سرباز گمنام وطن...به قلم میلاد صمیمی نعمتی
- ۳ نظر
- ۰۸ آذر ۹۱ ، ۰۰:۴۱
به نام خداوند حکیم
امروز در مسیر بازگشت از هلال احمر قائمشهر به سوی ساری در حرکت بودیم
باد و باران شدید باعث آبگرفتگی خیابانها شده بود.
سوار یک پژوشدم.به سمت ساری حرکت کرم.
اوضاع جوی بسیار متغییر و ناپایدار بود...
بعد از چند دقیقه در اتوبان قائمشهر به ساری قرار گرفتیم بارش به صورت تگرگ شروع شد جاده کاملا پوشیده از یخ شده بود.
دید محدود بود.ناگهان جاده بند آمد.
ساعت 17:20 بود ...
جاده بسیار شلوغ به نظر میرسید..متوجه تصادف سه خودرو شدیم..سریع از خودرو پیاده شدم ..با احتیاط و سرعت عمل همراه با دقت عمل وارد محل حادثه شدم...
منطقه را ایمن کردیم و خودرو ها را نیز همچنین .....
به سرعت مصدومین حادثه را خارج کردیم .
به پلیس 110 زنگ زدم درخواست آمبولانس نیز کردم.مصدومین دو زن بودند که از ناحیه اندام تحتانی و پا درد شدیدی را اعتراض میکردند.پس از معاینات
مشکوک به شکستگی در ناحیه استخوان ساق پا یکی از مصدومین شدیم.
شرایط هر دو مصدوم را تثبیت کردم و مجددا به اورژانس تماس گرفتم.
همه این موارد در چند دقیقه کوتاه سپری شد..متاسفانه راه بند آمده بود..
خودرو ها هرکدام پس از برخورد با دیگر به یک سو منحرف شده بودند.یک پراید به شدت با گارد ریلها برخورد کرده بود و توان جابجایی آن را نداشتیم.
ترافیک هنوز جاده را بند آورده بود.
خودروهای دیگر که یک سمند و یک پراید دیگر بود را از صحنه با کمک مردم خارج کردیم ولی پراید دیگر لای آهنهای گارد ریل گیر کرده بود.
ترافیک جاده روان شد ولی خطر تازه رخ نمایان کرد.
خودروی پراید در لاین سرعت قرار گرفته بود و هر لحظه امکان تصادف بود.
از راننده ها در خواست مثلث خطر و علائم هشدار دهنده کردم.هیچ کدام نداشتند.
یک پلار قرمز برتن داشتم خیلی سری ژاکت خود را در آوردم تا پلار قرمزی که بر تن داشتم نمایان شود.باید کاری میکردیم.
مردم با ابتکار خود موانعی را قبل از تصادف ایجاد کردند که رانندگان متوجه خطر بشوند. نمیتوناستم بالا سر مصدومین باشم.باید کاری میکردیم.همه به فکر
خودشان و ماشین آسیب دیدشان بودند...گفتم بجنبید ...الان تصادف میشه مجدد باید خودروها را هدایت کنیم.
سریع با چند نفر دیگر وارد جاده شدیم و پشت گارد ریلها قرار گرفتیم تا امکان آسیب دیدن خودمان کاهش یابد زیرا خودروها به علت بارش برف و تگرگ و
گاهی باران همراه بود دید کافی نداشتند و امکان بر خوردشان با ما زیاد بود.من اول از همه قرار گرفتم و بقیه با فاصله چند متری من قرار گرفتند و
خودروها را از لاین 1 به 2 و 3 هدایت کردیم.هر کدام با یک ابتکار.من با ژاکت بقیه با پارچه و یک نفر هم با یک پرچم هشدار میداد.
پلیس رسید..بعد چند دقیقه جاده را بستن و مجدد در خواست کمک از مردم کردیم.
من هم برگشتم به محل تصادف و جویای احوالات مصدومین شدم
.خودروهم چنان لای آهنها گیر کرده بود .با تلاش مردم توانستیم رهاسازی را انجام دهیم و خودرو را به سختی فراوان به کنار جاده هدایت کردیم.
اورژانس نیز رسید و مصدومین را به آنها تحویل دادیم.
مردم خیلی تشکر کردند و خوشحال بودند که اتفاق بدتری نیوفتاد.
جالبتر از هرچیز این بود که هنگام اوج کار ما در این تصادف بچه های هلال احمر بهشهر و بچه های سازمان امداد و نجات و همچنین بچه های هلال احمر اصفهان نیز با من تماس گرفته بودند... جالب بود :) دقیقا همون موقع که کار داشتم..هیچوقت زنگ نمیزنن وقتی میزنن وسط عملیات زنگ میزنن :)
برایم جالب بود.هیچکس درست نمیتوانست تصمیم بگیرد.همه متحیر و متعجب بودند.
"درسهای اموختنی از این حادثه:"
1.همیشه در خوردروی خود علائم هشدار دهنده داشته باشیم مانند مثلث خطر.متاسفانه در این تصادف هیچکدام از خودروها این وسیله کاربردی را نداشتند.
2.هیچگاه برای هشدار به خودروهای دیگر وسط جاده توقف نکنید بلکه بهتر است پشت گارد ریلها قرار بگیرید و با علائم هشدار دهنده در دست خود به رانندگان هشدار دهید.(البته اگر هم شرایط متفاوت بود تصمیمگیری عقلانی انجام دهید و ایمنی را رعایت نمایید.
3.همیشه تمامی مصدومین موجود در صحنه که درد احساس میکنند حتی خفیف را به درمانگاه اعزام کنید.
4.بر روی نیروهای موجود در صحنه مدیریت داشته باشید و تقسیم وظیفه کنید.
5.با نیروهای امداد و نجات جاده ای و پلیس راهور همکاری لازم را داشته با شید.
6.در هنگام بارش برف و باران یا دیگر پدیده های جوی بسیار احتیاط کرده و سرعت ایمن را مد نظر داشته باشید.
>>ایمن بمانید صمیمی