اولین دوره وود بج ملی پیشاهنگان هلال احمر کشور
- ۳ نظر
- ۱۸ مرداد ۹۱ ، ۱۸:۲۷
رمضان
باید رها شوی
همچون کبوتران ،آسمانی شو...
میزبان خالق است و تو مهمان او هستی...
این چنین مهمان و این چنین میزبانی ...
پس شبهای قدرش را غنیمت بدان و مهمان رها شده این حرم مقدس باش...
ضیافت نور است و تو در آسمانش میتوانی پر بزنی...بالهایت را باز کن ...وقت پرواز است...
اسمانی باش به رنگ آبی به رنگ دریا ...آسمانی باش ولی دریایی...
دریایی که باشی ، با خدا هم باشی نیاز به ناخدا نداری...
نیت کن کتابش را باز کن ...
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ...
چشم که میسوزد اشک جاری میشود...
دل که میسوزد هم اشک جاری میشود...
چه رابطه عجیبی میان چشم و دل است...!!!
پیرمردی میگفت چشم و دلم را در جوانی صاف نکردم!
اشک از چشمانش جاری شد!
با خود گفتن عجیب است چه رابطه ای میان چشم و دل و پیرمرد هست؟!!
دخترکی گذر میکرد...پیر مرد را دید ..ناگهان به زمین خورد...
پایش خاش برداشته بود...طفلک دردش امده بود... گریه اش جاری شد...
مات مانده بودم که چه رابطه عجیبی میان چشم و دل و پیرمرد سوز چشم و درد افتادن بر زمین است...
ساعت را نگاه کردم قطره بارانی بر روی صفحه اش فرود امد
...با خود میگفتم اسمان هم گریه میکند...
رابطه عجیبی میان آسمان و زمان و پیرمرد...دخترک خیس باران شده بود...
میانمار که میروی بودایی وحشی میشود... مسلمانان را میکشد!
رابطه عجیبی میان بودایی و مسلمان دیده میشود!!
تاریک که میشود...سگ،گرگ میشود...تاریکی ، سگ، گرگ...
گشنه که میشود هار میشود...پاچه صاحبش را هم میگیرد.
رابطه عجیبی میان گشنگی و وحشیگری است.
انسان که میمیرد جسمش به زمین میخورد...
روح انسان میماند و پرواز میکند...به سوی زندگی ابدی...
چه رابطه عجیبی میان زمین خوردن و پرواز است...
هرچه فکر میکنم فکر میکنم که فکری پشت این رابطه فکر و این روابط است فکر میکنم که فکرمنم فکر میکند که فکر هم رابطه عجیبی با فکر های دیگر دارد! ادامه را ادامه نمیدهم فکرم مشکوک میزند!
آسمان فریاد زد...
انگار گوش زمانه نیاز به گوش پاک کن دارد...
پست امدادو نجات نوروزی هلال احمر شهر تهران منطقه 6
نزدیک 50 چادر اسکان موقت مخصوص مسافرین نوروزی...
یک درمانگاه با پزشک و امدادگران باتجربه.دوتا امبولانس و یک خودروی نجات مجهز.
اینجا در روز 15 امدادگر مشغول به فعالیت هستند.یکی شهر داره یکی انبار داره عده ای مسئول اسکان عده ای تو ست نجات عده ای هم آمبولانس...
غروب که میشد دل بچه ها میگرفت.همه جمع میشدیم دم چادر فرماندهی اسکان و خودروهای عملیاتی و با هم گفتگو میکردیم.
همینطور تو صحبت بودیم که یکدفعه صدای کشیده شدن چیزی روی زمین شنیده شد.
همه به طرف صدا خیره شدیم.
(این عکس را اتفاقی دقیقا قبل از اون حادثه انداختم)
..مصدومی به زمین افتاده بود...
یک زن بود که از عقب موتور افتاده بود...
سیروس بلند گفت بچه ها ی امداد یکی بره اونور مصدوم را چک کنه بقیه بیان با امبولانس .. بچه های نجات زود باشید..
(سیروس مرامی )
. ..منم دویدم دوک و چراغ و تابلوه ایست را به بهزاد تاجیک دادم و گفتم بهزاد بگیر مواظب باش با احتیاط از خیابان رد شو.من و بهزاد ست نجات دستمون بود و باید منطقه را ایمن نگه میداشتیم.
سریع دوک چینی و کنترل ترافیک انجام شد.
بچه های امداد هم خودشون را به مصدوم رساندند و آمبولانس در کمترین زمان ممکن به مصدوم رسید.
خیلی سریع و هماهنگ مصدوم را بچه ها امداد به بیمارستان رساندند.لگن شکسته و مصیبت و گرفتاری این حادثه فقط و فقط برای راکبین خودرو بود.
و الا امداد و نجات وظیفه ما هلال احمری ها است.
بهزاد تاجیک، راننده نجات آقای اجاقلو ،خودم
سرعت بالا...عدم استفاده از چراغ جلوی موتور به منظور تامین نور کافی در مسیر تردد.عدم توجه به جلو و عدم استفاده از کلاه ایمنی تخلفاتی است که گاه
به قیمت جان و به قیمت نقص عضو یک انسان تمام میشد.با این حال بازهم باید قلمم بنویسد و افسوس یک حادثه دیگر.
(بهزاد تاجیک)
شرح ما وقع:
موتور بدون دقت و توجه به جلو و تخلفات متعدد موجب عبور با سرعت بالا از یک دست انداز شد و این حادثه تلخ به وجود میآید...
درس های آموختنی:
کلاه دستکش کفش مناسب یا بهتر بگم پوشاک مناسب برای موتور سواری امری ضروری است که راکبین کمتر به ان توجه میکنن...
فنی موتور سالم باشد.خرج بیمارستان بیشتر است یا چراغ جلوی موتور؟ قضاوت با شما است...
کلاه کاسکت ارزانتر است؟ یا مرگ؟
کمی دلهایتان برای جانهای خودتان بسوزد! ایمن بمانید صمیمی