی بر دوش افراد میگذارد که لذت یک برنامه گلگشت یا انرژی لازم برای عملیات جستجو نجات را از انها میگیرد.
پس به شما پیشنهاد میکنم با بانوج کمپینگ آشنا بشید.
کمپینگ بانوج در برنامه های:
پیشاهنگی،فعالیتهای ورزشی،عملیاتهای جستجو و نجات
اربعین بود و حال و هوای پایگاه هم گرفته بود.
با داوود لشگری داخل آمبولانس بودیم و صحبت میکردیم.
داوود چنتا خاطره تعریف کرد و گپی با هم زدیم.
یه نیسان روبروی پایگاه توقف کرد.
طرف پیاده شد از دور سلام علیک با ما کرد.
الو سلام خوب... خوب
بله ما الان میاییم.
همه نفسها حبس شده بود میخواستیم بدونیم مرکز پیام اورژانس چی میگه.
حسین زد زیر خنده گفت الکی بود.: /
بگذریم.
دقیقه نگذشته بود. دوباره گوشی را برداشت.
الو سلام. بله... چشم. کجا؟ وانا؟ تصادف چنتا مصدوم داره؟ ممنون خودمون را میرسونیم.
حسین گفت بچهها بجنبین تصادف شده.
من با اکراه بلند شدم و گفتم خالی میبندی.
گفت اره :) خندید.
من گفتم خیلی شوخی بیمزهای هست اگه تکرار کنی ...
گفت بابا تصادف شده باور کن.
گفتم اوکی بریم.
ناراحت بودم بگذریم.
محمد نصیری هم اومد نشست پشت فرمون چراغ گردان امبولانس را روشن کردیم هوا گرگ و میش شده بود. گزارش اولیه حادثه را دادیم بهای او سی استان
عملیات وانا ۲
روزهای اول حضورش در سازمان جوانان هلال احمر بود اولین دیدارمان در طرح اخوت ...
طرح مشترکی با سازمان جوانان و سازمان بهزیستی کشور
میگفتند حکمتی داشته شما در این جمع باشید.
خودم هم حکمتش را نفهمیدم.
اما حالا...
میگفتند سید جوانی است مسئول جذب و سازماندهی سازمان جوانان هلال احمر شده بود.
ندیده بودیمش تا آن روز...
*هشدار*
*خطر یخ زدگی تجهیزات و داروهای مصرفی اورژانسی در پایگاههای امداد و نجات کشور*
قابل توجه امدادگران و
همانطور که استاد به بحث علمی و آموزش امداد و نجات توجه ویژه ای داشتند انشا الله همزمان با مجلس ترحیم استاد بیاد خدماتشان تصمیم گرفتیم کلاس آموزشی امداد و نجات را برگذار کنیم امیدوارم استاد روحشون از این اقدام شاد و ثوابش به روحشان برسد.انشا الله
برگرفته شده از صائم www.miladsamimi.blog.ir
میخواهم باز هم مقدمه ای مقدم بیاورم و حرفها را اینبار شمرده تر از قبل روی صفر و یک های مغز متوصل به برق این جهان مجازی بیاورم.
حرفم این است خوب بخوانید خوب فکر کنید من هم فکر میکنم! شاید بشویم.
فاجعه طوفان سهمگین هایان در کشور فیلیپین بیش از 1200نفر
کشته
صلیب سرخ فیلیپین گزارش داد :
تلفات طوفان هایان به ۱۲۰۰ کشته افزایش
یافت. طوفان «هایان» مرکز فیلیپین را در نوردیده و تاکنون خسارتهای
زیادی به این کشور وارد کرده است.
آخرین اخبار و تصاویر به همراهان اطلاعات ضروری این فاجعه را
در ادامه مطلب بخوانید.
جنبش جهانی حفاظت از امدادگران و نجاتگران صلیب سرخ و هلال احمر
اقدام بزرگ مجازی اعضای هلال احمر جمهوری اسلامی ایران در روزهای 14و13آبان
قرار دادن یک پست با محتوای زیر همراه با تصاویر این پست
در وبلاگهای اعضای جمعیت هلال احمر سراسر کشور و اعضای شبکه ماه نو.
از تمامی اعضای محترم خواهشمندیم در صورت شرکت در این طرح لینک پست خود را در آدرس زیر به اشتراک بگذراید.
http://www.maheno.net/event/988
متن پست ارسالی بر روی وبلاگ های اعضا به شرح زیرمیباشد:
احترام به ما...حفاظت از ما
جنبش جهانی حفاظت از امدادگران و نجاتگران صلیب سرخ و هلال احمر
همبستگی با امدادگران جمعیت هلال احمر سوریه اقدام بزرگ سایبری اعضای
هلال احمر در روز 13آبان خواستار تضمین ایمنی امدادگران و نجاتگران در
حوادث و سوانح مخصوصا سوانح
غیر طبیعی مانند مناقشات داخلی و جنگ در راستای اعتراض به کشته شدن
22 امدادگر داوطلب در جنگ و مناقشات سوریه به دست
تروریستها که ضمن محکوم کردن این جنایات خواستار احترام به قوانین بین المللی در جنگ ها و مناقشات هستیم.
این یک حرکتی بین المللی در جهت حفاظت از امنیت امدادگران
داوطلب درسراسر جهان میباشد.
آقایان خودروساز! لطفا استعفا دهید!
غیرت و مردانگی مهارت و تخصص همه و همه جمع میشود در روحی بزرگ به بزرگی بانوی توانای هلال احمر مرحومه بنفشه حسنی.
سعی کردم متنی بنویسم.
برای مردم وطنم.
قلمم نمینویسد.
فقط میگویم اورفت
در راهی که برای مردم وطنم بود.
باز هم جاده…
باز هم مرگ…
بازهم یکی از ما…
اشک راه هوا را بست…
از ناندل تا پلور…به قلم میلاد صمیمی نعمتی و محمدنصیری
روایتی تلخ از سقوط پاترول به دره در منطقه ناندل و کشته و زخمی شدن
چند تن از هموطنان.به پیوست پایی که شکست.به قلم میلاد صمیمی نعمتی
پیام عده ای از جوانان هلال احمر کشور
به خورشید ماندگار سازمان جوانان هلال احمر(جناب آقای محمد جعفریان)
آن روزها اولین حرفی که بعد از شنیدن خبر انتصاب ریاست جدید سازمان جوانان هلال
احمر به گوش همه میخورد این بود که فردی جوان است! تعجب میکردند.عده ای رنگ
میباختند عده ای اخم میکردند و میگفتند نمیتواند! نمیتواند!
هوالجبار
امیر المؤمنین علی علیه السلام : ألا مُستَیقِظٌ مِن غَفلَتِهِ قَبلَ نَفادِ مُدَّتِهِ ؛ 2752
آیا کسی نیست که پیش از پایان عمر از خواب غفلت بیدار شود؟
(این مدت که خودم در عملیات نمیتونم شرکت کنم خاطره عده ای از دوستان را به اشتراک میزارم این خاطره برای آقای اقبالی از هلال احمر تفت استان یزد رخ داده با هم میخوانیم)
آغاز یک حرکت بزرگ ...رادیو پیشاهنگی
از آغاز سفر دو دل بودم...
حس بغض! خیلی سخت بود...
آنطرف حضرت زینب (س) اینطرف امام رضا(ع) حرم بودیم و روضه حضرت زینب تو گوشمون یا زینب(ص)
چشم حرامی با حرم روبرو شد...حرم روبرو شد...حرم رویرو شد...بیا برگرد خیمه ای کس و کارم من و تنها نگذار ای علمدارم...آب به خیمه نرسید فدای سرت...فدای سرت...
الله اکبر...
همه مسئولیم...
زنگها به صدا در میاید و خبر از حادثه ای میدهد!
همه با سلام و صلوات دعا میکنند که کسی آسیب ندیده باشد یا کشته ای نداشته باشیم.
از دور نور زیادی مشخص است انگار لاستیک آتش زده اند.
نزدیکتر میروی حس میکنی یک کامیون لاستیک آتش گرفته است.
اینها همه توهم بود.
هوالصبور
بیانیه محکومیت اقدام تروریستی در جنوب لبنان و سوریه و همچنین کشتار مسلمانان در مصر
جمعی از امدادگران و نجاتگران جمهوری اسلامی ایران
اخباروتصاویر کشته شدن کودکان،زنان و شهروندان غیرنظامی در کشورهای سوریه،مصر و لبنان در منطقه جنوبی بیروت (ضایحه) تصویری از مظلومیت ملتهای مسلمان از یک سو و قساوت قلب تروریستها از سویی دیگر بوده است..اقدامات تروریستی در سوریه و اینبار حرکات شیطانی و رقم
زدن فاجعه غمانگیز بیروت بحرانی است که با سکوت جوامع بشری ابعاد فجیعتری به خود میگیرد
به امید روزی که حجت خدا مهدی موعود به همراه پیامبر صلح و محبت ظهور نماید و به این جنایت ظالمانه پایان دهد.
ما امدادگران و نجاتگران ضمن محکوم کردن این جنایت موحش درمنطقه از سازمانهای مدافع حقوق بشر درخواست داریم تا باقدرت
تمام موضوع را پیگیری و جنایتکاران را به سزای اعمالش برسانند.
از مدعیان حقوق بشر و کشورهای غربی که حامیان اصلی تروریست در منطقه خوارمیانه هستند میخواهیم دست از این اقدامات ضد
بشری برداشته و بگذارند آرامش به زندگی ملتهای ساکن در خاورمیانه برگردد
گروه امدادگران و نجاتگران ایران نیز ضمن تسلیت به مردم مسلمان کشورهای سوریه لبنان ومصر به
شدت این اقدامات تروریستی را محکوم و مجازات عاملان این جنایات که منجر به کشته شدن کودکان و
زنان و شهروندان عادی در بیروت و شهرهای سوریه همچنین در مصر شده است را از سازمانهای بین المللی مدافع حقوق بشر خواهانیم
این مطلب هیچ نکته مثبتی نداره که بخواهید ادامشو بخوانید ...
روزهای تکراری
صحنه های تکراری تر
دیگه هیچ هیجانی نداره.
کلا هیچ حسی به یه تصادف یا یه حادثه ندارم.
میخواد اتوبوس چپ کرده باشه یا رفته باشه ته دره یا میخواد هواپیما یا بالگرد سقوط کرده باشه.
میخواد توصحنه با بالگرد مصدوم را ببریم میخواد با آمبولانس تا امل یا دماوند مصدوم را اعزام کنیم و انقدر جامون راحته هزاربار حس اومدن روده تو دهنو داشته باشیم...
بریم...
کجا؟
کامیون خورده به کوه...
قییژژژژژژژژژژژژژژژژژژ (صدای حرکت به سمت محل حادثه)
محل حادثه بعد از تونل نزدیک دریاچه و امامزاده علی (ع)
آمبولانس رسید جلوی پایگاه
آوند از اضطراب خیس عرق شده بود و با نگاه عجیبی به آمبولانس
نگاه میکرد.
بهش گفتم پس کجان؟ گفت پ پ پ پ پپ گفتم خوب بگو دیگه...
گفت پ پ پشت آمبولانس
با وحید دیویدیم پشت امبولانس و رسیدیم بالاسرشون.
سریع برداشتیم آوردیمشون داخل پایگاه.
عملیات لاسم محدوده مرگ و زندگی
روز پدر بود و ولادت حضرت علی(ع) کلا خوشحال بودیم. دور هم، هوا صاف قله دماوند خیلی زیباتر از روزهای قبل تو آسمون میدرخشید.
مجتبی یک ساعت دیگه تصادف میشه :)
نفوس بد نزن میلاد!
باشه ها ها ها هه ههه هه
ناهار را خوردیم و حرکت کردیم از قزوین به طرف تهران
تو حس و حال خودم بودم داشتم از شیشه جلوی اتوبوس بیرون رو نگاه میکردم و از طبیعت لذت میبردم.
یاد هشدار برای کبرا 11 افتادم همه اینا که میخوام تعریف کنم تو چند ثانیه اتفاق افتاد.
باورم نمیشد یهو 3 تا ماشین تو اتوبان
سیزده به در مزخرفی بود.
