تارنمای یک نجاتگر

دست نوشته های میلاد صمیمی نعمتی

تارنمای یک نجاتگر

دست نوشته های میلاد صمیمی نعمتی

تارنمای یک نجاتگر

اینجا روایتی است از لحظه های مرگ و زندگی
لحظه های نجات جان یک انسان
لحظه های نجات یک زندگی
همه میگن چرا فوریتهای پزشکی نخواندی؟
من در جواب میگم:نجات کشورم مهم تره...
زندگیمان وقف نجات جان شما . . .
ایمن بمانید
میلاد صمیمی نعمتی
تکنسین عملیات امداد و نجات
کارشناس مدیریت عملیات امداد و نجات
نجاتگر جمعیت هلال احمر استان تهران و مازندران
ارزیاب سازمان جوانان هلال احمر
مربی امدادونجات جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
مدرس طرح ملی دادرس سازمان جوانان جمعیت هلال احمر
داور المپیاد کشوری آماده وزارت آموزش و پرورش و سازمان جوانان هلال احمر
عضو فعال سازمان جوانان جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
دبیر کانون دانشجویی دانشکده هلال احمر استان تهران
عضو فعال سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
موسس انجمن علمی دانشجویان آتش نشان اولین انجمن علمی دانشجویان آتش نشان کشور
شهروند برگزیده کشور در اولین جشنواره شهروند برگزیده ایران
جوان برتر کشور در جشنواره حضرت علی اکبر(ع)
Saving Lives Through Education
نجات جان افراد ، از طریق آموزش
همه مسئولیم برای نجات جان مردم کشور خود و مردم جهان تلاش کنیم
این تلاش میتواند در صحنه یک جنگ باشد میتواند در فضای سایبری باشد
مهم فقط نجات است! نجات!
ایمن بمانید صمیمی
...............................................
پل ارتباطی ما:
ircs@chmail.ir
09213158528
تلگرام @rescuer
شبکه مستند ایثار
http://www.aparat.com/MILADRESCUE
شبکه ماه نو
http://www.maheno.net/profile/miladrescue
:Twitter
miladrescue@

نویسندگان
پیوندهای روزانه
پیوندها
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۵ آبان ۹۸، ۱۵:۳۵ - فرم شناسایی اولیه شرکت‌های خدمات فنی و مهندسی
    عالی
  • ۱۹ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۵ - سجاد سرابی-خوزستان
    روحش شاد

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تصادفات جاده ای» ثبت شده است

سقوط کامیون و غلتک به دره در محور هراز+فیلم

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۵ دی ۱۳۹۳، ۰۵:۱۵ ب.ظ

تحقیر مرگ توسط امدادگران هلال احمر و نجات جان مصدومین سقوط کامیون و غلتک به دره در محور هراز مسیر فرعی گل زرد- پلور عملیات نجات دونفر از مصدومین این حادثه توسط امدادگران هلال احمر استان مازندران-شعبه آمل پایگاه شهید ملک زاده پلور ۲آذر۱۳۹۳ تهیه و تدوین:میلاد صمیمی نعمتی گروه مستند سازی ایثار (امدادگران و نجاتگران ایران)

  • میلاد صمیمی نعمتی

تصادف خونین در جاده هراز برخورد پژو و کامیون

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۲۸ ق.ظ

تصادف خونین در جاده هراز برخورد پژو و کامیون آذر ۹۳-محدوده پل لاسم تهیه و تدوین: گروه تلویزیونی روابط عمومی سازمان امداد و نجات با مشارکت جمعیت هلال احمر استان مازندران شعبه آمل

  • میلاد صمیمی نعمتی

مصدومی که فرشته نجات شد...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۶ ق.ظ

وقت صبحانه بود و به شدت یه

صبحانه میچسبید.
سفره صبحانه پهن شد و همه نشستیم سر سفره.
تا لیوان چای را برداشتم گلو تر کنم تلفن پایگاه زنگ زد.

