پیچ شیطان! اینبار پیچ فرشته بود! به قلم میلاد صمیمی نعمتی
ببین میلاد من محمدرضا نجفی که انقدر همه ازش میترسن و میگم پا قدمش بد و نحسه رو خنثی کردم.تو هم خنثی میکنم. حالا ببین!
این حرفهای کیانوش مسئول پایگاه امداد و نجات گزنک بود! حالا ببینیم خنثی میکنه مارو یا نه :)
((کیانوش مسئول پایگاه از نجاتگرای باتجربه هراز ))
خداوکیلی تو کانکس پست دادن اون هم پست امداد و نجات کار سختیه مخصوصا اینکه زمستان باسه و هزارتا دنگ و فنگ!
شب بود و تاریک...
داشت خوابم میبرد...
باد شدید همه چیزو از جا میکند و میبرد داشتم با خودم میگفتم کاش آمبولانس هم مثل کشتی لنگر داشت مینداختیم ته دره تا باد نبرش!
تو این فکرا بودم چشام گرم گرم شده بود که یهو صدای آژیر اومد!
گفتم بی ملاحظه ها نصفه شبی...
بعد یهو صدا اومد کهرود تصادف شده کهرود تصادف شده!
گازشو گرفت رفت!×
تو دلم گفتم خداوکیلی من تشکر میکنم از این سرعت عمل ولی حد اقل ای کاش میگفتی چنتا مصدوم داره نیاز به ست هست نیست!
بچه های نیرو انتظامی بودن احتمالا خودشون هم اطلاعات دقیقی از منطقه نداشتن ولی گفتن کهرود با خودم گفتم بلا شک پیچ شیطان تصادف شده...
سریع به وحید گفتم عینک ایمنی من و تجهسزات که داخل گزاشتیم را بیار با خودت. و حواسم بهش بود.
کیانوش تو آمبولانس بود و شیفت میداد آمبولانس رو روشن کرد و سوار شدیم.
وحید کلاه دستکش ماسک عینک کفش چک شد...عالیه خوشم میاد ایمنی رو رعایت میکنیم.
هرچی میرفتیم تمومی نداشت تونلها رو یکی بعد از دیگری پشت سر میزاشتیم...
صدای آژیر خودروی راهنمایی رانندگی گوش خراشانه راه را باز میکرد و از پشت سر به ما نزدیک میشد.ترافیک شروع شد.قفل قفل...
مردم همه پیاده شده بودن و مضطرب و نگران بودن مجبور بودیم آژیرر کشان از کنارشان رد شیم.همه نگاه میکردن که چه اتفاقی افتاده...
از کنار پایگاه کهرود رد شدیم.
شلوغ بود ولی خودروی نجاتی درکار نبود...فقط دوتا امبولانس اونجا بود.
احتمال دادم تعداد مصدومین باید زیاد باشه.
رسیدیم به منطقه تصادفات وحشتناک جاده هراز! پیچ شیطان را میگم! جاده کیپ شده بود.
آروم آروم به منطقه نزدیک شدیم!
پرتقال بود که رو زمین موج میزد! گفتم اوه اوه حتما بار کامیون بوده اخه از اون زاویه خودروی دیگه ای معلوم نبود! دقت کردم دیدم قسمت بار کامیون کاملا سالمه!
رفتیم بعد از صحنه تصادف امبولانس را پارک کردیم. در حال رد شدن از کنار محل تصادف بودیم که چشمتون تصادف خفن نبینه!
یه نیسان تا قسمت باربندش کامل رفته بود زیر کامیون!
من و وحید و کیانوش سه تایی با هم گفیم اوه اوه اوه خدا رحمتشون کنه! (ما تو نجات همیشه بدترین شرایط رو فرض میکنیم J )
کیانوش میگفت بریم بریم بچه ها بدبخت شدیم و بد بخت شدن بنده خداها!
سریع پریدم پایین هد لایت کلاه ایمنی رو روشن کردم!