اصلا خوش نگذشت.
معمولی بیحال بی روح..یاد مصطفی کرمی البرز افتادم...
بیخیال...کلا اوضاعی بوداااا
نشسته بودیم. یهو یه ماشین توقف کرد یه یاروو پارههههه شده بود عجیب انگار انداختیش تو مخلوط کن تا زانو بعد درش اورده باشی...
اومدن جلو گفتن آقا کمک کنید سگ به ما حمله کرده.
گفتم موقعیت محل حادثه
صدای بوق و داد و بیداد محیط رو پر کرد.ماشینا رد میشدن و بوق میزدن میگفتن بدوید چپ کرد
چپ کرد چپ کرد.
احسان جلوی یه ماشینو گرفت اطلاعات رو کامل کردیم و شهاب هم از اون طرف دوتا سوت زد همه مچ شدیم و حرکت کردیم محل حادثه نزدیک پیچ قطبی بود...
انگار یه پژو 405 چپ کرده بود.
بسم الله را گفتیم و نزدیک محل حادثه بودیم.
شلوغ بود خیلی.
چند نفر داشتن گریه میکردن.بلند گفتم انشا الله که به خیر بگذره...
دانلود فایل صوتی با صدای میلاد صمیمی نعمتی
http://uploadkon.ir/?file=MANDEGAR.mp4
ای شمع روشن جاده های بیفروغ ...جاده های بی فروغ
پروانه بودنتان حقیقتی است تلخ...
هم شمع و هم پروانه...شمع و پروانه
ای حکایت لحظه های نجات ...لحظه های نجات
در ازدحام حضور مرگ...حضور مرگ
فرشته بودنتان...ای فرشتگان نجات...فرشتگان نجات
ای ایثار گران لحظه های تمام...لحظه های تمام ...
فرشته بودنتان...فرشته بودنتان
ای ناجیان مصدومان بیپناه...مصدومان بیپناه...
ای گمنامان دنیای بی قرار ...گمنام و بیقرار
بالهایت را بگشا
پرواز را به خاطرم بسپار ای فرشته ماندگار...فرشته ی ماندگار
جاده های بیفروغ
سکوت کویر خبر از فریادهای خاموشی میداد که صدایش به گوشمان نمیرسید اما چشم هر جانداری از دیدن این فریادها خیره میماند.عجیب فریادی بود...
کویر را سونامی زده میدیدی...
در گرد و غبار این طوفان عظیم برف سفیدی روح خشک کویر را سردتر و بیروحتر کرد.
طوفان شن کجا...برف و کولاک کجا!
سریع اماده اعزام شدند چند تصادف و عملیات نجات چاشنی کارشان شد.
مسیر برگشت کمینگاه یک حادثه تلخ بود...
مردانی که وظیفه نجات جان مصدومین را داشتند اینبار خود قربانی یک حادثه شدند و نیازمند کمک بودند...
چه شد بماند خودرو واژگون میشود و لاشه نیمه جان خودرو کمی خارج از جاده متوقف میشود.
محسن به سختی خودش را به بیرون از جاده میکشد.حس میکند تمام استخوانهای بدنش خورد شده است به سختی نفس میکشید...
خودرو ها یکی پس از دیگری از کنارشان میگذرند و هیچ کسی کمک امدادگران همیشگی صحنه های تلخ نمیشتابد و اینجا است که میفهمی حس انسانیت گاهی چراغش خاموش است.
جان میدادند ولی کسی ناجی ناجیان نبود...
پرایدی توقف کرد کرمانی بودند..مرامشان را عشق است ...
بچه ها را سوار کردند و به بیمارستان رساندند...ساعت فلان و فلان دقیقه هست و همه چیز از حالت عادی خارج شده...زمین کاملا سفید شده بود.بخش اورژانس هم صحنه های عجیبی داشت...جو..جوه استرس و گریه و دلشوره های از جنس امدادگرانه بود...روزها گذشت یکی پس از دیگری میگذشت.ترخیص شدند...معجزه ای بود که زنده ماندند ..به آنها تک تک گفتم بنا را بر یک تولد دوباره بدانید...اگر بد بودید خوب بشید...اگه خوب بودید خوبتر بشید اگه بدتر بودید بدشید و بعد خوب شید اگه خوب بودید خوبتر بمانید و به دیگران تاثیر مثبت بدهید.در فکر فرو رفتند! آغاز دوباره با شما است خواه مثبت خواه منفی.. تولدتان مبارک
ببین میلاد من محمدرضا نجفی که انقدر همه ازش میترسن و میگم پا قدمش بد و نحسه رو خنثی کردم.تو هم خنثی میکنم. حالا ببین!
این حرفهای کیانوش مسئول پایگاه امداد و نجات گزنک بود! حالا ببینیم خنثی میکنه مارو یا نه :)
((کیانوش مسئول پایگاه از نجاتگرای باتجربه هراز ))
خداوکیلی تو کانکس پست دادن اون هم پست امداد و نجات کار سختیه مخصوصا اینکه زمستان باسه و هزارتا دنگ و فنگ!
شب بود و تاریک...
داشت خوابم میبرد...
باد شدید همه چیزو از جا میکند و میبرد داشتم با خودم میگفتم کاش آمبولانس هم مثل کشتی لنگر داشت مینداختیم ته دره تا باد نبرش!
تو این فکرا بودم چشام گرم گرم شده بود که یهو صدای آژیر اومد!
برزخی بود ...تلفن پایگاه زنگ زد ...دیسپچ اورژانس پشت خط بود...
دایی(محسن نیکنام)گوشی رو برداشت و چشماش گرد شد.
ما رو نگاه کرد یه دستی تکون داد یعنی برید کفشارو بپوشید حادثه داریم.
تلفن رو قطع کرد.
گفت من که نفهمیدم اخر چی شد .
گفتم قضیه چیه گفت میگه یکی تو سرویس بهداشتی گیر کرده .یکی افتاده تو چاه
بعد گفت یکی خفه شده داره میمیره! بعد گفت یکی مسموم شده!
حادثه کجاس؟
کلخونی. یا علی مدد ( منطقه کلخونی یکی از مناطق پرخطر محور هرازه با دره های عمیق و گردنه های برفگیر نزدیک تونلهای تکاور )
حرکت کردیم ترافیک و برف چاشنی همیشه گی زمساتنهای یخ زده محور هراز...
بزن کنار آمبولانس بچه های اورژانس اون کناره ...
ادامه این خاطره را از اینجا بخوانید
نمیدونم چی شد همه چیز به سرعت رخ داد اصلا یادم نمیاد داشتیم کجا میرفتیم
چی شده بود...
صدای آژیر و بیسیم همراه با بوق ماشینها...
از این ور نور خودروهایی که از روبرو میومدن تو مغزم غوغایی ایجاد کرده بود...گردان آمبولانس
خیلی دوست دارم از روزهای بارانی تهران لذت ببرم ولی نمیتونم.
حتما میپرسید چرا!؟ خوب براتون میگم.
یه روز بارانی متروی تهران:
خاطره و گزارشی از عملیات جستجو و نجات کوهنور گم شده
جبهه غربی دماوند
(همراه با نکات ایمنی و توصیه های در راستای اموزش همگانی کاهش اثرات حوادث و سوانح)
درگذشت امدادگر جوان شهرستان مهاباد بر اثر سانحه رانندگی
بار دیگر سانحه رانندگی در جاده های آذربایجان غربی، جمعیت هلال احمر استان را داغدار کرد.
پیش از ظهر امروز بر اثر یک سانحه دلخراش رانندگی در یکی از محور های مواصلاتی استان، امدادگر جوان امید معروفی که از امدادگران و فعالان جمعیت هلال احمر شهرستان مهاباد بود، جان خود را از دست داد و جمعیت هلال احمر استان را داغدار کرد.
دکتر یحیی زینالپور مدیر عامل جمعیت هلال احمر آذربایجان غربی در پیام تسلیتی فقدان این امدادگر جوان را به خانواده داغدار وی و تمام همکاران پر تلاش آن مرحوم در جمعیت هلال احمر استان آذربایجان غربی تسلیت گفت.
منبع:سایت هلال احمر استان آذربایجان غربی
رمضان
باید رها شوی
همچون کبوتران ،آسمانی شو...
میزبان خالق است و تو مهمان او هستی...
این چنین مهمان و این چنین میزبانی ...
پس شبهای قدرش را غنیمت بدان و مهمان رها شده این حرم مقدس باش...
ضیافت نور است و تو در آسمانش میتوانی پر بزنی...بالهایت را باز کن ...وقت پرواز است...
اسمانی باش به رنگ آبی به رنگ دریا ...آسمانی باش ولی دریایی...
دریایی که باشی ، با خدا هم باشی نیاز به ناخدا نداری...
نیت کن کتابش را باز کن ...
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ...
چشم که میسوزد اشک جاری میشود...
دل که میسوزد هم اشک جاری میشود...
چه رابطه عجیبی میان چشم و دل است...!!!
پیرمردی میگفت چشم و دلم را در جوانی صاف نکردم!
اشک از چشمانش جاری شد!
با خود گفتن عجیب است چه رابطه ای میان چشم و دل و پیرمرد هست؟!!
دخترکی گذر میکرد...پیر مرد را دید ..ناگهان به زمین خورد...
پایش خاش برداشته بود...طفلک دردش امده بود... گریه اش جاری شد...
مات مانده بودم که چه رابطه عجیبی میان چشم و دل و پیرمرد سوز چشم و درد افتادن بر زمین است...
ساعت را نگاه کردم قطره بارانی بر روی صفحه اش فرود امد
...با خود میگفتم اسمان هم گریه میکند...
رابطه عجیبی میان آسمان و زمان و پیرمرد...دخترک خیس باران شده بود...
میانمار که میروی بودایی وحشی میشود... مسلمانان را میکشد!
رابطه عجیبی میان بودایی و مسلمان دیده میشود!!
تاریک که میشود...سگ،گرگ میشود...تاریکی ، سگ، گرگ...
گشنه که میشود هار میشود...پاچه صاحبش را هم میگیرد.
رابطه عجیبی میان گشنگی و وحشیگری است.
انسان که میمیرد جسمش به زمین میخورد...
روح انسان میماند و پرواز میکند...به سوی زندگی ابدی...
چه رابطه عجیبی میان زمین خوردن و پرواز است...
هرچه فکر میکنم فکر میکنم که فکری پشت این رابطه فکر و این روابط است فکر میکنم که فکرمنم فکر میکند که فکر هم رابطه عجیبی با فکر های دیگر دارد! ادامه را ادامه نمیدهم فکرم مشکوک میزند!
آسمان فریاد زد...
انگار گوش زمانه نیاز به گوش پاک کن دارد...
پست امدادو نجات نوروزی هلال احمر شهر تهران منطقه 6
نزدیک 50 چادر اسکان موقت مخصوص مسافرین نوروزی...
یک درمانگاه با پزشک و امدادگران باتجربه.دوتا امبولانس و یک خودروی نجات مجهز.
اینجا در روز 15 امدادگر مشغول به فعالیت هستند.یکی شهر داره یکی انبار داره عده ای مسئول اسکان عده ای تو ست نجات عده ای هم آمبولانس...
غروب که میشد دل بچه ها میگرفت.همه جمع میشدیم دم چادر فرماندهی اسکان و خودروهای عملیاتی و با هم گفتگو میکردیم.
همینطور تو صحبت بودیم که یکدفعه صدای کشیده شدن چیزی روی زمین شنیده شد.
همه به طرف صدا خیره شدیم.
(این عکس را اتفاقی دقیقا قبل از اون حادثه انداختم)
..مصدومی به زمین افتاده بود...
یک زن بود که از عقب موتور افتاده بود...
سیروس بلند گفت بچه ها ی امداد یکی بره اونور مصدوم را چک کنه بقیه بیان با امبولانس .. بچه های نجات زود باشید..
(سیروس مرامی )
. ..منم دویدم دوک و چراغ و تابلوه ایست را به بهزاد تاجیک دادم و گفتم بهزاد بگیر مواظب باش با احتیاط از خیابان رد شو.من و بهزاد ست نجات دستمون بود و باید منطقه را ایمن نگه میداشتیم.
سریع دوک چینی و کنترل ترافیک انجام شد.