  • میلاد صمیمی نعمتی

مستند صحنه نجات1

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۰۸ ب.ظ

مستند صحنه نجات ۱ گزیده ای از فعالیتهای تیمهای امداد و نجات جمعیت هلال احمر شمیرانات در استان تهران نجات جاده ای نجات کوهستان عملیاتهای نجات هوایی و زمینی گزیده از فعالیتهای نوروز ۹۳ تهیه و تدوین:میلاد صمیمی نعمتی تصویر از محمد صادق قراگزلو

  • میلاد صمیمی نعمتی

مستند عملیات لاسم

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۵۰ ب.ظ

  • میلاد صمیمی نعمتی

کامیون با بار کندوی عسل

میلاد صمیمی نعمتی | يكشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۲، ۰۷:۵۴ ب.ظ

میگن کامیون با بار کندوی عسل چپ کرده بوده!

  • میلاد صمیمی نعمتی

اربعین نجات...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۲، ۰۲:۱۲ ق.ظ
  • اربعین بود و حال و هوای پایگاه هم گرفته بود.
    با داوود لشگری داخل آمبولانس بودیم و صحبت میکردیم.
    داوود چنتا خاطره تعریف کرد و گپی با هم زدیم.
    یه نیسان روبروی پایگاه توقف کرد.

    طرف پیاده شد از دور سلام علیک با ما کرد.

  • میلاد صمیمی نعمتی

حیف بشوید..به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۳۹ ب.ظ

زلزله ای به قدرت هشت هزار نفر! پاهای پشت پرده!

امار حرفهای زیادی برای زدن دارند اما خلاصه و صریح بودن آنها باعث شده با توجه به مرجعی که اعلام کننده آن است توجه مردم را به خود جلب کند یکی از مهمترین مراجع اعلام آمار  سازمان پزشکی قانونی میباشد که آمار تصادفات مجروحین تصادفات و کشته شدگان در تصادفات جاده ای را اعلام میکند.

مغز من زلزله زده است!

مثل همیشه!

زلزله ای به بزرگای نزدیک به 8 البته نه هشت ریشتر! هشت هزار نفر!

نزدیک به هشت هزار نفر در پنج ماه اخیر در جاده های کشور جان خود را از دست دادند.

این یک فاجعه است! نه حادثه و نه اتفاق و نه هیچ چیز دیگر!

شاید قتل باشد! قتلی زنجیره ای! قاتل یا قاتلین چه کسانی هستند؟

مدعی العموم کیست؟

قاضی چه کسی است؟

آیا این کشتار در جاده های کشور یک قتل زنجیره ای نیست؟

همیشه پای یک پراید یا یک پژو و شاید هم یک اسکانیا و  هزاران پای دیگر که از انها به جای دستهای پشت پرده باید با نام پاهای پشت پرده نام برد!

پایی که توسط دستهای پشت پرده به کشور باز شد!

دلالان اقتصادی! مافیای خودرو! بدون شک همه ما در عمرمان بارها صحنه های فجیع کشته شدن مردم در سوانح جاده ای را به چشم خود دیده ایم!

سلام به شما شهروند گرامی هم وطن قانون مدار کشور عزیزم..

اینجا جاده است.

رحم ندارد. همکارش خودروی غیر ایمن است آدم‌هایی که قوانین رانندگی را رعایت نمی‌کنند.

می‌کشد.

می‌خواهی جوان باشی یا پیر ...پیر باشی یا جوان...

کشته می‌شوی یا می‌میری.

به همین سادگی بی آنکه گناهی داشته باشی و آگهی فوت و حجله برایت می‌زنند و به قول کوچه بازاری‌ها (آخی طفلی جوون بود حیف شد) البته به قلم من اسان و ساده نیست اینکه به همین سادگی بنویسم کسی کشته میشود! یا میمیرد! خیلی هم سخت و دلخراش و ناراحت کننده است.

هزاران نفر هر روز در جاده های کشور حیف می‌شوند.

