تارنمای یک نجاتگر

دست نوشته های میلاد صمیمی نعمتی

تارنمای یک نجاتگر

دست نوشته های میلاد صمیمی نعمتی

تارنمای یک نجاتگر

اینجا روایتی است از لحظه های مرگ و زندگی
لحظه های نجات جان یک انسان
لحظه های نجات یک زندگی
همه میگن چرا فوریتهای پزشکی نخواندی؟
من در جواب میگم:نجات کشورم مهم تره...
زندگیمان وقف نجات جان شما . . .
ایمن بمانید
میلاد صمیمی نعمتی
تکنسین عملیات امداد و نجات
کارشناس مدیریت عملیات امداد و نجات
نجاتگر جمعیت هلال احمر استان تهران و مازندران
ارزیاب سازمان جوانان هلال احمر
مربی امدادونجات جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
مدرس طرح ملی دادرس سازمان جوانان جمعیت هلال احمر
داور المپیاد کشوری آماده وزارت آموزش و پرورش و سازمان جوانان هلال احمر
عضو فعال سازمان جوانان جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
دبیر کانون دانشجویی دانشکده هلال احمر استان تهران
عضو فعال سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
موسس انجمن علمی دانشجویان آتش نشان اولین انجمن علمی دانشجویان آتش نشان کشور
شهروند برگزیده کشور در اولین جشنواره شهروند برگزیده ایران
جوان برتر کشور در جشنواره حضرت علی اکبر(ع)
Saving Lives Through Education
نجات جان افراد ، از طریق آموزش
همه مسئولیم برای نجات جان مردم کشور خود و مردم جهان تلاش کنیم
این تلاش میتواند در صحنه یک جنگ باشد میتواند در فضای سایبری باشد
مهم فقط نجات است! نجات!
ایمن بمانید صمیمی
...............................................
پل ارتباطی ما:
ircs@chmail.ir
09213158528
تلگرام @rescuer
شبکه مستند ایثار
http://www.aparat.com/MILADRESCUE
شبکه ماه نو
http://www.maheno.net/profile/miladrescue
:Twitter
miladrescue@

نویسندگان
پیوندهای روزانه
پیوندها
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۵ آبان ۹۸، ۱۵:۳۵ - فرم شناسایی اولیه شرکت‌های خدمات فنی و مهندسی
    عالی
  • ۱۹ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۵ - سجاد سرابی-خوزستان
    روحش شاد

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پاشنه پا» ثبت شده است

پاشنه پا...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۹ تیر ۱۳۹۱، ۱۱:۴۷ ب.ظ

امروز هم یه روز خوب مثل همیشه ...

شب قبل پست من بود و این به این معنی بود که از ساعت 3 بامداد تا صبح ساعت 6 .7 باید تو آمبولانس پای بیسیم کشیک می دادیم.

شبهای کویر خیلی سرده.برخلاف روزهای گرم و سوزانش

واقعا سرما از پشت کاپشن گورتکس و شلوار مخصوص ما هم نفوذ میکرد و سکوت کویر همراه با صدای رد شدن کامیونهای سنگین پارادوکسی را ایجاد کرده بود که هر جنبنده ای قالب تهی میکرد.

چشما کاملا باز...

یه چراغ قوه 6000000 هزار کیلومتر برد دردستم بود.

تا ته پارک ملی کویر مشخص می شد روشن که میکردی انگار نور به قبرت تابیده باشه...

از حاشیه بگذریم.

دیگه دم دمهای صبح شده بود

و اماده شدیم صبحانه رو خوردیم و اینطوری شد که روز طبیعت را در کنار مردمی که عاشق کویر هستند اغاز کردیم.

منطقه خیلی شلوغ و پر تردد شده بود.این ور هم ما آستینها را بالا زدیم به هر حال حیف بود از خانواده دور بودیم و دستمون به جایی بند نبود.

زغال و جوجه رو بچه ها ردیف کردن و آتیش و بسم الله...

دیدیم سه تا داغون اومدن تو محوطه پایگاه...

پا دست صورت کمر شکم... همه و همه سوخته بود.

البته از لحاظ فنی آسفالت سوختگی حکمشان بود.

وقتی که سرعت از حد مجاز بالاتر میرود این چنین میشود که از روی بی فکری و عدم مسئولیت پذیری با جان خود و دیگران بازی میکنند.

بر اثر سرعت زیاد و عدم توانایی در کنترل موتور به زمین خورده بودند.

گستردگی زخمهایشان زیاد بود ولی آسیب زیاد جدی ندیده بودند.

با بچه ها هر کدام مشغول شدیم بردیمشون داخل اتوبوس آمبولانسی و شروع به شستشو و انجام اقدامات لازم کردیم.

خیلی سریع کار را انجام دادیم و آنها با یک خدا حافظی ما را خوشحال کردند.نهار را خوردیم ...هنوز از گلویمان پایین نرفته بود. یک موتوری آمد تو محوطه پایگاه داد زد بجنبید بیایید تصادف شده!

ما گفتیم حتما خیلی تصادف بدیه به هرحال سیزده به دره و همه با خانواده هستن!