بچه های امداد هم خودشون را به مصدوم رساندند و آمبولانس در کمترین زمان ممکن به مصدوم رسید.
خیلی سریع و هماهنگ مصدوم را بچه ها امداد به بیمارستان رساندند.لگن شکسته و مصیبت و گرفتاری این حادثه فقط و فقط برای راکبین خودرو بود.
و الا امداد و نجات وظیفه ما هلال احمری ها است.
بهزاد تاجیک، راننده نجات آقای اجاقلو ،خودم
سرعت بالا...عدم استفاده از چراغ جلوی موتور به منظور تامین نور کافی در مسیر تردد.عدم توجه به جلو و عدم استفاده از کلاه ایمنی تخلفاتی است که گاه
به قیمت جان و به قیمت نقص عضو یک انسان تمام میشد.با این حال بازهم باید قلمم بنویسد و افسوس یک حادثه دیگر.
(بهزاد تاجیک)
شرح ما وقع:
موتور بدون دقت و توجه به جلو و تخلفات متعدد موجب عبور با سرعت بالا از یک دست انداز شد و این حادثه تلخ به وجود میآید...
درس های آموختنی:
کلاه دستکش کفش مناسب یا بهتر بگم پوشاک مناسب برای موتور سواری امری ضروری است که راکبین کمتر به ان توجه میکنن...
فنی موتور سالم باشد.خرج بیمارستان بیشتر است یا چراغ جلوی موتور؟ قضاوت با شما است...
کلاه کاسکت ارزانتر است؟ یا مرگ؟
کمی دلهایتان برای جانهای خودتان بسوزد! ایمن بمانید صمیمی
میگویند رمضان نزدیک شده است
به فکر کالای مصرفی رمضانند!
بوی محرم میاد!
شنیده اید!
میگویند اربابمان با جان روزه در کربلا...
میخوانی؟
گریه آرامت میکند...
زینب هم گریه میکرد ولی با زبان روزه...ولی با جان روزه...
دست که جدا میشود خون راه خود را بر خاک میپسندد...میخواهد زمین را هم سیر آب کند...او هم جانش روزه بود.
ادامه را نخوان ...از گریه جان میدهی... آرام باش...اشکهایت را پاک کن...اگر تحملش را داری روضه باز میخوانم...
میگویند او هم شهید شد...
با لب تشنه..
داستان گلو طفلی است که تیر سه شعبه روزه اش را قبول کرد...
السلام علی الرضیع الصغیر...
دخیلک یا مولای...یا سید نا المظلوم...
میخواستم از کربلا نگویم...
با زبان روزه...
ای کاش جانم روزه بود..ایمن بمانید صمیمی
گویی هوا راه تنفس ما را گرفته است...
این رورزهای گرفته میگذرد ولی.....
گویی هنوز قلبهایمان جلا نگرفته است...
اندر احوالات روزگارمان بگذر...سالهای سال دعایی نگرفته است..
تسبیح افتاده بر روی دوش حلقه روز گار...خسته افتاده است که کسی وضو نگرفته است..
ایمن بمانید..صمیمی
آخرین امتحان هم برگذار شد و از دانشگاه عازم منزل خود بودیم...
گرد و خاک شدیدی در هوابود و امروز با روزهای دیگه خیلی فرق میکرد.
در آزادراه تهران ورامین بودیم نقطه ای که هیچ گاه ترافیک ندارد ناگهان به ترافیک شدیدی برخورد کردیم ...
خیلی شلوغ شده بود...فلاشرهای یک پژو 206 صندوق دار مشخص شد و شلوغی جمعیتی که داشتند داد و بیداد میکردند...
جلوتر رفتیمترافیک شدید شده بود..یه پژو زده بود به عابر پیاده..البته عابر اون وسط چیکار میکرده خدا میدونه...
!
به دوستم گفتم شانس ما...
همیشه تجهیزات همراهم هست اما امروز هیچی ندارم حتی یه دستکش!
از تاکسی پیاده شدم و پول را حساب کردم گفتم شما برید
.
رفتم جلو .کارت عضویتم در هلال احمر را نشان دادم گفتم صمیمی هستم تکنسین عملیات نجات...همراه مصدوم و راننده ؟
اومدن جلو..گفتم میتونم به مصدوم کمک کنم؟ گفتن بله صد درصد.یک نفر روی زمین افتاده بود.به چند نفر گفتم شما برید به ماشینها بگید توقف نکنن و راه را باز کنید
.
شما برو علامت بده تو لاین سرعت نیان و علامت گذاری کن...
اقا زنگ بزن اورژانس...
رفتم بالاسر مصدوم به هوش بود ولی تکان نمیخورد...
صداش کردم گفتم پدر جان اسمت چیه..گفت ابراهیم...
گفتم ابراهیم جان برادر..تکان نخور..همین..ازش اجازه گرفتم تا کمکش کنم.اون هم قبول کرد..
..چک کردم...ضربه مغزی شده بود...ولی هنوز جان در بدن داشت و میتوانست حرف بزند.یک چشمش بسته شده بود و علامت راکون کاملا مشهود بود..به پایین پایش رسیدم دستم گرم شد..
.نگاه کردم دیدم خون خون است..پایینتر رفتم دستم به یک چیز سفت برخورد کرد...
خدایا..استخوان پایش بود که شکسته بود.....
شما بلند شو سریع هرچیزی که بدرد آتل گرفتن میخوره برام بیار...
کسی کیف کمکهای اولیه نداره؟!
!
همه با تعجب نگاه میکردن...
سریع یک روسری را به من دادند صحنه را نگاه کردم.کفش خود مصدوم گوشه ای افتاده بود...
با روسری خونریزی مصدوم را کنترل کردم...
اسفالت خیلی داغ بود.به آرامی یک پارچه زیر اکسی فود مصدوم گذاشتم تا سرش نسوزد.
آتل برایم چیزهایی آوردند که مناسب آتلگیرین بود...سریع تفکری کردم یادم افتاد نشریه ماه نو در کیف خودم دارم.2 تا نشریه ماه نو داشتم سریع برداشتم
و پای مصدوم را موقت تثبیت کردم تا اتل مناسبتری گیر بیاوریم.بند کفش مصدوم را برداشتم بندش را باز کردم و آتل را روی پایش تثبیت کردیم
.
هزار بار صدا میکردم تا یک نفر بیایید و کمک حال ما باشد.مصدوم خیلی تکان میخورد تست های مختلفی انجام دادم و مطمئن شدم آسیب نخاعی ندیده است.یکم آرامش پیدا کردم.
بلند داد میزد میگفت پام داره کنده میشه
منم فقط میگفتم اروم باش.
دیدم مردم مقوا بزرگ آوردند...سریع با مقوا مصدوم را از دوفصل پایین و بالای شکستگی تثبیت کردم
.
پسرش رسید.گریه میکرد...با اورژانس تماس گرفتند.دستم مشغول مصدوم بود به طرف گفتم اقا به اورژانس بگو هد تروما و شکستگی استخوان تیبیا و فیبولا خونریزی شدیدی هم داریم.سریع اعزام بشن
..
اطلاعات محل را داد و ما هم منتظر ماندیم.به دونفر گفتم سریع مصدوم را تثبیت نگه دارید که تکان نخورد
.
از ایمنی صحنه نگران بودم.بلند گفتم آقایون ..خانومها خوش اومدید برنامه تموم شده ..ا
ینجا صحنه حادثه هستش..
هرکس اینجا باشه ممکنه تصادف دیگه ای رخ بده و شما هم مصدوم بشید..شایدم بمیرید..
ما تا اینو گفتیم عده ای هم دیگرو نگاه کردند و سریع به طرف خودروهای خودشون رفتند و فرار کردن :)
عده ای هم بر و بر منو نگاه میکردن..یکی گفت تو برو به مصدومت برس نمیره...بهش گفتم ایمنی صحنه اولین کاریه که ما باید انجام بدیم ..من سپردم اون اول به خودتون ولی هیچکس همکاری نکرد
.
سریع دویدم به راننده پژو گفتم مثلث خطر داری؟ خوشبختانه گفت آره..گفتم پس کو چرا استفاده نمینی...رفت صندوق را باز کند.ماشین را نگاه کردم سوییچ باز بود و دستی خوابیده بود . ملاشین خلاص...سریع سوئیچ را بستم. دستی را کشیدم و ماشین را تو دنده قرار دادم
.
مثلث خطر را برداشت داد به من..گفتم سر همش کن..بلد نبود
!!
گفت تازه خریدم ماشین را..بهش گفتم مثلث که کاری نداره..بده به من...سریع دویدم از گارد ریلها به طرف بالا دست حادثه مثلث را سر هم کردم و گذاشتم زمین ماشین ها لاین را خالی میکردندو سریع به بالاسر مصدوم برگشتم.پلیس رسید.به افسر راهنمایی خودم را معرفی کردم و شرح حادثه و اقدامات انجام شده.چند دقیقه ای گذشته بود.اورژانس نیامد.به پسرش گفتم وقفه جایز نیست باید اعزامش کنیم خونریزی شدیده..برو ماشین میخواهیم.به پلیس هم گفتم دیرتر اقدام کنیم تلف میشه...پلیس تا گفت میبریمش اورژانس رسید.
همه آرامش پیدا کردن.از اینکه مردم توقف میکردند تا صحنه را ببینند عصبانی شده بودم چون راه بند امده بودو آمبولانس نمیتوانست به ما برسذ.
به چند نفر گفتم برید راه را بازکنید کمک پلیس تا آمبولانس زودتر برسه...یدکش هم رسید و پژو را از وسط راه برداشت.
اورژانس هم رسید.شرح ما وقع را گفتم و دیدم بله بچه های اورژانس آشنا از اب در اومدند.تو چنتا تصادف با هم عملیات کرده بودیم.
خنده ای کردو گفت از دست تو...
دستت درد نکنه.
مصدوم را با کمک اورژانس با تجهیزات کافی اقدامات لازم را برایش انجام دادیم و روی برانکارد گذاشتیم و داخل آمبولانس قرار دادیم.نشریه ماه نو هم خون خالی شده بود و کنار اتوبان رها شد
از همه خدا حافظی کردم و به طرف منزل حرکت کردیم.چیزی نمیگفتند چز تشکر و سپاس...من هم گفتم وظیفه انسانیم بود...همین..
درسهای اموختنی از این خاطره:
1.پل عابر پیاده برای ما انسانها است.کمی به خود زحمت بدهیم و از این نعمت استفاده کنیم سلامت خودمان حفظ میشود و ایمن میمانیم..
2.به خودمان اجازه وارد شدن به اتوبان آن هم هنگامی که پل عابر پیاده هست ندهیم..زیرا اتوبان هست و سرعت و مرگ...
3.همیشه از کمترین امکانات بیشترین استفاده را ببریم.
4.در امداد و نجات خلاقیت داشته باشید میتوانید جانی را حفظ کنید.
5.ایمنی صحنه مهمترین رکن هر عملیات است در نگهداری و حفظ ان کوشا باشید.
6.کیف کمکهای اولیه چیز خوبیه..چرا ما تو خودروهای شخصی خودمون همچین وسیله ای را نداریم (البته من دارم )
7.کار با تجهیزاتی همچ.ن زنجیر چرخ و کیف کمکهای اولیه را یادبگیریم تا بتوانیم جان خود و دیگران را در مواقع ضروری حفظ کنیم.
8.همیشه خودرو را هنگام تصادف خاموش کرده و سوئیچ را بردارید.دستی را کشیده و ماشین را در جهت خلاف شیب جاده دنده بدهید.
9.سعی کنید افراد حاضر در صحنه را در جهت مثبت بکار بگیرید و تقسیم وظایف کنید.
*شرح ماوقع*
تصادف شدید در محور تهران -ورامین
ساعاتی پیش برخورد پژو با یک عابر پیاده در آزاد راه تهران
-ورامین ترافیک سنگینی ایجاد کرد کرد.
در طی این تصادف یک عابر پیاده که با تخلف و عدم استفاده از پل عابر
پیاده به علت سهل انگاری وارد آزاد راه شده و با خودروی پژو بر خورد
میکند که در طی آن از ناحیه سر و پا دچار شکستگی میشود که با کمک
نیروهای امدادی به بیمارستان پانزده خرداد ورامین اعزام شد.همچنین خساراتی به خودروی پژو وارد شد
.
