تارنمای یک نجاتگر

دست نوشته های میلاد صمیمی نعمتی

تارنمای یک نجاتگر

دست نوشته های میلاد صمیمی نعمتی

تارنمای یک نجاتگر

اینجا روایتی است از لحظه های مرگ و زندگی
لحظه های نجات جان یک انسان
لحظه های نجات یک زندگی
همه میگن چرا فوریتهای پزشکی نخواندی؟
من در جواب میگم:نجات کشورم مهم تره...
زندگیمان وقف نجات جان شما . . .
ایمن بمانید
میلاد صمیمی نعمتی
تکنسین عملیات امداد و نجات
کارشناس مدیریت عملیات امداد و نجات
نجاتگر جمعیت هلال احمر استان تهران و مازندران
ارزیاب سازمان جوانان هلال احمر
مربی امدادونجات جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
مدرس طرح ملی دادرس سازمان جوانان جمعیت هلال احمر
داور المپیاد کشوری آماده وزارت آموزش و پرورش و سازمان جوانان هلال احمر
عضو فعال سازمان جوانان جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
دبیر کانون دانشجویی دانشکده هلال احمر استان تهران
عضو فعال سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
موسس انجمن علمی دانشجویان آتش نشان اولین انجمن علمی دانشجویان آتش نشان کشور
شهروند برگزیده کشور در اولین جشنواره شهروند برگزیده ایران
جوان برتر کشور در جشنواره حضرت علی اکبر(ع)
Saving Lives Through Education
نجات جان افراد ، از طریق آموزش
همه مسئولیم برای نجات جان مردم کشور خود و مردم جهان تلاش کنیم
این تلاش میتواند در صحنه یک جنگ باشد میتواند در فضای سایبری باشد
مهم فقط نجات است! نجات!
ایمن بمانید صمیمی
...............................................
پل ارتباطی ما:
ircs@chmail.ir
09213158528
تلگرام @rescuer
شبکه مستند ایثار
http://www.aparat.com/MILADRESCUE
شبکه ماه نو
http://www.maheno.net/profile/miladrescue
:Twitter
miladrescue@

نویسندگان
پیوندهای روزانه
پیوندها
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۵ آبان ۹۸، ۱۵:۳۵ - فرم شناسایی اولیه شرکت‌های خدمات فنی و مهندسی
    عالی
  • ۱۹ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۵ - سجاد سرابی-خوزستان
    روحش شاد

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رابطه عجیب» ثبت شده است

رابطه عجیب ... به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۱، ۰۲:۲۰ ق.ظ

چشم که میسوزد اشک جاری میشود...

 


دل که میسوزد هم اشک جاری میشود...
چه رابطه عجیبی میان چشم و دل است...!!!

 


پیرمردی میگفت چشم و دلم را در جوانی صاف نکردم!

 


اشک از چشمانش جاری شد!


با خود گفتن عجیب است چه رابطه ای میان چشم و دل و پیرمرد هست؟!!

 


دخترکی گذر میکرد...پیر مرد را دید ..ناگهان به زمین خورد...
پایش خاش برداشته بود...طفلک دردش امده بود... گریه اش جاری شد...

 


مات مانده بودم که چه رابطه عجیبی میان چشم و دل و پیرمرد سوز چشم و درد افتادن بر زمین است...
ساعت را نگاه کردم  قطره بارانی بر روی صفحه اش فرود امد

 

 

...با خود میگفتم اسمان هم گریه میکند...

رابطه عجیبی میان آسمان و زمان و پیرمرد...دخترک خیس باران شده بود...

 

 


میانمار که میروی بودایی وحشی میشود... مسلمانان را میکشد!

رابطه عجیبی میان بودایی و مسلمان دیده میشود!!

 



تاریک که میشود...سگ،گرگ میشود...تاریکی ، سگ، گرگ...

 


گشنه که میشود هار میشود...پاچه صاحبش را هم میگیرد.

رابطه عجیبی میان گشنگی و وحشیگری است.
انسان که میمیرد جسمش به زمین میخورد...

روح انسان میماند و پرواز میکند...به سوی زندگی ابدی...

 


چه رابطه عجیبی میان زمین خوردن و پرواز است...

هرچه فکر میکنم فکر میکنم که فکری پشت این رابطه فکر و این روابط است فکر میکنم که فکرمنم فکر میکند که فکر هم رابطه عجیبی با فکر های دیگر دارد! ادامه را ادامه نمیدهم فکرم مشکوک میزند!

آسمان فریاد زد...
انگار گوش زمانه نیاز به گوش پاک کن دارد...

  • میلاد صمیمی نعمتی