حیف لاستیک حیف جاده غیر استاندارد...حیف نبود امکانات و بیمارستان تخصصی حیف پراید و پژو و پیکان و خودروهایی که هیچ استاندار و امنیتی جانی در آن‌ها نداری.

هزاران نفر حیف مافیای خودرو در داخل کشور می‌شوند.

هزاران نفر حیف می‌شوند که فلان پیچ در فلان جاده شاید 500 میلیون خرج اصلاح شدنش باشد ولی حتماً باید تریلیاردها تریلیارد هزینه تلف شود به قیمت جان انسان‌های بی‌گناه...البته این هم حیف 500 میلیون تومان ناقابل می‌شود.

حیف بشوید.چگونه؟فقط کافی است پای خود را روی ماشه بزارید و گلوله ای به نام سرعت را به خودرو و جاده بیافزایید. آماده حیف شدن باشید.یا کنترل خودرو را از دست میدهید یا با موانع جاده برخورد میکنید یا ته دره میروید یا با یک ماشین دیگر برخورد میکنید.انتخاب با شما است!

 

خودکشی در سه سوت! فکر میکند از چشم پلیس مخفی باشد و گاز بدهد سود میکند! جریمه میشوی جریمه ای به سنگینی مرگ !

جوانی پر پر می‌شود.

ببخشید حیف می‌شود.

حیف می‌شوم.نوشتن مفهومی ندارد. پول که انسانیت نمی‌شناسد!

قلب هر انسانی از شنیدن این نوشته به درد می‌آید.

این یکی از امکانات خودروهای پیشرفته داخلی است. اسمش را خون آدم گیری می‌زارم. مثل آبمیوه گیره. با این تفاوت که در داخل پراید صد درصد تضمینی له می‌شوید استخوان‌هایتان می‌شکند. خونتان روی زمین هم می‌ریزد.

از دید مردم صحنه عجیب و شاید حال بهم زنی باشد.

ولی از دید من صحنه ای تکراری است.تکرار حیف شدن آدمهایی مثل خودم!

سناریویی تکراری است پراید و پراید پراید و پژو پراید و وانت وانت و پراید اتوبوس و پراید پراید و کامیون کامیون و پراید.

همه هم یا می‌میرند یا له می‌شوند و یا میکشنند یا قطع نخاع می‌شوند شانس بیاورند زنده می‌مانند. اما حد اقل با دستی شکسته یا صورتی دفورمه...

این‌ها مزیتهای خودروی پراید و امثال اون هست که متاسفانه تبدیل به صحنه تکراری و درد آور برای ما است.

) مطمئنم تولید کنندگان این خودروها تاکنون داخل این خودرو گیر نکردن. مثلا مدیر عامل فلان شرکت خودرو ساز را تصور کنید خود قربانی خودروی پراید یا امثال آن شود. مثال را عمیق تر میکنم.

مدیر عامل شرکت بوووق داخل خودروی پژو یا سمند یا پراید که خود تولید کرده گیر کرده است و پر پر شدن عزیزانش را میبیند! 

شاید خود هم پر کشید!

فاتحه ای میخوانیم! تمام میشود میرود! حتما به خود هم رحم نمیکنند!

عده ای توجیه میکنند میگویند سرعت مجاز باشد و قوانین و مقررات رعایت شود هیچ اتفاقی نمی افتد.

ایمنی خودروهای ما خوب است اینها بهانه است.

چه بسیار آدمهایی که بی گناه و بی گناه و بی گناه قربانی حوادث جاده ای شدند.

چه چشمهایی که در لحظات اخر عمرشان با نگاهی نا امید به چشمان ما خیره بودند و با این دنیا خداحافظی کردن.

مردم...

اینها داستان نیست حقیقتی است که برای ما تکراری شده تکرار غم انگیز مرگ هموطنانمان

اینها که نوشتم غم من تنها نیست غم چندیدن هزار شاید هم میلیونها آدمی باشد که در سیستم امداد و نجات و مدیریت حوادث و سوانح و بحرانها نقشی دارند از نزدیک این صحنه های تلخ را دیده اند  و برای کاهش آنها تمام تلاش خود را کرده ایم.