10.ایمن بمانید صمیمی
امروز هم یه روز خوب مثل همیشه ...
شب قبل پست من بود و این به این معنی بود که از ساعت 3 بامداد تا صبح ساعت 6 .7 باید تو آمبولانس پای بیسیم کشیک می دادیم.
شبهای کویر خیلی سرده.برخلاف روزهای گرم و سوزانش
واقعا سرما از پشت کاپشن گورتکس و شلوار مخصوص ما هم نفوذ میکرد و سکوت کویر همراه با صدای رد شدن کامیونهای سنگین پارادوکسی را ایجاد کرده بود که هر جنبنده ای قالب تهی میکرد.
چشما کاملا باز...
یه چراغ قوه 6000000 هزار کیلومتر برد دردستم بود.
تا ته پارک ملی کویر مشخص می شد روشن که میکردی انگار نور به قبرت تابیده باشه...
از حاشیه بگذریم.
دیگه دم دمهای صبح شده بود
و اماده شدیم صبحانه رو خوردیم و اینطوری شد که روز طبیعت را در کنار مردمی که عاشق کویر هستند اغاز کردیم.
منطقه خیلی شلوغ و پر تردد شده بود.این ور هم ما آستینها را بالا زدیم به هر حال حیف بود از خانواده دور بودیم و دستمون به جایی بند نبود.
زغال و جوجه رو بچه ها ردیف کردن و آتیش و بسم الله...
دیدیم سه تا داغون اومدن تو محوطه پایگاه...
پا دست صورت کمر شکم... همه و همه سوخته بود.
البته از لحاظ فنی آسفالت سوختگی حکمشان بود.
وقتی که سرعت از حد مجاز بالاتر میرود این چنین میشود که از روی بی فکری و عدم مسئولیت پذیری با جان خود و دیگران بازی میکنند.
بر اثر سرعت زیاد و عدم توانایی در کنترل موتور به زمین خورده بودند.
گستردگی زخمهایشان زیاد بود ولی آسیب زیاد جدی ندیده بودند.
با بچه ها هر کدام مشغول شدیم بردیمشون داخل اتوبوس آمبولانسی و شروع به شستشو و انجام اقدامات لازم کردیم.
خیلی سریع کار را انجام دادیم و آنها با یک خدا حافظی ما را خوشحال کردند.نهار را خوردیم ...هنوز از گلویمان پایین نرفته بود. یک موتوری آمد تو محوطه پایگاه داد زد بجنبید بیایید تصادف شده!
ما گفتیم حتما خیلی تصادف بدیه به هرحال سیزده به دره و همه با خانواده هستن!
پرسیدیم چی شده ؟ گفتن که موتور سوار خورده زمین..سریع سوار آمبولانس پاترول سافاری شدیم
و به محل حرکت کردیم.
خیلی جاده شلوغ
و پر ترددشده بود.سریع محل حادثه را تثبیت کردیم.
رفتم بالا سر مصدوم بی حال بود.جی سی اسش خیلی پایین اومده بود.
پاشو بسته بودن.
آروم به پاش نگاه کردم.یه دستمال دورش پیچیده بودن که دستمال خون خالی بود.
اروم دستمو گذاشتم زیر پاش البته قبلش چک کرده بودم شکستگی نداشت.
آروم دستمال را باز کردم.
افتضاح بود.دستمال چسبیده بود به محل زخم.
طبق تجربه سرم شستشو را گرفتم تو دستم و درش را باز کردم ...به محسن گفتم سرم بریز من دستمال را باز میکنم.
به یوسف گفتم یوسف گاز را آماده کن.
همه چیز محیا بود.راننده آمبولانس خیلی استرس داشت و یه جورایی میخواست زودتر حادثه رو جمعو جو کنیم بریم بیمارستان.
اومد جلو به من گفت چیکار میکنی میلاد جمعش کن سریع بریم دیگه...
گفتم شما نگران نباش قضیه پیچیده شده!تا خیرم دلیل داره.
چشمتون روز بد نبینه.آروم دستمال را کنار زدم.واای واای پاشنه پای طرف آویزون شده بود.
سریع دستمو گذاشتم یزرش خونریزیش را کنترل کنم.تمام دستم خون خالی شده بود.
یوسف هم اومد نظر داد..میلاد چقدر لفتش میدی چیزیش نشده که...یکم افت فشاره...
هیچی همین هین کم کم حال مصدوم بهتر شد..انگار قوت قلب گرفته بود.
به یوسف گفتم...یوسف جان برادر من بیا اینجا...
یوسف اومد جلو بهش با اشاره یواشکی گفتم بالای دست منو نگاه کن...آره همین پای بنده خدا..فقط اروم باش...آروم دستمو بلند کردم.چشمای یوسف چهارتا شده بود..یه دستی به صورتش کشید و عرقشو اک کرد ..گفتم چرا وایسادی زود باش گاز استریل بزار کف دستم...سریع گاز استریل پر کردم و با باند با کمک محسن شروع کردیم به بستن پای مصدوم آتل هم گرفتیم..رفتم بک برد را آوردم.بستیمش رو بک برد و سریع انتقال دادیم به بیمارستان...در بین راه بنده خدا میگفت پام حس نداره.منم میگفتم طبیعیه ایراد نداره...الان میرسیم.خیلی دلم برای پاش سوخت آخه یکی نیست بگه پسر خوب موتور سواری ..ویراژ دادن و تک چرخ زدن کار درستیه؟ روز به این خوبی را هم کوفت ما کرد هم کوفت خودش شد.
رسیدیم بیمارستان شمسا تو بیمارستان بود تعجب کرد گفت به میلاد تو کجا اینجا کجا...آخه اکثر مصدومین را یه بیمارستان دیگه میبردیم.
بهش گفتم بیا کیس اوردم برات در حد تیم ملی... :)
بگذریم.
مردم هم مثل همیشه واقعا همکاری میکردن.
شرح ما وقع: تک چرخ سرعت زیاد عدم توانایی در کنترل وسیله و بر خورد پاشنه پا با کف آسفالت و کنده شدن پاشنه پا ...
میزان آسیب وارد شده: یک دستگاه موتور آسیب جزئی دید...یک پای سالم ناقص شد.
درسهای اموختنی از این خاطره :
1.منطقه عملیاتی را حریم بندی کنید.
2.وقتی پارچه یا هر چیز دیگری روی زخم چسبیده است هرکز سعی نکنید آن را بکنید مگر اینکه قبل از اقدام آن را خیس کنید تا به آسانی کنده شود زیا ممکن است با آن کار دچار خونریزی مجدد و آسیب بیشتر به مصدوم شوید.
3.همیشه همه کادر درگیر عملیات را از آسیبهای وارده به مصدومین آگاه کنید و بهترین اقدام و روش را برای پاسخگویی به آسیب به کار بگیرید.
4.لینک زیر را بخوانید مطالب مفیدی در مورد شکستگی و کنده شدگی پاشنه در ان نوشته شده است:
http://www.iranorthoped.ir/newsdetail-75-fa.html
http://www.iranorthoped.ir/newsdetail-777-fa.html
5.همیشه سرعت مناسب و رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی را مد نظر داشته باشید تا ایمن بمانید
6.یک کفش مناسب همیشه میتواند مفید باشد.موتور سوار خاطره ما هم کفش مناسبی متاسفانه نداشت و اینگونه شد که پاشنه اش را از دست داد.
7.کار گروهی همیشه جواب میده خوبم جواب میده متحان کنید..ضرر نداره..
ایمن بمانید صمیمی
این زخمها اگه روش گاز استریل و باند و باند بازی نبود که خون همه جا رو بر میداشت....
یکم گریه میکنه میگه زیر این باندا چه خبره؟
میگم گاز و گاز بازیه....
اونم گاز استریل نه فله ای...
باورش نمیشه میگه میشه ببینم ....ماسک باید بزنم؟
میگم نه نترس این گازش مشقیه نیکشه آدمها رو...
گفت ببینم..
گفتم نه...
خون و خونریزی میشه...
آروم به سقف آمبولانس نگاه میکرد و گاهی به من نگاه میکرد!
طفلک نگران باند و باند بازی بود...
ایمن بمانید صمیمی
روز خوبی را شروع کردیم ست نجات را با خودرو از پارکینگ یبرون آوردیم و یه دستی به سر و رو ماشین کشیدیم.
آقای مقصودلو و وحید خلجی هم کمی آنطرف تر نشسته بودند و با هم صحبت میکردند.
کم کم هوا تاریک شد و رفتتیم برای نماز و شام ... ...
خواب و بیدار بودم
...پشت سر هم ماشینهای سنگین و سبک از جلوی پایگاه عبر میکردن.
ساعت 5 بامداد بود.
هوا هنوز تاریک تاریک ...
انگار درب پایگاه از جا کنده شد.صدای فریاد و جیغ مردی به گوش میرسید...
کمک کمکمون کنید.
بابام ..بابام داره میمیره
من که مثل همیشه با خونسردی و سرعت عمل و دقت عمل وارد عمل میشدم ایندفعه کاملا جا خورده بودم! درب پایگاه را تا باز کردم دیدم یک مرد با شلوار خواب و یه کاپشن جلوی من ایستاده و داره التماس میکنه!
سریع بچه های دیگه را خبر کردم ازش پرسیدم و گفت پدرم داره میمیره ..بهش گفتم خوب کجا است؟
نفس زنان گفت داخل ماشین.
جلو آمبولانس یک لاندیور درب و داغون دیده میشد!
خودمو سریع با کیف احیا به خودروی مورد نظر رسوندم.
مهدی خدادادی هم کمک میکرد.
چک کردم فشار را اصلا نداشتم.چند بار چک کردم به هوش بود ولی جی سی اس پایینی داشت.
مصدوم بد رگی هم بود.اصلا نمیشد رگ گیری انجام بدیم واقعا شرایط سختی بود.
وضعیت مصدوم را تثبیت کردیم و به پسرش گفتم صبر کن ما برانکار بیاریم تا با آمبولانس انتقالش بدیم مرکز درمانی ...همان موقع مراجعه کننده دیگری هم رسید.
مصدوم سر پایی بود.سریع برانکار را داشتیم میاوردیم که دیدم پسره پدرشو انداخته رو کولش و داره میاره طرف آمبولانس!
خیلی ناراحت شدم چون مصدوم مشکل قلبی داشت زیاد تکان و انتقال غیر اصولی براش خوب نبود!
به پسرش گفتم با ما هماهنگ باش!
خیلی سریع مصدو مرا داخل آمبولانس گذاشتیم و به سوی بیمارستان 17 شهریور آمل حرکت کردیم.
باران شدیدی تو جاده شروع به باریدن کرده بود.
داخل کابین بوی عجیبی از قرص تی ان جی پیچیده بود.هواکشهای کابین را روشن کردم.
ولی باز هم بوی بد تی ان جی از زیر ماسک هم به دماغمان میرسید.
به پسر گفتم چی دادی بهش؟
گفت هیچی فشارش خیلی بالا بود 6 تا قرص تی ان جی دادم تا حالش جا بیاد!
من و خدادادی با تعجب فراوان همدیگرو نگاه کردیم و یه نگاه به مصدوم انداختیم...فینت فینت بود :)
خندم گرفته بود! آخه 6 تا تی ان جی همزمان به مصدوم میدن!
دیگه کار از کار گذشته بود و نزدیک بیمارستان شده بودیم.با مصدوم حرف میزدم.میترسیدم اگه بخوابه دیگه بلند نشه!
نبضشو نداشتم.به سختی نبضش را پیدا کردم.داشت قوی و قویتر میشد.
به مصدوم که پیرمردی حدودا 70 ساله بود روحیه میدادم تا به درمانگاه برسیم...ماشینها خیلی بد راه را برای ما باز میکردن...وقتی به بیمارستان رسیدیم مصدوم را تحویل کادر درمانی دادیم.پزشک تیم اورژانس که در بیمارستان مستقر بود از ما خیلی تشکر کرد.میگفت اگه چند دقیقه دیرتر رسیده بود ممکن بود فوت کنه!
