عملیات سیمرغ...به قلم میلاد صمیمی نعمتی
عملیات عملیات سیمرغ
دم دمای صبح شاید هم نصفه شب...
احولات عملیات زده پایگاه ما ...
یه صبح بانشاط همراه با حوادث و سوانح مختلف
زلزله سیل رانش زمین سقوط به دره ...
کم مونده یه ماموریت جستجو و نجات تو قله دماوند بهمون بخوره!!
بازم دم پایگاه شلوغ شد.
چی شده چی نشده! ماموریت کوهستان داریم!! خانم گودرزی از راهنمایان گروههای کوهنوردی قله دماوند بود که با آقای جواد صادقی همنورد فرد مفقود شده به ما مراجعه کرده بودن.
شرح ما وقع و اطلاعات جزئی را پرسیدم. سریع زنگ زدم به اکبر یوسفی مسئول امداد محترم آمل
گفتم آقا قضیه اینطوریه ما یه گروه تشکیل بدیم بریم جستجو؟
گفت برید انشا الله پیدا میشه.
آذوقه و تجهیزات فنی را برداشتیم با کوله ها سوار امبولانس شدیم و حرکت کردیم.
کمپ پلور(فدراسیون کوهنوردی) طبق معمول شلوغ بود.
تو فدراسیون اعلام کردیم چه اتفاقی افتاده
چنتا از کوهنوردای دیگر هم همراه ما شدن و حرکت کردیم به سمت محل مفقود شدن مصدوم.
محلی که ما باید میگشتیم از پناهگاه سیمرغ تا پارکینگ سیمرغ در ارتفاعات قله دماوند بود.
مسیر نسبتا طولانی را باید با خودروی نیسان راهنمای کوهستان سینا نیکجو طی میکردیم.
آمبولانس هم در محل بین پایگاه و قله به صورت آماده باش بود.هم جاده را پوشش میداد و در صورت نیاز به محل به محل پارکینگ سیمرغ اعزام میشد.
کلی خاک خوردیم و آفتاب هم که کار خودش را کرد و حسابی رو سفید شدیم.
بعد از پیمایش مسیر با نیسان به پارکینگ سیمرغ رسیدیم.
دماوند چهره خوبی داشت مانند روزهای سخت برفی اش گرفته نبود.
امید داشتیم مصدوم زنده است و مشکلی پیش نیامده
پارکینگ سیمرغ :
تجهیزات و آذوقه ها رو تقسیم کردیم.
اماده حرکت شدیم.
چند دقیقه ای نگذشته بود که ناگهان کمی بالاتر چوپانی داد میزد یک نفر اینجا افتاده..یک نفر اینجا افتاده...
رسیدیم بالاسرش خودش بود
خدا شانس بده ! مصدوم پیدا شد.
یه مرد جوان چهار شونه ...امادگی جسمانی 20
حال نداشت ولی خوب بود.
یواش یواش همراهیش کردیم و امدیم پایین
تو چادر محلی های دم قله توقف کردیم.وضعیت جسمی مصدوم نرمال بود و شکر خدا مشکلی نداشت.
نشست تو چادر. گفتم کفشاتو نمیخوای در بیاری؟
کمکش کردم.کفشش را در آوردم. یه مشت خاک ریخت بیرون
همه با تعجب نگاه میکردن! بهش گفتم نفهمیدی این همه سنگ تو کفشت بود؟ گفت پام حس نداشت.نفهمیدم.
نشستیم کمی استراحت کردیم.بچه ها خبر پیدا شدن مصدوم رو به ستاد اعلام کردن
جمع کردیم وسایل را سریع برگشتیم فدراسیون پلور باز هم وضعیت مصدوم را چک کردم.همه چی نرمال بود.
دیگه کار ما تموم شده بود.
حرکت کردیم برگشتیم.
حالا حتما با خودتان میگویید خسته نباشید چقدر کوتاه چقدر زود چقدر سریع مصدوم را نجات دادید.ما که هیچی از این خاطره یاد نگرفتیم!
من توصیه میکنم ادامه مطلب و شرح ما وقع را بخوانید.
حالا گفتگوی کوتاهی با کوهنور گمشده داریم و تجربیاتش را به ما انتقال میده.
........................................
بعد از عملیات ایکس و خستگی زیاد صبح خبر مفقودی کوهنورد در یال غربی دماوند به گروه جستجو و نجات پایگاه پلور اعلام شد.