غم ان پلیسی است که وقتی جنازه کودکی را لای آهنهای پاره پاره میبیند اشک از چشمانش جاری میشود.

غم امدادگرانی است که بارها و بارها جنازه های سوخته و متلاشی هزاران آدم را از زیر آوار تصادفات جاده ای بیرون کشیده اند! زنده! مرده! 

غم انهایی است که زنده زنده مردند! هرچه مینویسم دردم ارام نمیشود!

پراید که خودروی ملی نیست مطمئنم هیچ ایرانی به این خودرو افتخار هم نمی‌کند.

آقایان خودروساز! لطفا استعفا دهید! 

بیشتر بنویسم فاتحه من را هم باید داخل یکی از این خودروها بخوانید...نمی‌نویسم تا ایمن بمانم...صمیمی...

  • میلاد صمیمی نعمتی

بنفشه حسنی امدادگر هلال احمر همدان در گذشت

میلاد صمیمی نعمتی | يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۲ ق.ظ

غیرت و مردانگی مهارت و تخصص همه و همه جمع میشود در روحی بزرگ به بزرگی بانوی توانای هلال احمر مرحومه بنفشه حسنی.

سعی کردم متنی بنویسم.

برای مردم وطنم.

قلمم نمینویسد.

فقط میگویم اورفت

در راهی که برای مردم وطنم بود.

باز هم جاده…


باز هم مرگ…

بازهم یکی از ما…

اشک راه هوا را بست… 

 

(عکاس کریمی کردستان)

  • میلاد صمیمی نعمتی

همه مسئولیم... حاشیه ای از تصادف دیشب اتوبان قم تهران به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۳۸ ب.ظ

همه مسئولیم...

زنگها به صدا در میاید و خبر از حادثه ای میدهد!

همه با سلام و صلوات دعا میکنند که کسی آسیب ندیده باشد یا کشته ای نداشته باشیم.

از دور نور زیادی مشخص است انگار لاستیک آتش زده اند.

نزدیکتر میروی حس میکنی یک کامیون لاستیک آتش گرفته است.

اینها همه توهم بود.

مصدومان حادثه تصادف قم ـ تهران
 
 
  • میلاد صمیمی نعمتی

بی روح به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۵۳ ب.ظ

این مطلب  هیچ نکته مثبتی نداره که بخواهید ادامشو بخوانید ...
روزهای تکراری
صحنه های تکراری تر
دیگه هیچ هیجانی نداره.
کلا هیچ حسی  به یه تصادف یا یه حادثه ندارم.
میخواد اتوبوس چپ کرده باشه یا رفته باشه ته دره یا میخواد هواپیما یا بالگرد سقوط کرده باشه.
میخواد توصحنه با بالگرد مصدوم را ببریم میخواد با آمبولانس تا امل یا دماوند مصدوم را اعزام کنیم و انقدر جامون راحته هزاربار حس اومدن روده تو دهنو داشته باشیم...

 

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

اکسپایر...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۴۰ ق.ظ

میلاد کجایی حرکت کردین؟
سلام پرویز جان آره تو راهیم.
شما کجایین؟
نزدیک محل حادثه

 

 

 


میلاد احتمالا فوتی داره ست نجات هم میخواد میگن سه نفر زیر ماشین گیر کرده.
گفتم نگران نباش داریم خودمون رو میرسونیم ترافیک زیاده...

  • میلاد صمیمی نعمتی

عملیات لاسم به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۱۷ ق.ظ

عملیات لاسم محدوده مرگ و زندگی

 

روز پدر بود و ولادت حضرت علی(ع) کلا خوشحال بودیم. دور هم، هوا صاف قله دماوند خیلی زیباتر از روزهای قبل تو آسمون میدرخشید.