یکی اومد نزدیک گفت خسته نباشید.
بهش نگاه کردم گفتم ممنون چنتا مصدوم داشته؟ و اطلاعات میگرفتمو به صحنه نزدیک میشدم گفتم مردن یا زندن!
گفت بردن!
گفتم چی؟ بردن! رسیدم به نیسان زیرو روشو برانداز کردم! اتاقی نبود و کامل نابود بود!
طرف گفت بچه هاتون از لای اهنا درشون آوردن دوتا مصدوم داشت بردنشون درمانگاه!
سریع با وحید خودرو ها رو تثبیت کردیم و ایمنی محل کاملا تامین شدو سریع برای جلوگیری از تصادفی دیگه بعد از پیچ مستقر شدیم و به خودرو ها هشدار میدادیم !
ترافیک روان شد و خیلی سریع جاده باز شد (با تلاش بچه های راهداری و پلیس)
رفتیم داخل پایگاه کهرود! پست آقای رضایی بود و بچه ها جمعشون جمع بود!
دیدم با بچه های اورژانس دارن دو نفر مصدوم را پانسمان و بانداژ میکنن و اماده اعزام شدن به بیمارستان بودن!
دیدم در کمال ناباوری مصدومین فقط چند زخم روی بدنشون بوحود اومده بود و شکستگی نداشتن و سالم بودن!
خیلی تعجب کردم اخه چجوری ممکنه طرف بره زیر کامیون زنده بیاد بیرون!
یه پژو وایساد جلوی پایگاه!
یه زن و شوهر بودن طرف پرید تو پایگاه یهو اومد تو تا این دوتا رو دید دو دستی زد تو سر خودشو داشت غش میکرد و نفسش بالا نمیومد این وسط مصدوما از رو تخت بلند شدن بهش میگفتن فلانی بابا ما حالمون خوبه نگران نباش ماشین فقط داغون شد که اونم فدای سرمون!
زدم روشونه هاش گفتم بلندشو مرد باش!
حالشون خوبه نترس! قوت قلب گرفت آروم شد...پریدن بغل هم و های های گریه میکردن!
زدم روشونه هاش گفتم شما یه کار خیری کرده بودین که خدا نگهتون داشت!
من تصادف اینطوری داشتم طرف جا در جا مرده بود! برید خدا رو شکر کنید! حکمتی داشته زنده موندنتون!
سرشو انداخت پایین و به نشانه تایید سری تکون داد!
شب عجیبی بود!
خیلی عجیب!
تو صحنه دنبال پرتقال فروش میگشتم!
بیرون از صحنه تو پایگاه پیداش کردیم :)
چنتا درس اموختنی از این حادثه:
همه چیز دست خدا است هر چیزی حکمتی داره قبول ! ولی خداوکیلی اگه زیاد بار نزده بود و سرعتش مجاز بود این تصادف رخ نمیداد!
وقتی خودرویی با بار مواد غذایی یا امثال اون دچار حادثه میشه هیچ کار خوبی نیست که میوه ها و اون مواد غذایی را در صحنه بردارید شاید صاحب بار راضی نباشه! متاسفانه بعضی از مردم در لحظات اولیه تصادف در حال برداشتن میوه ها تو صحنه بودن و با خودشون میبردن! البته تعداد کمی بودن ولی خیلی جای تاسف داشت!
تثبیت خودرو ها و ایمنی منطقه حاده از یادتو نره!
همیشه پیش بینی تامین جاده را در پیچ های پایینتر از محل سانحه درصورت نبودن نیروی های راهداری و پلیس مد نظر داشته باشید.
در بدترین شرایط ممکنه با چیزی روبرو شید که اصلا توقع ندارید!
امنیت داخلی درمانگاه را همیشه مد نظر داشته باشید.
خنثی نشدم :) تو صحنه همش یاد حرف کیانوش میوفتادم از خنده میمردم :))
حرفی ندارم فقط ایمن بمانید! صمیمی