جواد صادقی همراه و دوست کوهنور مفقود شده چهره مضطربی داشت و نرگس گودرزی راهنمای قله دماوند هم نگران بود و او نیز مضطربانه به صحبتهای من گوش میداد.اشک در چشمان جفتشون حلقه بسته بود و ثانیه ها طلایی بود.
آخرین تماس رحیم بابامرادی کوهنورد مفقود شده حاکی از این بوده ساعت 12:30 دقیقه روی قله بوده و در هنگام بازگشت مسیر اصلی را گم کرده و به بیراهه مرگ میزنه...
مسیر یا ل غربی دماوند که بیراهه های خطرناکی دارد و اگر در مسیر اصلی قرار نگیری حتما دچار حادثه میشوی...
یال داغ همانطور که از اسمش معلوم است در بازی زندگی ممکن است آدم را بسوزاند و game over میشوی اگر لحظه ای خطا کنی.
شب مانی در این یال کار خطرناکی میشه وقتی هیچ تجهیزاتی همراه نداشته باشی نه آبی نه روشنایی حتی یک سرپناه.
از آقای بابا مرادی در مورد اینکه چه شد که گم شدن پرسیدیم ایشون گفتن به شب خوردن و مسیر را گم کردن.
نور اگه بود مسیرم را پیدا میکردم ولی تا اینجا هم تونستم بیام بخاطر این بود که شب چراغ ماشینها و جاده رو میدیدم هوا هم روشن شد از بالا میومدم پایین گوسفندها رو دیدم خودمو به هوای خوردن آب ، به اینجا رسوندم
ازشون پرسیدیم که حسشون وقتی که ما رو دیدن چی بود؟
ایشون گفتن: حس خوشحالی زیادی داشتم البته همراه با شرمندگی از اینکه تو زحمت افتادین.
ما هم به ایشون گفتیم تلاشتون برای زنده ماندن قابل تحسینه و خوشحال شدیم که سالم هستین.
چک آپ کامل مصدوم دوره انجام شد و شکر خدا مشکلی نداشتم و بعد از کمی استراحت در کنار افراد بومی دشت لار و یه چایی نبات هم خوردیم و حرکت کردیم به سوی قرار گاه پلور و ادامه داستان هم که بالا گفتم.
.......................................................................................................................
درس های آموختنی از این حادثه:
1.هیچوقت تنها به کوهستان نرویم.
2.هیچ گاه بدون تجهیزات لازم به کوهستان نرویم.
3.هرگز بدون ذخیره غذایی و آب آشامیدنی کافی به کوهستان نرویم.
4.عمرا من بدون اطلاع دیگران دلو به کوهستان بزنم.همین که صادقی در جریان بود باعث شد رحیم نجات پیدا کند.
5.چنتا بلد همیشه همراه تیم جستجو و نجات باشه
6.جی پی اس همراهتون باشه تا در صورت نیاز به بالگرد بتوانید مختصات جغرافیایی را درست اعلام کنید.
7.کیف امداد حتما همراه ببرید.
8.پیش بینی هرگونه حادثه ای را برای مصدوم گم شده در کوهستان کنید و مساله را جدی بگیرید.
9.حد اقلهای همیشه در کوله شما باشد.
10.شبهای کوهستان خطرناک است هیچگاه تنها شب در کوهستان نمانید.
11.پوشاک مناسب همراه داشته باشید.
12.کفش مصدوم خیلی عالی بود ولی گتر نداشت و کفشهایش پر از سنگ ریزه شده بود.
13.تا میتوانید از نیروهای داوطلب جستجو و نجات استفاده کنید (در شرایط متغییر است این نکته)
14.کلیه خدمات هلال احمر رایگان است و مصدومین لازم به پرداخت وجه نقدی نمیباشند.
15.اطلاعات آخرین تماسهای مصدوم موقعیت حدودی ان را به شما میدهد.همیشه اطلاعات کاملی از جزئیات حادثه داشته باشید.
بچه های هیئت کوهنوردی: محمد اسلامی ،نرگس گودرزی، نسترن گودرزی
نجاتگران حاضر در عملیات:
1.میلاد صمیمی نعمتی
2.وحید خلجی
3.منوچهر نظری
4.نورا... زارع
................................................................................................................
رحیم که پیدا شد...
اما برای پیدا شدن مهدی عمیدی از کوهنوردان افتخار آفرین کشورمان دعا کنید «مونبلان» تبدیل به گاشربروم نمیشود
مهدی عمیدی