کلی خوشحال شدیم.پسرش هم کلی تشکر کرد.
ولی در طول مسیر به این فکر میکردم که چرا وقتی یه قرصی رد اختیار یه بیمار و خانوادش قرار میگیره چرا اموزشهای صحیح به آنها داده نمیشه؟!
خدا خیلی رحم کرد و ما وسیله نجات بودیم ولی این فقط یک مورد از این بی احتیاطی ها و درمانهای غیر اصولی بود که همه ساله شاهد مرگ عده ای در اینگونه حوادث انسان ساخت هستیم که مهربانی این پسر در حد تی ان جی بود که امکان مرگ پدر را فراهم میکرد!
نکات اموزشی این خاطره:
1.هیچوقت بدون اجازه از کادر اورژانس یا پزشک دارو مصرف یا تجویز نکنید.
2.کاربرد قرصهایی را که اعضای خانواده مصرف میکنند بدانید و میزان ان را از پزشک مربوط سوال کنید ،شاید شما بتوانید ناجی جان او در مواقع اورژانس باشید! البته اگر ندانید ممکن است قاتل او باشید!
3.همیشه به صحبتهای گروه امداد و نجات توجه کنید و همکاری لازم را داشته باشید.
4.مصدومین قلبی همیشه بید با احتیاط حمل و نقل شوند.پس در پروسه انتقال به دستورات کادر امداد و نجات توجه نمایید.
5.لیست شماره های تماس اضطراری را در منزل خود یاد داشت کرده و در یک جای معین قرار دهید تا در صورت نیاز دسترسی سریع داشته باشید.
ایمن بمانید صمیمی
سالن همایشهای صدا و سیما
امروز 23 خرداد 91 جشنواره جوان برتر علی اکبر(ع) حوزه جوان فعال اجتماعی
با بچه های هلال احمر همه کنار هم نشسته بودیم و اهدای جوایز و لوح های تقدیر در حال انجام بود.
همه خوشحال بودند و مراسم ادامه داشت که ناگهان تلفن همراهم زنگ زد.
صادقی بود گفتم بله در خدمتم ولی کوتاه لطفا تو برنامه هستم.
گفت یه مصدوم دارم.تا اینو گفت برنامه تو سالن یک برک تایم گرفت و همه بیرون رفتن برای پذیرایی
تا ادامه برنامه شروع بشود.
خیلی سریع شرح حال مصدوم را برای من شرح داد و راهنماییش کردم که چند تست تخصصی هم روی مصدوم انجام بده تا مطمئن بشم و بتوانم درست تشخیص بدم.
بنده خدا سکته مغزی کرده بود.بهش گفتم از راه دهان چیزی بهش ندید و خونسزدیتون را حفظ کنید.گفت وای بخیر ...فکر کنم داشت اشتباهی یه کاری را انجام میداد که ممکن بود حیات مصدوم به خطر بیوفته...بقیه راهنماییها را انجام دادم.همه داشتن با چشمهای باز منو نگاه میکردن.آقای هندی مرتضی امین الرعایایی و پدرم و همه تعجب کرده بودن!
گفتم تماس بگیر با اورژانس از مصدوم هم مراقبت کن تا اورژانس برسه ...مصدوم را بیحرکت نگه دار تا اورژانس بیاد.هیچی بقیه کارا رو سپردم به خودش و رفتیم برای ادامه برنامه ..همه نگران حال طرف شده بودند.دوباره تماس گرفتم.اورژانس رسیده بود و مصدوم را انتقال داد...نمیدونم همیشه باید درگیر بحث امداد و نجات باشیم چه اینترنتی چه تلفنی چه تو خواب بیداری هم که خودتون میبینید که ...ایمن بمانید صمیمی
نکات مهم این مطلب:
1.همیشه به تلفن همراه خود پاسخ بدهید.شاید یک نفر نیاز به کمک داشته باشد و حیاتش بستگی به شما داشته باشد.البته شما و موبایل فقط وسیله اید.خدا خودش جای حق نشسته.
2.همیشه خونسردی خودتون را حفظ کنید و به مطالب فرد تماس گیرنده به خوبی گوش فرا دهید
3.به درستی علائم را ببرسی کنید وسعی کنید راهنمایی درست انجام دهید.
4.مختصر و کوتاه و مفید پاسخ بدهید و راهنمایی کنید.
5.ایمن بمانید
صمیمی
مکان : محور بندر عباس به سیرجان..جاده های خون!
90 کیلومتری سیرجان
برخورد یک دستگاه خودروی پژو 405 و یک دستگاه خودرو پراید به صورت شاخ به شاخ با حدود 8کشته و مجروح ..علت حادثه سرعت و سبقت غیر مجاز راننده پراید.
دونفر سرنشین پراد در جا کشته شدند و مصدومین خودروی پژو زنده ماندند.
با هم شرح عملیات امدادونجات این حادثه را میخوانیم
شرح ما وقع و خاطره این حادثه:
چند روزی بود که به منطقه زیبای فین در استان هرمزگان سفر کرده بودیم.
از آبشار مارون و چشمه های آبگرم گنو بگذریم زیباییهای بندرعباس و جزیره قشم و کیش را هم به آن اضافه کنیم طبیعت گرم و مرطوب و مردمان خونگرم جنوب نیز صفای خاصی به مسافرت ما داده بودند.
*قشم راگشتیم چه ساحل قشنگ و زیبایی داشت*
ساحل قشم
در عمرم ساحل به زیبایی سواحل قشم ندیده بودم.
کلی صدف جمع کردیم از این جزئیات بگذریم و به اصل ما جرا ..
باید خودمان را به تهران میرساندیم.
مسیر خیلی طولانی بود.
خودروی خسته ما هم جان دیگر نداشت.نفسهایش در پیچهای جاده به شمارش می افتاد.
از مسیر ترانزیتی بندر تهران حرکت کردیم.
حاجی آباد را رد کردیم و به مسیر ادامه دادیم.روستای باغات را هم رد کردیم.ناگهان ترافیک شدیدی شد.تعجب کردم مسیری نبود که بی دلیل ترافیکی شود.
طبق تجربه قبلی حدس میزدم که چه اتفاقی افتاده.
جلوتر رفتیم ...آمپر ادرنالین خونمان به بیشترین حد خود رسید.
همیشه کاور و کارت امدادگریم و کیف کمکهای اولیه همراهم هست.
صحنه از دور مشخص شد.خیلی سریع از خودرو پیاده شدم به خانواده گفتم شما بیایید بیمارستان شهر من اعزام میشم باهاشون.
خودمو به صحنه رسوندم.برای اینکه دستهایم آزاد شود کارتم را به دهنم گرففتم و همزمان دستکشهای لاتکس و کاور هلال احمر را می پوشیدم و به منطقه داغ صحنه حادثه میدویدم.پلیس انتظامی صحنه را مسدود کرده بود و اجازه ورود به کسی نمیداد.من را دید گفت کارت.سریع مارتمو به او نشان دادم و گفت بدو برو کمک.. صحنه بدی بود.یک نفر کنار جاده افتاده بود و یک پتو مسافرتی رویش کشیده بودند.
واقعا ناراحت شدم.جلوتر یک پیرزن و دختر بچه نشسته بودند روی زمین و گریه میکردند.
صحنه حادثه به حدی فجیع بود که دل هر مسافری که از انجا میگذشت را به لرزه در می اورد.
بوی بنزین صدای گریه و زجه های مادر و دختری همراه با پچ پچ کردنهای مسافرین عبوری و صدای کشیده شدن شیشه خورده های ریخته شده کف آسفالت.
به مسیر ادامه دادم.یک پژو روبرویم بود جلوی خودرو کاملا ازبین رفته بود.
جلوتر یک پراید بود که دونفر جلوی آن لای اهن پاره ها گیز کرده بودند.
راننده پراید بر اثز تصادف فرمان خودرو سرش را به سقف چسبانده بود و صحنه مرگ فجیعی را نشانمان میداد..نفر بغل دستیش هم در گرو آهنهای خودرو جانش را به جان آفرین تسلیم کرده بود.
بین دو خودرو آمبولانس بود.به بچه های اورژانس خودم را معرفی کردم.قلبم از جا کنده شده بود.
بی معطلی کاورم را راننده اورژانس کشید و گفت سریع برو بالا کمک کن مصدوم خیلی زیاده.
همزمان که سوار شدیم چند خودروی اورژانس دیگر هم رسیدند.
وارد اسپرینتر شدم.
یه مصدوم دیگر راهم آوردند داشت جان میداد.
یک مصدوم روی برانکارد یک مصدوم روی صندلی همراه یکمصدوم سرپایی یک مصدوم کف امبولانس چهار مصدوم را باید زنده به اورژانس شهرستان سیرجان در 90 کیلومتری صحنه تصادف میرساندیم.
امیدم را از دست داده بودم.اخرین مصدومی که آوردند تروما در تروما بود.
هیچ جای سالمی نداشت فقط یکی از دستهایش سالم مانده بود.من اینور اسپرینتر کار میکردم یکی از تکنسینهای اورژانس آنور اسپرینتر مشغول امداد رسانی به مصدومین بودیم.
سریع اقدامات لازم را انجام دادیم.
همزمان ای وی و اکسیژن را برقرار مردیم مصدوم نیمه هوشیار بود.
جی سی اس ثابتی نداشت.
دارو هم جواب نمیداد.درد به عمق وجودش زده بود.ادم شدید بدنش نشان از خونریزی شدید در بدنش داشت.
ای وی را برقرار کردیم. و الحمد همه چیز خوب پیش میرفت میدونستم صدای مرا میشنود.به او دلداری میدادم و برایش توضیح میدادم چه کاری میخواهم انجام بدم.
((تصویر محل حادثه و خودروی پژو))
((*متاسفانه در همچین تصادفاتی که تداد مصدومین بسیار زیاد است مردم وارد صحنه میشوند و مصدومین را بدون هیچ احتیاطی به سمت آمبولانس می اورند.و جان مصدوم را تهدید میکنند.این مصدوم که در موردش مینویسم دچار این وضع شده بود*))
باید ساکشن میکردیم راه هواییش بسته شده بود.لوله گذاری هم ممگن نبود.
خیلی خون از دست داده بود.
باید زنده نگه میماند.مشغول ساکشن بودم بیهوش میشد و به هوش می امد.ناگهان فریاد کشید و با دست دیگرش که شکسته هم بود سرم را از دست خودش خارج کرد.خیلی تکان میخورد.آن سرم جانش ران جات میداد ولی نمیفهمید.
خونریزی هایش را هم کنترل کرده بودیم مجبور شدم کاملا با باند و کمربند خودش که از شلوارش باز کردم کاملا تثبیتش کنم.اتل گذاری هم کردیم و.دیگر کاری نمانده بود فقط آی وی مجدد که خیلی مقاومت میکرد و نمیگذاشت انجام شود.رگهایش کالاپس کرده بود باید کد دان میشد.سریع پن لایت را برداشتم و سراغ پیر زنی که ناله میزد و روی صندلی بغل به پوزیشن n
گذاشته شده بود رفتم.پایش شکسته شده بود.آتلها شل شده بود و اویزان بود.خونریزی شدیدی هم از ناحیه صورت داشت.دستهایم را نگاه کردم دیدم دستکشهایی که بر دستم بوده سر انگشتانش همه از بین رفته و مانند دستکش دوچرخه سواری شده :)
تمام پنجه هایم از خون مصدومین قرمز شده بود.
باید دستکش را عوض میکردم.ولی کار از کار گذشته بود.
گاز استریل را برروی بریدکیهای عمقی اش گذاشتم.استخوان جمجمه اش مشخص بود و سفیدی خاصی همراه با رنگ خون داشت.ابرو پیشانی لبهایش گوش و کل صورت پاره پاره شده بود و خون ریزی داشت.تمام صورتش را گاز گذاری کردم و سریع بستم.