  • میلاد صمیمی نعمتی

ناجیان پیشاهنگ...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۱۴ ق.ظ

مجتبی یک ساعت دیگه تصادف میشه :)
نفوس بد نزن میلاد!
باشه ها ها ها هه ههه هه
ناهار را خوردیم و حرکت کردیم از قزوین به طرف تهران
تو حس و حال خودم بودم داشتم از شیشه جلوی اتوبوس بیرون رو نگاه میکردم و از طبیعت لذت میبردم.


یاد هشدار برای کبرا 11 افتادم همه اینا که میخوام تعریف کنم تو چند ثانیه اتفاق افتاد.
باورم نمیشد یهو 3 تا ماشین تو اتوبان

  • میلاد صمیمی نعمتی

تصادف کاپرای هلال احم …به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۰۸ ق.ظ

سکوت کویر خبر از فریادهای خاموشی میداد که صدایش به گوشمان نمیرسید اما چشم هر جانداری از دیدن این فریادها خیره میماند.عجیب فریادی بود...
کویر را سونامی زده میدیدی...
در گرد و غبار این طوفان عظیم برف سفیدی روح خشک  کویر را سردتر و بیروحتر کرد.
طوفان شن کجا...برف و کولاک کجا!
سریع اماده اعزام شدند چند تصادف  و عملیات نجات چاشنی کارشان شد.
مسیر برگشت کمینگاه یک حادثه تلخ بود...
مردانی که وظیفه نجات  جان مصدومین را داشتند اینبار خود قربانی یک حادثه شدند و نیازمند کمک بودند...
چه شد بماند خودرو واژگون میشود و لاشه نیمه جان خودرو کمی خارج از جاده متوقف میشود.
محسن به سختی خودش را به بیرون از جاده میکشد.حس میکند تمام استخوانهای بدنش خورد شده است به سختی نفس میکشید...
خودرو ها یکی پس از دیگری از کنارشان میگذرند و هیچ کسی کمک امدادگران همیشگی صحنه های تلخ نمیشتابد و اینجا است که میفهمی حس انسانیت گاهی چراغش خاموش است.
جان میدادند ولی کسی ناجی ناجیان نبود...
پرایدی توقف کرد کرمانی بودند..مرامشان را عشق است ...
بچه ها را سوار کردند و به بیمارستان رساندند...ساعت فلان و فلان دقیقه هست و همه چیز از حالت عادی خارج شده...زمین کاملا سفید شده بود.بخش اورژانس هم صحنه های عجیبی داشت...جو..جوه استرس و گریه و دلشوره های از جنس امدادگرانه بود...روزها گذشت یکی پس  از دیگری میگذشت.ترخیص شدند...معجزه ای بود که زنده ماندند ..به آنها تک تک گفتم بنا را بر یک تولد دوباره بدانید...اگر بد بودید خوب بشید...اگه خوب بودید خوبتر بشید اگه بدتر بودید بدشید و بعد خوب شید اگه خوب بودید خوبتر بمانید و به دیگران تاثیر مثبت بدهید.در فکر فرو رفتند! آغاز دوباره با شما است خواه مثبت خواه منفی.. تولدتان مبارک

  • میلاد صمیمی نعمتی

از دره تا مشاء...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۲۳ ق.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

دره مرگ..به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۱، ۰۹:۲۱ ب.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

موتور...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | دوشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۱، ۰۲:۰۳ ق.ظ
الان سال 87 یا 88 هست دقیق یادم نیست ..

 

پست امدادو نجات نوروزی هلال احمر شهر تهران منطقه 6

 

 

نزدیک 50 چادر اسکان موقت مخصوص مسافرین نوروزی...

 

 

 

یک درمانگاه با پزشک و امدادگران باتجربه.دوتا امبولانس و یک خودروی نجات مجهز.

 


اینجا در روز 15 امدادگر مشغول به فعالیت هستند.یکی شهر داره یکی انبار داره عده ای مسئول اسکان عده ای تو ست نجات عده ای هم آمبولانس...

 


غروب که میشد دل بچه ها میگرفت.همه جمع میشدیم  دم چادر فرماندهی اسکان و خودروهای عملیاتی و با هم گفتگو میکردیم.

