تارنمای یک نجاتگر

دست نوشته های میلاد صمیمی نعمتی

تارنمای یک نجاتگر

دست نوشته های میلاد صمیمی نعمتی

تارنمای یک نجاتگر

اینجا روایتی است از لحظه های مرگ و زندگی
لحظه های نجات جان یک انسان
لحظه های نجات یک زندگی
همه میگن چرا فوریتهای پزشکی نخواندی؟
من در جواب میگم:نجات کشورم مهم تره...
زندگیمان وقف نجات جان شما . . .
ایمن بمانید
میلاد صمیمی نعمتی
تکنسین عملیات امداد و نجات
کارشناس مدیریت عملیات امداد و نجات
نجاتگر جمعیت هلال احمر استان تهران و مازندران
ارزیاب سازمان جوانان هلال احمر
مربی امدادونجات جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
مدرس طرح ملی دادرس سازمان جوانان جمعیت هلال احمر
داور المپیاد کشوری آماده وزارت آموزش و پرورش و سازمان جوانان هلال احمر
عضو فعال سازمان جوانان جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
دبیر کانون دانشجویی دانشکده هلال احمر استان تهران
عضو فعال سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
موسس انجمن علمی دانشجویان آتش نشان اولین انجمن علمی دانشجویان آتش نشان کشور
شهروند برگزیده کشور در اولین جشنواره شهروند برگزیده ایران
جوان برتر کشور در جشنواره حضرت علی اکبر(ع)
Saving Lives Through Education
نجات جان افراد ، از طریق آموزش
همه مسئولیم برای نجات جان مردم کشور خود و مردم جهان تلاش کنیم
این تلاش میتواند در صحنه یک جنگ باشد میتواند در فضای سایبری باشد
مهم فقط نجات است! نجات!
ایمن بمانید صمیمی
...............................................
پل ارتباطی ما:
ircs@chmail.ir
09213158528
تلگرام @rescuer
شبکه مستند ایثار
http://www.aparat.com/MILADRESCUE
شبکه ماه نو
http://www.maheno.net/profile/miladrescue
:Twitter
miladrescue@

نویسندگان
پیوندهای روزانه
پیوندها
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۵ آبان ۹۸، ۱۵:۳۵ - فرم شناسایی اولیه شرکت‌های خدمات فنی و مهندسی
    عالی
  • ۱۹ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۵ - سجاد سرابی-خوزستان
    روحش شاد

رمضان کربلایی..به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۱، ۰۴:۰۳ ب.ظ

میگویند رمضان نزدیک شده است

 

 

به فکر کالای مصرفی رمضانند!

 

 

 

بوی محرم میاد!

 

شنیده اید!

 

 

میگویند اربابمان با جان روزه در کربلا...

 

 

میخوانی؟

 

 

گریه آرامت میکند...

 

 

زینب هم گریه میکرد ولی با زبان روزه...ولی با جان روزه...

 

 

 

دست که جدا میشود خون راه خود را بر خاک میپسندد...میخواهد زمین را هم سیر آب کند...او هم جانش روزه بود.

 

 

ادامه را نخوان ...از گریه جان میدهی... آرام باش...اشکهایت را پاک کن...اگر تحملش را داری روضه باز میخوانم...

 

 

 

میگویند او هم شهید شد...

 

 

با لب تشنه..

 

 

داستان گلو طفلی است که تیر سه شعبه روزه اش را قبول کرد...

 

السلام علی الرضیع الصغیر...

 

 

دخیلک یا مولای...یا سید نا المظلوم...

 

 

میخواستم از کربلا نگویم...

 

با زبان روزه...

 

ای کاش جانم روزه بود..ایمن بمانید صمیمی

 

نظرات  (۳)

سلام عزیزم
سخن حضرت امام خمینی (ره) را بارها مطمئنا شنیدی که خطاب به بسیجیان می فرمایند: من وقتی این چهره های نورانی را که می بینم احساس حقارت می کنم.

باور کن وقتی می بینم راننده بلدوزرهایی توی این گرما و داخل گرمای بلدوزر که بدون کولر است، روزه است، احساس حقارت می کنم که من به عنوان نیروی فنی ریز کولر توی دفتر و در سایه نشستم و روزه ام و ایشان هم روزه.

اما وقتی به کربلا و سیدالشهدا فکر کنیم، احساس حقارت خیلی بیشتر باید باشد

«سلام بر آن لب هاى خشکیده

أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ»
زیارت ناحیه مقدسه


--

خدا شما را از روشه خوانان واقعی حضرت سید الشهدا قرار دهد

پیروز باشید و مصطفی
سلام
احوال شما؟
زیبا بود،مرسی
راستی حسابی خونه تکونی کردینا!فضای بلاگ کلی تغییر کرده
عباداتتون قبول
وبلاگ جالبی بود.موفق باشید و التماس دعا.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">