از ناحیه کمر شکایت میکرد.اوهم توسط مردم به سوی امبولانس حمل شده بود.پاهایش حس کم داشت مشکوک به آسیب نخاعی شدیم.کد را برایش گذاشتم و بستم.مصدوم بعدی یک مرد بود که روی تخت بود.دندانهایش همه شکسته شده بود.کمرش آسیب دیده بود و لگنش هم گویا شکسته بود.روی بک بورد تثبیتش را مجدد چک کردیم و عملیاتهای لازم را انجام دادیم....هر دست اندازی رد میشدیم فریاد آییییییییییی کمرم از سوی مصدوممان به هوا بلند میشد....بوی خون تمام
آمبولانس را برداشته بود.اب سرم شستشو دستهایم را شستم و دستکش میخواستم.دستکشها تمام شده بود.جلوی اسپرینتر بود ولی دسترسی نداشتیم.راننده حین حرکت میخواست به ما دستکش بدهد به او گفتم نه خطرناک است خودمان بر میداریم.نصف بذنم را از شیشه کوچک اسپرینتر به بیرون دادم و دستکش را برداشتم.
با همکاری بچه های اورژانس همه کار ها را با هم انجام دادیم و بعد از طی 90 کیلومتر زجر آور به بیمارستان رسیدیم .مصدومین را تحویل دادیم. وارد بخش اورژانس شدیم.همه با تعجل نگاهمان میکردند.همه هیکلمان پر از خون شده بود.صورتمان هم خونی بود.دستی به آب زدیم و خوب شستیم و دستکشها را داخل ظرف مخصوص زباله انداختیم.
کف امبولانس پر ازخون بود.با بچه های اورژانس خداحافظی کردم و دیدم گوشی تلفن همراه خود رانیاوردم و داخل خودروی خودمان جا مانده...سریع گوشی بچه های اورژانس را گرفتم و به خانواده زنگ زدم.ادرس بیمارستان را دادم و انها امدند.لباسهای خونی خود را عوض کردیم.حاجیه خانم گفتن آقای مقصودلو از امداد و نجات آمل زنگ زدند و گفتن فلان تاریخ پایگاه باش ما هم گفتیم رفته سر حادثه تصادف ...همان موقع تلفنم دوباره زنگ زد اقای مقصودلو بود با همان زبان شیرینش به من گفت: سلام جان کجایی جان خسته کار نباشی جان...و...
منم تشکر کردم و گفتم چی شده بود.به هر حال زندگی ما امدادگران و نجاتگران همینطوری هست.تفریح و غیر تفریح نداریم هر جا بود باید به مصدومین کمک کنیم و وظیفه انسانیمان را انجام دهیم.
آمار بقیه مصدومین را هم گرفتیم.بقیه را هم آورده بودند به بیمارستان...
نکات مهم این خاطره :
1.صحنه حادثه خطراتی وجود دارد که جان همگان را تهدید میکند.
بنزین و افراد داخل صحنه حادثه این دو عامل همراه باهم میتوانند یسیار مرگ آفرین باشند.
ازانفجار گرفته تا اسیب زدن به یک مصدومی که از روی دلسوزی بیمورد دیگران ممکن است عمری روی ویلچر بماند.
مصدومین را با هماهنگی مسئولین امدادو نجات در صحنه جا بجا کنید.بدون هماهنگی شاید شما آسیب بیشتری به مصدوم وارد کنید.
2.همیشه ایمنی صحنه چک شود.پلیس خدا را شکر محل را ایمن کرده بود چه خودروها و چه صحنه اسیب .
3.مصدوم صدای شما را میشنود همیشه پر انرژی و با قدرت صحبت کنید و امید به زندگی را برایش پر رنگ کنید.
4.همیشه حواستان به دستکشهایی که دستتان میکنید باشد.خون و ترشحات بدن مصدوم بیماریهای خطرناکی را برای شما بوجود می اورد.
5.همیشه کارت امدادگری خود را همراه داشته باشید.
((ادامه مطلب سفر به یزد و امل روزهای امدادو نجاتی در هلال احمر آمل بعد از سفر بندر عباس با ما باشید ایمن بمانید :))
تصاویر محل حادثه را پدر گرامی گرفتن.
تصاویر بندر عباس را خودم گرفتم :)...ایمن بمانید صمیمی
طوفان شدید ساعتی پیش مناطق شمالی تهران را در نوردید.....هنوز میزان خسارات اعلام نشده است....همچنین در خیابان ولیعصر بر اثر سقوط یک درخت بر روی خودروی پژو پرشیا عبور و مرور مختل شد که با حضور مامورین آتش نشانی و راهنمایی و رانندگی مشکل رفع شد.((شهریور 90))
باز هم گذر مان به دوست قدیمی ...دوستی که مدتها در حسرت دوستی اش بودیم خورد......85 یا 86 بود...اردوگاه میرزا کوچک خان ...همه جا بود...در کارهای فرهنگی در کارهای غیر فرهنگی ....کلا بچه ی فعال و پر جنب و جوش...استان تهران هم مثل همیشه در همه امور پیشتاز بود...بگذریم ..از دوست خوبم رضا قربان نژاد مینویسم...همان دوستی که قبلا در وبلاگم از او سخن گفته بودم..همان شخصی که در روز قبل از سیل چالوس با او در محور هراز بودیم...مطلب پا قدمم بد است را می گویم...از اعضای خوب هلال احمر شمیرانات.
اصل مطلب:قرار بود چند روز پیش به دیدار این دوستمان در محل پایگاه امداد و نجات هلال احمر شمیرانات واقع در محل دائمی نمایشگاههای بین المللی تهران برویم.نشد.نشد که بشه....چند روزی گذشت تا به این پنجشنبه ی مبارک رسیدیم.
لطفا اگر روزه هستید ادامه مطلب را مطالعه نکنید چون عطش شما را فرا میگیرد.
ظهر بود ، ماه رمضان ،هوای گرم،آفتاب تابستان،سوزان،50+،خشک،کویر،خلاصه خیلی سخت بود....قرار بود بعد از جلسه (هماهنگی برنامه های واحد امداد و بهداشت برای اردوی جهادی ) افطار مهمان او باشیم.
به نمایشگاه رسیدم و به دنبال محل در مانگاه...برایم عجیب بود ..درمانگاه کجاست!
خدایا....رفتیم مزاحم دوستان خوبمان در اورژانس تهران شدیم.وارد درمانگاه شده و از تکنسین آنجا سراغ بچه های هلال را گرفتیم...با تعجب گفتند..هلال..نه ...ندیدیمشون....
جا خوردم..آخه چطور ممکنه...هنوز عید فطر سال گذشته یادم نرفته است...خودروی فرماندهی عملیات روبروی ما بود و اتوبوس آمبولانسی هم در طرف دیگرمان.....حالا کجاست آن همه هیا هووووووووووو....
به رضا زنگ زدم:
الو...سلام رضا جان...خوبی برادر...کجیین پس..من دم 14 شرقی هستم....
رضا:میلاد حالت خوبه؟
ممنون رضا جان،بگو کجایید الان اذان را میگنا...زوود باش مشتاق دیدارتم برادر..
رضا:میلاد دقیقا کجایی؟
رضا من دم نمایشگاه قرآن هستم دیگه..مصلی تهران.
رضا:میلاد گیج شدیا....بهت گفتم نمایشگاه بین المللی!
وای رضا...اصلا حواسم نبود....خوب ما سریع میاییم.
رفتیم پارک وی و از آنجا سریع عازم نمایشگاه شدیم...
رضا چند بار تهدیدم کرد گفت میلاد مثل قضیه پایگاه کهرود نشه ها....من اصلا حال و حوصله حادثه را ندارم.
من هم به شوخی به رضا گفتم الان میام پیشت..تهران زلزله میاد اون وقته که پوست هردوتامون کنده میشود.
کلی خندیدیم...........................به نمایشگاه رسیدیم.....تا وارد شدیم رضا و میثم و...را دیدم که با آمبولانس در حال اعزام به داخل محل جشن رمضان هستند...به رضا گفتم کجا!رضا گفت حادثه خورده..الان میاییم..بلند داد زدم گفتم:پا قدمو داشتی...کلی خندیدیم.
وارد پایگاه شدیم و دوستان هم آنجا بودند..منتظر رضا ماندیم.ماموریت تمام شد.رضا امد..گفت میلاد نیومده ما ماموریت بهمون خورد.پسر پاقدمتو...لحظه افطار فرا رسید.سفره که پهن شد از دور ابرهای زیادی نمایان بود...رعد و برق های متعددی میزد...من گفتم چه شود امشب...رضا گفت:میلاد جان من بیخیال شوداداش...منم خندیدم گفتم انشا الله که اتفاقی نمیوفته ولی اگر هم بیوفته ...لقمه اول ...لقمه دوم...لقمه سوم بود که صدای بیسیمهای بچه ها بلند شد....امداد ...امداد1...
ناگهان باد شدید و رگبار و رعد و برق تمامی محوطه را بهم ریخت...طوفان شدیدی بود...سریع بچه ها به محل اعزام شدند...بر اثر طوفان عده ای از همشهریان در محوطه دچار شکستگی در دست و پا و... شدند...کلا دوباره همان داستان گذشته تکرار شد..حادثه حادثه حادثه.تعداد مصدومان زیاد بود..ما در درمانگاه به صورت اماده باش ماندیم آمبولانس هم به محل حادثه اعزام شد...رضا گفت میلاد ..من ماشین میگیرم تو برگرد برو..همه خندیدیم..وارد محل حادثه شدم مردم کمی دستپاچه بودند...کارهای لازم را بچه های امدادگر شمیرانات انجام دادن و .من هم زیاد در پایگاه نماندم...دیر وقت بود و سریع برگشتم..برگشتنه در خیابان ولیعصر یک خودروی آتش نشانی از دور نمایان شد...حدس میزدم که چه اتفاقی افتاده..مثل همیشه ..درختی بر روی خودرویی سقوط کرده بود..خوش بختانه مصدوم نداشت و بچه های آتش نشانی قضیه را سریع حل و فصل کردند.بر اثر بارندگی شدید اکثر معابر دچار آبگرفتگی شده بود....شب بیاد ماندنیی بود..
نکات اموزشی:همیشه باد و باران یک رحمت الهی بوده ولی ما انسانها با ایمن کار نکردن آن را به تهدید تبدیل کردیم.البته نه همیشه.
2.در زمان حوادث با مامورین امداد و نجات همکاری لازم راداشته باشیم و به توصیه های انها گوش فرا دهیم.
3.کنار یک داربست نشستن اقدام جالبی در هنگام وزش باد و باران نیست..پس این کار را انجام ندهیم.
4.هیچوقت نگوییم پاقدممان بد است.خیلی هم خوب است...آمدیم باران آمد.
5. با دوستان خوبتان هر چند وقت یکبار ملاقات داشته باشید...این ملاقات میتونه در پایگاه امداد و نجات باشه یا هر جای دیگه....مهم صله رحم است که در دین احادیث و قرآن تاکید زیادی برآن شده است.
6.همیشه ایمن باشید تا ایمن بمانید .
.جای همه شما همراهان گرامی خالی.
..................ایمن بمانید صمیمی....................
دوره باز آموزی و ارزیابی مربیان کشور((جستجو و نجات در آوار،جستجو ونجات در جاده ))به میزبانی شهرستان ورامین صبح 27 فروردین ماه به پایان رسید.
به گفته مسئول روابط عمومی جمعیت هلال احمر شهرستان ورامین تعداد 60 نفر از مربیان کشوری در این دوره مورد ارزیابی قرار گرفته و در بازاموزی اطلاعات خود را بروز رسانی خواهند کرد.محسن اردستانی در ادامه اضافه کرد که
مرکز آموزشهای تخصصی امدادو نجات جنوب شرق استان تهران درشهرستان ورامین یکی از بهترین مراکز آموزش تخصصی امدادو نجات در کشور است که میزبانی این دوره را به عهده داشت.
همچنین در طی این دوره معاون محترم برنامه ریزی و آمادگی سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر جناب آقای متانی و همچنین معاون محترم آموزشهای عمومی ،همگانی و تخصصی موسسه علمی کاربردی هلال ایران جناب آقای دکتر سلطانی از مدرسه امداد و نجات جمعیت هلال احمر ورامین بازدید نموده و این مرکز را یکی از بهترین مراکز آموزش تخصصصی عملیاتهای جستجو و نجات و امداد دانستند.