 


همینطور تو صحبت بودیم که یکدفعه صدای  کشیده شدن چیزی روی زمین شنیده شد.


همه به طرف صدا خیره شدیم.

 

 

(این عکس را اتفاقی دقیقا قبل از اون حادثه انداختم)

 

 

..مصدومی به زمین افتاده بود...


یک زن بود که از عقب موتور افتاده بود...

 

سیروس بلند گفت بچه ها ی امداد یکی بره اونور مصدوم را چک کنه بقیه بیان با امبولانس .. بچه های نجات زود باشید..

 

(سیروس مرامی )

 

. ..منم دویدم دوک و چراغ و تابلوه ایست را به بهزاد تاجیک دادم و گفتم بهزاد بگیر  مواظب باش با احتیاط از خیابان رد شو.من و بهزاد ست نجات دستمون بود و باید منطقه را ایمن نگه میداشتیم.
سریع دوک چینی و کنترل ترافیک انجام شد.


بچه های امداد هم خودشون را به مصدوم رساندند و آمبولانس در کمترین زمان ممکن به مصدوم رسید.


خیلی سریع و هماهنگ مصدوم را بچه ها امداد به بیمارستان  رساندند.لگن شکسته  و مصیبت و گرفتاری این حادثه فقط و فقط برای راکبین خودرو بود.

و الا امداد و  نجات وظیفه ما  هلال احمری ها است.

 

بهزاد تاجیک، راننده نجات آقای اجاقلو ،خودم

 

سرعت بالا...عدم استفاده از چراغ جلوی موتور به منظور تامین نور کافی در مسیر تردد.عدم توجه به جلو و عدم استفاده از کلاه ایمنی تخلفاتی است که گاه

به قیمت جان و به قیمت نقص عضو یک انسان تمام میشد.با این حال بازهم باید قلمم بنویسد و افسوس یک حادثه دیگر.

 

(بهزاد تاجیک)

 

شرح ما وقع:
موتور  بدون دقت و توجه به جلو و تخلفات متعدد موجب عبور با سرعت بالا از یک دست انداز شد و این حادثه تلخ به وجود میآید...

 

درس های آموختنی:

کلاه دستکش کفش مناسب یا بهتر بگم پوشاک مناسب برای موتور سواری امری ضروری است که راکبین کمتر به ان توجه میکنن...

 

فنی موتور سالم باشد.خرج بیمارستان بیشتر است یا چراغ جلوی موتور؟ قضاوت با شما است...

 

کلاه کاسکت ارزانتر است؟ یا  مرگ؟

 

کمی دلهایتان برای جانهای خودتان بسوزد! ایمن بمانید صمیمی

  • میلاد صمیمی نعمتی

دردسرهای عدم استفاده از پل عابر پیاده ...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۱، ۰۴:۱۷ ب.ظ

آخرین امتحان هم برگذار شد و از دانشگاه عازم منزل خود بودیم...

 

گرد و خاک شدیدی در هوابود و امروز با روزهای دیگه خیلی فرق میکرد.

 

در آزادراه تهران ورامین بودیم نقطه ای که هیچ گاه ترافیک ندارد ناگهان به ترافیک شدیدی برخورد کردیم ...

 

خیلی شلوغ شده بود...فلاشرهای یک پژو 206 صندوق دار مشخص شد و شلوغی جمعیتی که داشتند داد و بیداد میکردند...

 

جلوتر رفتیمترافیک شدید شده بود..یه پژو زده بود به عابر پیاده..البته عابر اون وسط چیکار میکرده خدا میدونه...

 

!

به دوستم گفتم شانس ما...

 

همیشه تجهیزات همراهم هست اما امروز هیچی ندارم حتی یه دستکش!

از تاکسی پیاده شدم و پول را حساب کردم گفتم شما برید

.

رفتم جلو .کارت عضویتم در هلال احمر را نشان دادم گفتم صمیمی هستم تکنسین عملیات نجات...همراه مصدوم و راننده ؟

 

اومدن جلو..گفتم میتونم به مصدوم کمک کنم؟ گفتن بله صد درصد.یک نفر روی زمین افتاده بود.به چند نفر گفتم شما برید به ماشینها بگید توقف نکنن و راه را باز کنید

.

