رمضان کربلایی..به قلم میلاد صمیمی نعمتی
میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۱، ۰۴:۰۳ ب.ظ
میگویند رمضان نزدیک شده است
به فکر کالای مصرفی رمضانند!
بوی محرم میاد!
شنیده اید!
میگویند اربابمان با جان روزه در کربلا...
میخوانی؟
گریه آرامت میکند...
زینب هم گریه میکرد ولی با زبان روزه...ولی با جان روزه...
دست که جدا میشود خون راه خود را بر خاک میپسندد...میخواهد زمین را هم سیر آب کند...او هم جانش روزه بود.
ادامه را نخوان ...از گریه جان میدهی... آرام باش...اشکهایت را پاک کن...اگر تحملش را داری روضه باز میخوانم...
میگویند او هم شهید شد...
با لب تشنه..
داستان گلو طفلی است که تیر سه شعبه روزه اش را قبول کرد...
السلام علی الرضیع الصغیر...
دخیلک یا مولای...یا سید نا المظلوم...
میخواستم از کربلا نگویم...
با زبان روزه...
ای کاش جانم روزه بود..ایمن بمانید صمیمی
سخن حضرت امام خمینی (ره) را بارها مطمئنا شنیدی که خطاب به بسیجیان می فرمایند: من وقتی این چهره های نورانی را که می بینم احساس حقارت می کنم.
باور کن وقتی می بینم راننده بلدوزرهایی توی این گرما و داخل گرمای بلدوزر که بدون کولر است، روزه است، احساس حقارت می کنم که من به عنوان نیروی فنی ریز کولر توی دفتر و در سایه نشستم و روزه ام و ایشان هم روزه.
اما وقتی به کربلا و سیدالشهدا فکر کنیم، احساس حقارت خیلی بیشتر باید باشد
«سلام بر آن لب هاى خشکیده
أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ»
زیارت ناحیه مقدسه
--
خدا شما را از روشه خوانان واقعی حضرت سید الشهدا قرار دهد
پیروز باشید و مصطفی