در حاشیه این برنامه بازدید از شبکه ماه نو توسط جناب آقای متانی و جناب آقای سلطانی صورت گرفت که فعالیت جوانان و امدادگران هلال احمر کشور در شبکه ماه نو را قابل تحسین دانستند.
امروز خیالمان راحت شده بود که بعد از 12 روز بدون دردسر داریم میریم منزل و کمی استراحت کنیم.کوله بارم را برداشتم یک کیف بزرگ هماه با مخلفات و یک پاکت با آرم هلال احمر ...روش نوشته شده بود ..ما اماده ایم شما چطور...از بچه ها خدا حافظی کردم سوار اتوبوسهای بی آر تی شدم.صندلی ها خالی بود ..تعجب کردم ..این وقت سال...صندلی خالی !! حال نشستن نداشتم وسایل را کنار هم چیدم همه چپ چپ نگاهم میکردند...یه مرد با یه کوله بار وسیله .....نگاهم به پاکتی بود که آرم هلال احمر بر روی آن بود و این متن به چشممان میخورد..ما آماده ایم شما چطور.
..با خودم فکر میکردم و میگفتم عجب هلال احمر خوبی داریما .
..همه با هم خوب و مهربانیم و به مردم حادثه دیده کمک میکنیم...
در همین فکر ها بودم که چشمانم به طبیعت سرسبز پارک ساعی افتاد از پشت پنجر غرق تماشای بیرون شده بودم...
ناگهان اتوبوس ایستاد...
ایستگاه خلوتی بود.
..از پشت شیشه های اتوبوس با آرامش به بیرون نگاه میکردم
...زاویه دیدم را کمی پایین اوردم دیدم دو مرد کنار خیابان هستند یکی ایستاده و دیگری نشسته.
.با خودم گفتم حتما داره لاستیک عوض میکنه شاید پنچره و هزار فکر دیگه...کمی دقت بیشتری کردم..
دیدم پایین پای مرد پر از خون است..
ناگهان آمپر آدرنالین خون بدنم بالا رفت.
.با تمام وجود دقت بیشتری کردم ..
خدای من تصادف شده بود..
.اتوبوس درها را بست بلند گفتم آقا صبر کنید..
در را باز کرد وسایل را برداشتم و به سرعت از اتوبوس خارج شدم .
.کارت اتوبوس را هم زدم تا با راننده حساب بی حساب شویم.
با دقت از خیابان رد شدم و خودم را به سوژه رساندم .
.جمعیت بیشتر شد..خودم را معرفی کردم.
از حاضرین در صحنه حادثه پرس و جو کردم.
گفتن یک اتوبوس به این موتور سوار زده و فرار کرده است.
خیلی سریع از تماشاچیان صحنه خواستم که محل را امن نگه دارند و خودرو ها را هدایت کنند.
از مصدوم خیلی سریع شرح حال گرفتیم و محل خونریزی را پیدا کردم.جلوی خونریزی را گرفتیم و متوجه شکستگی در اندام تحتانی مصدوم شدیم همزمان اورژانس رسید.م ..سلام صمیمی هستم تکنسین عملیات نجات...مصدوم راس ساعت فلان به علت بر خورد با اتوبوس دچار حادثه شده و خونریزی کنترل شد مشکوک به شکستگی در اندام تحتانی هستیم سابقه بیماری فلان و فلان را نیز دارد((البته جزئیات بیشتری رانیز گفتم شرح حال کامل مصدوم و افدامات انجام شده را برای بچه های اورژانس شرح دادم))
صدوم خونهای روی زمین را میدید و حالش بدتر میشد خیلی با دقت و سرعت عمل روی خونها را با وسایل موجود در صحنه پوشاندیم.
مصدوم را بچه های اورژانس تثبیت کردند و بر روی برانکارد گذاشتند و من جاده را کنترل میکردم مردم هم خیلی خوب همراهی میکردند..مصدوم را بردند داخل آمبولانس ولی وسایل مصدوم جا مانده بود.خیلی سریع وسایل مصدوم را به بچه های اورژانس رساندیم و آنها خیلی تشکر کردند بابت همکاری خوبمان با هم...
نکاتی دردناک و توصیه ها از همتون خواهش میکنم به کار ببندید:
1.لطفا قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت فرمایید.
2.از وسایل مصدوم حفاظت کنید.شما باید مراقب صحنه باشید ضمن حفظ جان مصدوم تا رسیدن نیروهای انتظامی شما مسئولیت حفظ اموال مصدومین را نیز دارید.
3.چرا درخط ویژه اتوبوسهای تند رو وارد میشوید!؟ موتور سوار قصه ما با این بی احتیاطی خود شب عید را بر خود و خانواده اش تلخ کرد...
4.همیشه به اطراف خود توجه داشته باشید خوب نگاه کنید...شاید جانی در خطر باشد..خیلی ناراحت شدم که هیچ کس برای نجات جان آن مرد تلاشی انجام نمیداد...واقعا ما ادمها سنگ شده ایم!!
در ضمن مامورین تلاشگر نیروی انتظامی نیز به محل حادثه آمدند و بعد ما محل حادثه را به آنها سپردیم.
...ایمن بمانید...صمیمی
سلام به همه مخاطبین خوب مخصوصا هلال احمری ها ....پست جدید وبلاگمون نوشته رضا معینی از اعضای جوانان هلال احمر بهبهان است.متن زیر را زیاد تغییر ندادم.ممکنه ایراد فنی در اجرای عملیات داشته باشه ولی خواندنش خوالی از لطف نیست ....از زبان خود رضا معینی میخوانیم :
*امروز سرکار تو دفتر نیشسته بودم، کارها تموم شده بود و مشغول موزیک گوشیدن بودم، تلفنم زنگ خورد، داداشم بود، هندزفری تو گوشم بود و رو صندلی چرخ دار برا خودم حرکت نوسانی چرخشی انجام می دادم
- الو سلام
- سلام، خوبی؟ میتونی حرف بزنی؟
- آره بگو بیکارم
- میگم، کسی که سکته کرده باید چیکارش کرد؟
- جان؟ تو الان کجایی؟
- من الان تو خیابونم یکی سکته کرده!
- خوب خونسرد باش! چقدر وقته؟ اصلا هوشیاره؟
- همین الان از پشت فرمون آوردیمش پایین، تصادف نکرده ها! فقط پشت چراغ قرمز یهو پس افتاد!
- هوشیاره؟
- نه!
- زنگ زدی اورژانس؟
- آره
(این مکالمات واقعا با سرعت زیادی رد و بدل شدن، گفت جیباشم گشتن دارو نداشته! البته در حالی که من تکیه داده بودم به صندلی و زیر صدای موزیک هم در حال پخش بود! همون لحظه داشت تو ذهنم اون لطیفه مشهور"بذار مطمئن بشیم واقعا مرده" از ذهنم رد شد! J و البته اون همه توضیحاتی که تو خونمون به همه اعضای خونواده داده بودم و آموزشهای خونگی و البته عدم حضور برادرم در دوره ها با وجود اونهمه اصرار من! بازم خوبه خودم قبلا یه آموزش دست و پا شیکسته ای داده بودم بش! )
- کسی اونجا امداد گر نیست؟
- نه! همه اینجا زن ان فقط دارن جیغ و داد میکنن!
- آرومشون کن، نفسشو چک کن!
- نمیکشه!
- زیر سرش یه چی بذار زخمی نشه(زیاد بلند نباشه چون ممکنه راه هواییش بسته بشه)
- خوب
- راه هوایی (با یه توضیح کوچولو خودش راه هوایی رو باز کرد، آموزشهای پیشین)
- نمیکشه!
- مطمئنی؟
- آره
- خوب برو برا تنفس مصنوعی، دماغشو بگیر، از دهن نفس بش بده، تا وقتی بهت میگم بدم، وقتی گفتم بینیشو ول کن تا دوباره بت بگم، چک کن که حتما سینه اش بیاد بالا
- باشه
- آماده ای، جات درسته؟ راه هوایی اوکیه؟
- آره
- خوب فوت کــــــــــــــــــن، ول کن! ... فوت کـــــــــــــــــــــــن، ول کن!... (با رعایت زمان! و البته شدتشو خودش میدونستا)
- خب!؟ (کلا انگار از حال رفته بود داداشم! J من هنوز رو صندلی به همون حالت قبل بودم و موزیک هم در حال پخش!)
- نبضو چک کن!
- داره!
- خسته!
- چرا؟
- هیچی! چرا گفتی ایست قلبی؟
- چمیدونم
- J
- خوب چیکار کنم؟
- برو برا نفس دیگه!
- باشه، تو بگو
- آماده؟ فوت کــــــن
- وایسا
- چرا؟
- نفس کشید!
- اِ
- آره سرفه کرد! (داداشم انگار زنده شد! :) )
- خوب بخوابونش به پهلو و... (توضیح حالت بهبودی سخت ترین مرحله بود!)
- اینم از این! دمت گرم
- قربونت! برو یه کلاس!
- ولش کن چیزی بود میزنگم!
- :/
- J
- برو برس بش
- اورژانسم اومد!
- فعلا
- بت زنگ میزنم بعد
هندزفری رو در آوردم، تازه متوجه شدم چی شد!
همکارام دهنشون باز مونده بود! یکی شون در حالی که داشت مقنعه شو درست میکرد گفت: - زنده شد؟
- اینجور گفتن!
- جدی؟
- آره خب!
- بعد شما چیکاره این؟
- من؟ یه امدادگر، یه عضو ساده هلال احمری (یاد صمیمی افتادم ((تو ماه نو بهش میگیم آقای ایمنی :) )))
- ماهم میشه یاد بگیریم؟
- آره!
- چقد ریلکس!
- J
ادامه موزیک...
درسها آموختنی (به تقلید از صمیمی) :
1- در موقع بحران خونسرد باشید، اینجوری اطرافیان و کمکیهاتونم اعتماد به نفس پیدا میکنن
2- کسی که کلا بلد نیست، دخالت نکنه بهتره
3- هندزفری کلا چیز خوبیه، چون داداشم عمرا تو اون سر و صدا میتونس بفهمه من چی میگم!
4- مطمئن بشید کارها درست پیش میره
5- از هیچ فرصتی برای تبلیغ شعار هر خانواده یک امدادگر نگذرید
6- یه کلاس برید یا کلیات تصویری رو به همه افراد خانواده یاد بدید
7- ایمن بمانید و نجات دهید :)
8- شما ها هم درس اضافه کنید، خستمه!
نجات 41 نفر در حادثه برخورد اتوبوس با پراید در مازندران
نوشته پیش روی شما روایتی از حادثه ای تلخ در محور هراز است از کلام محمد رضا نجفی نجاتگری با تجربه در هلال احمر امل.....با هم میخوانیم :
پلور منطقه ای تفریحی و گردشگری در نزدیکی سد لار و جاده هراز قراردارد..
..ما در پایگاه امداد و نجات جاده ای پلور به عنوان یک نجاتگر مشغول به ارائه خدمات هستیم.
))تصویر محل تصادف روبروی پایگاه امدادو نجات پلور((
خاطره ای که تعریف میکنم برای چند روز پیش است...
هوا تاریک شده بود و در خارج از ساختمان پایگاه نجات سوز و سرما استخوانهایمان را در هم میشکست.
ارتفاع از سطح دریا نزدیک به 3000 متری است.نزدیک قله ی دماوند...یکی از خطرانکترین جاده ها ...
مشغول گفتگو با دوستان بودیم که ناگهان صدای مهیب و جیغ و فریاد زیادی به گوش رسید.. .خیلی سریع خودم را به پشت پنجره پایگاه رساندم..
.صحنه وحشتناکی را مشاهده کردم..دقیقا روبروی پایگاه امداد و نجات هلال احمر آمل واقع در پلور یک پراید و یک اتوبوس با هم به صورت شاخ به شاخ برخورد کرده بودند.
((تصویر تصادف اتوبوس در محور هراز،البته مربوط به این حادثه که الان داریم بهش میپردازیم نیست ولی خود محمدرضا گویا در این تصادف هم بوده))
صحنه عجیبی بود.
سریع به بچه ها اعلام حادثه کردم و خود را به جاده رساندم. خیلی شلوغ شده بود..