پرسیدیم چی شده ؟ گفتن که موتور سوار خورده زمین..سریع سوار آمبولانس پاترول سافاری شدیم

و به محل حرکت کردیم.

خیلی جاده شلوغ

و پر ترددشده بود.سریع محل حادثه را تثبیت کردیم.

رفتم بالا سر مصدوم بی حال بود.جی سی اسش خیلی پایین اومده بود.

پاشو بسته بودن.

آروم به پاش نگاه کردم.یه دستمال دورش پیچیده بودن که دستمال خون خالی بود.

اروم دستمو گذاشتم زیر پاش البته قبلش چک کرده بودم شکستگی نداشت.

آروم دستمال را باز کردم.

افتضاح بود.دستمال چسبیده بود به محل زخم.

طبق تجربه سرم شستشو را گرفتم تو دستم و درش را باز کردم ...به محسن گفتم سرم بریز من دستمال را باز میکنم.

به یوسف گفتم یوسف گاز را آماده کن.

همه چیز محیا بود.راننده آمبولانس خیلی استرس داشت و یه جورایی میخواست زودتر حادثه رو جمعو جو کنیم بریم بیمارستان.

اومد جلو به من گفت چیکار میکنی میلاد جمعش کن سریع بریم دیگه...

گفتم شما نگران نباش قضیه پیچیده شده!تا خیرم دلیل داره.

چشمتون روز بد نبینه.آروم دستمال را کنار زدم.واای واای پاشنه پای طرف آویزون شده بود.

سریع دستمو گذاشتم یزرش خونریزیش را کنترل کنم.تمام دستم خون خالی شده بود.

یوسف هم اومد نظر داد..میلاد چقدر لفتش میدی چیزیش نشده که...یکم افت فشاره...

هیچی همین هین کم کم حال مصدوم بهتر شد..انگار قوت قلب گرفته بود.

به یوسف گفتم...یوسف جان برادر من بیا اینجا...

یوسف اومد جلو بهش با اشاره یواشکی گفتم بالای دست منو نگاه کن...آره همین پای بنده خدا..فقط اروم باش...آروم دستمو بلند کردم.چشمای یوسف چهارتا شده بود..یه دستی به صورتش کشید و عرقشو اک کرد ..گفتم چرا وایسادی زود باش گاز استریل بزار کف دستم...سریع گاز استریل پر کردم و با باند با کمک محسن شروع کردیم به بستن پای مصدوم آتل هم گرفتیم..رفتم بک برد را آوردم.بستیمش رو بک برد و سریع انتقال دادیم به بیمارستان...در بین راه بنده خدا میگفت پام حس نداره.منم میگفتم طبیعیه ایراد نداره...الان میرسیم.خیلی دلم برای پاش سوخت آخه یکی نیست بگه پسر خوب موتور سواری ..ویراژ دادن و تک چرخ زدن کار درستیه؟ روز به این خوبی را هم کوفت ما کرد هم کوفت خودش شد.

رسیدیم بیمارستان شمسا تو بیمارستان بود تعجب کرد گفت به میلاد تو کجا اینجا کجا...آخه اکثر مصدومین را یه بیمارستان دیگه میبردیم.

بهش گفتم بیا کیس اوردم برات در حد تیم ملی... :)

بگذریم.

مردم هم مثل همیشه واقعا همکاری میکردن.

شرح ما وقع: تک چرخ سرعت زیاد عدم توانایی در کنترل وسیله و بر خورد پاشنه پا با کف آسفالت و کنده شدن پاشنه پا ...

میزان آسیب وارد شده: یک دستگاه موتور آسیب جزئی دید...یک پای سالم ناقص شد.

درسهای اموختنی از این خاطره :

1.منطقه عملیاتی را حریم بندی کنید.

2.وقتی پارچه یا هر چیز دیگری روی زخم چسبیده است هرکز سعی نکنید آن را بکنید مگر اینکه قبل از اقدام آن را خیس کنید تا به آسانی کنده شود زیا ممکن است با آن کار دچار خونریزی مجدد و آسیب بیشتر به مصدوم شوید.

3.همیشه همه کادر درگیر عملیات را از آسیبهای وارده به مصدومین آگاه کنید و بهترین اقدام و روش را برای پاسخگویی به آسیب به کار بگیرید.

4.لینک زیر را بخوانید مطالب مفیدی در مورد شکستگی و کنده شدگی پاشنه در ان نوشته شده است:

 http://www.iranorthoped.ir/newsdetail-75-fa.html

http://www.iranorthoped.ir/newsdetail-777-fa.html

5.همیشه سرعت مناسب و رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی را مد نظر داشته باشید تا ایمن بمانید

6.یک کفش مناسب همیشه میتواند مفید باشد.موتور سوار خاطره ما هم کفش مناسبی متاسفانه نداشت و اینگونه شد که پاشنه اش را از دست داد.

7.کار گروهی همیشه جواب میده خوبم جواب میده متحان کنید..ضرر نداره..

 

ایمن بمانید صمیمی

  • میلاد صمیمی نعمتی