.جاده کاملا بسته شده و مردم همه ریخته بودن تو محل حادثه ...خیلی سریع با تجهیزات امداد وظعیت دو سرنشین پراید را تثبیت کردیم.لای آهنهای خودرو گیر کرده بودند.
خیلی سریع با ست نجات مصدومین را که یک خانم و آقا بودند بیرون کشیدیم. متاسفانه یکی از مصدومین که خانمی پاکستانی بود بر اثر شدت جراحات فوت کرد. مصدوم دیگر که راننده خودرو بود را باید نجات میدادیم. سریع مصدوم را توی آمبولانس گذاشتیم.
شدت جراحاتش بسیار بالا بود..بوی خون تمام آمبولانس را پر کرده بود و نفس کشیدنمان سخت شده بود.
هواکشها هم جواب نمیداد.
تمام آمبولانس از خون پرشده بود.
اقدامات حفظ حیات مصدوم را انجام دادیم و توانستیم جان این مرد را نجات دهیم و او را به بیمارستان دماند رساندیم.
هیچوقت یادم نمیرود..دقیقا چند روز پیش هم همین صحنه کمی بالاتر رخ داد.
..اما یک کامیون و پراید بود که سرنشینان آن نیز فوت کردند..
((تصویر تصادف شاخ به شاخ کامیون و پراید در محور هراز منطقه منظریه،در این عملیات هم محمد رضا نجفی حضور داشت ولی متاسفانه مصدومین در همان لحظه برخورد دردم جان میدهند.))
. بعد از اتمام عملیات به پایگاه برگشتیم.لباسهایمان و تمام خودرو پر از خون بود که ساعتها در حال پاکسازی خودرو و لباسهایمان بودیم.
همیشه در محل حادثه افرادی به نام تماشاچی حضور دارند که مانع انجام عملیات میشوند.
با کمک خود آنها میتوانید صحنه را کنترل کنید و یک زنجیره انسانی جهت حفاظت از صحنه ایجاد کنید (البته نکات ایمنی را نیز در نظر داشته باشید)
خونسردی اولین گام است.
.سعی کنید همیشه آن را نگه دارید.
امدادگران حاضر در عملیات: نور الله زارع راننده آمبولانس بود. محمد رضا نجفی میثم علیزاده و بهنام جعفری هم نجاتگران این پست بودند..
محمد رضا نجفی
نور الله زارع
لینک خبری:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901125000799
.ایمن بمانید صمیمی
به نام خداوند حکیم
امروز در مسیر بازگشت از هلال احمر قائمشهر به سوی ساری در حرکت بودیم
باد و باران شدید باعث آبگرفتگی خیابانها شده بود.
سوار یک پژوشدم.به سمت ساری حرکت کرم.
اوضاع جوی بسیار متغییر و ناپایدار بود...
بعد از چند دقیقه در اتوبان قائمشهر به ساری قرار گرفتیم بارش به صورت تگرگ شروع شد جاده کاملا پوشیده از یخ شده بود.
دید محدود بود.ناگهان جاده بند آمد.
ساعت 17:20 بود ...
جاده بسیار شلوغ به نظر میرسید..متوجه تصادف سه خودرو شدیم..سریع از خودرو پیاده شدم ..با احتیاط و سرعت عمل همراه با دقت عمل وارد محل حادثه شدم...
منطقه را ایمن کردیم و خودرو ها را نیز همچنین .....
به سرعت مصدومین حادثه را خارج کردیم .
به پلیس 110 زنگ زدم درخواست آمبولانس نیز کردم.مصدومین دو زن بودند که از ناحیه اندام تحتانی و پا درد شدیدی را اعتراض میکردند.پس از معاینات
مشکوک به شکستگی در ناحیه استخوان ساق پا یکی از مصدومین شدیم.
شرایط هر دو مصدوم را تثبیت کردم و مجددا به اورژانس تماس گرفتم.
همه این موارد در چند دقیقه کوتاه سپری شد..متاسفانه راه بند آمده بود..
خودرو ها هرکدام پس از برخورد با دیگر به یک سو منحرف شده بودند.یک پراید به شدت با گارد ریلها برخورد کرده بود و توان جابجایی آن را نداشتیم.
ترافیک هنوز جاده را بند آورده بود.
خودروهای دیگر که یک سمند و یک پراید دیگر بود را از صحنه با کمک مردم خارج کردیم ولی پراید دیگر لای آهنهای گارد ریل گیر کرده بود.
ترافیک جاده روان شد ولی خطر تازه رخ نمایان کرد.
خودروی پراید در لاین سرعت قرار گرفته بود و هر لحظه امکان تصادف بود.
از راننده ها در خواست مثلث خطر و علائم هشدار دهنده کردم.هیچ کدام نداشتند.
یک پلار قرمز برتن داشتم خیلی سری ژاکت خود را در آوردم تا پلار قرمزی که بر تن داشتم نمایان شود.باید کاری میکردیم.
مردم با ابتکار خود موانعی را قبل از تصادف ایجاد کردند که رانندگان متوجه خطر بشوند. نمیتوناستم بالا سر مصدومین باشم.باید کاری میکردیم.همه به فکر
خودشان و ماشین آسیب دیدشان بودند...گفتم بجنبید ...الان تصادف میشه مجدد باید خودروها را هدایت کنیم.
سریع با چند نفر دیگر وارد جاده شدیم و پشت گارد ریلها قرار گرفتیم تا امکان آسیب دیدن خودمان کاهش یابد زیرا خودروها به علت بارش برف و تگرگ و
گاهی باران همراه بود دید کافی نداشتند و امکان بر خوردشان با ما زیاد بود.من اول از همه قرار گرفتم و بقیه با فاصله چند متری من قرار گرفتند و
خودروها را از لاین 1 به 2 و 3 هدایت کردیم.هر کدام با یک ابتکار.من با ژاکت بقیه با پارچه و یک نفر هم با یک پرچم هشدار میداد.
پلیس رسید..بعد چند دقیقه جاده را بستن و مجدد در خواست کمک از مردم کردیم.
من هم برگشتم به محل تصادف و جویای احوالات مصدومین شدم
.خودروهم چنان لای آهنها گیر کرده بود .با تلاش مردم توانستیم رهاسازی را انجام دهیم و خودرو را به سختی فراوان به کنار جاده هدایت کردیم.
اورژانس نیز رسید و مصدومین را به آنها تحویل دادیم.
مردم خیلی تشکر کردند و خوشحال بودند که اتفاق بدتری نیوفتاد.
جالبتر از هرچیز این بود که هنگام اوج کار ما در این تصادف بچه های هلال احمر بهشهر و بچه های سازمان امداد و نجات و همچنین بچه های هلال احمر اصفهان نیز با من تماس گرفته بودند... جالب بود :) دقیقا همون موقع که کار داشتم..هیچوقت زنگ نمیزنن وقتی میزنن وسط عملیات زنگ میزنن :)
برایم جالب بود.هیچکس درست نمیتوانست تصمیم بگیرد.همه متحیر و متعجب بودند.
"درسهای اموختنی از این حادثه:"
1.همیشه در خوردروی خود علائم هشدار دهنده داشته باشیم مانند مثلث خطر.متاسفانه در این تصادف هیچکدام از خودروها این وسیله کاربردی را نداشتند.
2.هیچگاه برای هشدار به خودروهای دیگر وسط جاده توقف نکنید بلکه بهتر است پشت گارد ریلها قرار بگیرید و با علائم هشدار دهنده در دست خود به رانندگان هشدار دهید.(البته اگر هم شرایط متفاوت بود تصمیمگیری عقلانی انجام دهید و ایمنی را رعایت نمایید.
3.همیشه تمامی مصدومین موجود در صحنه که درد احساس میکنند حتی خفیف را به درمانگاه اعزام کنید.
4.بر روی نیروهای موجود در صحنه مدیریت داشته باشید و تقسیم وظیفه کنید.
5.با نیروهای امداد و نجات جاده ای و پلیس راهور همکاری لازم را داشته با شید.
6.در هنگام بارش برف و باران یا دیگر پدیده های جوی بسیار احتیاط کرده و سرعت ایمن را مد نظر داشته باشید.
>>ایمن بمانید صمیمی
بیماریهای شایع در سوانح و حوادث.ppt
لینک دنلود:
میخواهم از امدادگری فداکار و پیشکسوت جمعیت هلال احمر استان تهران شعبه ورامین صحبت کنیم
مجید هم از بین ما رفت . . .
مجید نویزی در کارنامه عملکرد خود چیزی جز ایثار و فداکاری ثبت نکرد و خاطرش از ذهنمان بیرون نمیرود.
در گذشت این امدادگر فداکار را به تمامی امدادگران و نجاتگران و خانواده محترمشان تسلیت میگوییم.
با سلام خدمت شما اعضای هیئت مدیره انجمن علمی دانشجویان آتش نشان
سال نو را پیشاپیش به شما تبریک میگویم.
ایین نامه به طور موقت تنظیم شده و پس شور به طور نهایی چاپ و منتشر میشود.نام انتخابی به طور موقت و غیر رسمی، انجمن علمی دانشجویان آتش نشان میباشد.
متن موجود را در سیستم خود ذخیره کنید
مطالب ذکر شده در هر بند را دقت بررسی کنید
نظرات خود را تا تاریخ 29 اسفند از طریق ایمیل به نشانی javanan88@yahoo.com برای ما بفرستید
ایمیل خود را همراه با نام و شماره تماس، برای ما در قسمت ارسال نظرات به صورت نظر خصوصی بفرستید.
سوابق فعالیت های خود را در هر زمینه ای که هست به طور کامل و جامع (نامه ها و ابلاغها ،گواهی های اموزشی ،تقدیرنامه ها،حکم قهرمانی و ...) کپی شناسنامه ، کارت ملی
یک کپی از هر کدام تهیه کرده و همراه دو قطعه عکس و یک پوشه به این جانب برسانید(بعد از تعطیلات سال 89)
برای مشاهده دستور العمل و آیین نامه به ادامه مطلب کلیک کنید و کد را وارد کنید
باید در اینجا خاطر نشان کنم که اینجانب از تاریخ 15 اسفند تا 29 اسفند 88 به علت شرکت در دوره پزشکی کوهستان و یک ماموریت کاری به چند روستای جنوب کشور اعزام میشوم در صورت در دسترس نبودن کمال عذر خواهی این جانب را بپذیرید.
با تشکر
میلاد صمیمی نعمتی
راهکارهای کیفی سازی پایگاه های امداد و نجات جاده ای
جمعیت هلال احمر با تشکیل پایگاه های امداد و نجات جاده ای یکی از نهادهای مسئول و دخیل در امور مربوط به جاده و مسافران آن است.کیفی سازی، فرایندی پیچیده و بلندمدت است که گستره ی وسیعی از کارکنان،مدیران و برنامه ریزان، مردم جامعه-به طور عام- و رانندگان-به طور خاص- ، ساختار جامعه – به ویژه فرهنگی و اقتصادی- ، وسائل نقلیه وجاده ها را دربرمی گیرد. بازنگری و ارتقای کیفی چهار محور اصلی:
- افراد و کارکنان(مانندبکارگیری نیروی متخصص، سرعت و دقت انجام کار)،
- امکانات و تجهیزات(مانند تهیه تجهیزات جدید و کارامد)،
- قوانین ومقررات(اصلاح برخی ماده ها،وضعیت اشتغال امدادگران،ایجاد هماهنگی بیشتر بین نهادها و نظارت قوی ضابطه ای)،
- آموزش وتبلیغات(مانند برگزاری همایش های تخصصی، بازدیدهای خارج کشور، بکارگیری قدرت رسانه های جمعی و...)
مدنظر بوده و مورد بررسی قرار گرفته اند.
واژگان کلیدی: پایگاه امدادونجات جاده ای،کیفی سازی،افراد و کارکنان،امکانات وتجهیزات،قوانین و مقررات،آموزش و تبلیغات
به ادامه مطلب کلیک کنید
گالری خاطرات
برای مشاهده گالری به ادامه مطلب کلیک کنید
امداد و نجات جاده ای دابودشت/جاده آمل بابل /سه راهی فریدونکنار
از چپ به راست
آقای زارع//اخرین نفر هم خودم هستم:میلاد صمیمی نعمتی