شما برو علامت بده تو لاین سرعت نیان و علامت گذاری کن...

 

اقا زنگ بزن اورژانس...

 

رفتم بالاسر مصدوم به هوش بود ولی تکان نمیخورد...

 

صداش کردم گفتم پدر جان اسمت چیه..گفت ابراهیم...

 

گفتم ابراهیم جان برادر..تکان نخور..همین..ازش اجازه گرفتم تا کمکش کنم.اون هم قبول کرد..

 

 

..چک کردم...ضربه مغزی شده بود...ولی هنوز جان در بدن داشت و میتوانست حرف بزند.یک چشمش بسته شده بود و علامت راکون کاملا مشهود بود..به پایین پایش رسیدم دستم گرم شد..

 

.نگاه کردم دیدم خون خون است..پایینتر رفتم دستم به یک چیز سفت برخورد کرد...

 

خدایا..استخوان پایش بود که شکسته بود.....

 

شما بلند شو سریع هرچیزی که بدرد آتل گرفتن میخوره برام بیار...

کسی کیف کمکهای اولیه نداره؟!

!

همه با تعجب نگاه میکردن...

 

سریع یک روسری را به من دادند صحنه را نگاه کردم.کفش خود مصدوم گوشه ای افتاده بود...

 

با روسری خونریزی مصدوم را کنترل کردم...

 

اسفالت خیلی داغ بود.به آرامی یک پارچه زیر اکسی فود مصدوم گذاشتم تا سرش نسوزد.

 

آتل برایم چیزهایی آوردند که مناسب آتلگیرین بود...سریع تفکری کردم یادم افتاد نشریه ماه نو در کیف خودم دارم.2 تا نشریه ماه نو داشتم سریع برداشتم

 

و پای مصدوم را موقت تثبیت کردم تا اتل مناسبتری گیر بیاوریم.بند کفش مصدوم را برداشتم بندش را باز کردم و آتل را روی پایش تثبیت کردیم

.

هزار بار صدا میکردم تا یک نفر بیایید و کمک حال ما باشد.مصدوم خیلی تکان میخورد تست های مختلفی انجام دادم و مطمئن شدم آسیب نخاعی ندیده است.یکم آرامش پیدا کردم.

 

بلند داد میزد میگفت پام داره کنده میشه

 

منم فقط میگفتم اروم باش.

دیدم مردم مقوا بزرگ آوردند...سریع با مقوا مصدوم را از دوفصل پایین و بالای شکستگی تثبیت کردم

.

پسرش رسید.گریه میکرد...با اورژانس تماس گرفتند.دستم مشغول مصدوم بود به طرف گفتم اقا به اورژانس بگو هد تروما و شکستگی استخوان تیبیا و فیبولا خونریزی شدیدی هم داریم.سریع اعزام بشن

..

اطلاعات محل را داد و ما هم منتظر ماندیم.به دونفر گفتم سریع مصدوم را تثبیت نگه دارید که تکان نخورد

 

.

از ایمنی صحنه نگران بودم.بلند گفتم آقایون ..خانومها خوش اومدید برنامه تموم شده ..ا

 

 

 

ینجا صحنه حادثه هستش..

 

 

هرکس اینجا باشه ممکنه تصادف دیگه ای رخ بده و شما هم مصدوم بشید..شایدم بمیرید..

 

 

ما تا اینو گفتیم عده ای هم دیگرو نگاه کردند و سریع به طرف خودروهای خودشون رفتند و فرار کردن :)

 

 

عده ای هم بر و بر منو نگاه میکردن..یکی گفت تو برو به مصدومت برس نمیره...بهش گفتم ایمنی صحنه اولین کاریه که ما باید انجام بدیم ..من سپردم اون اول به خودتون ولی هیچکس همکاری نکرد

 

.

سریع دویدم به راننده پژو گفتم مثلث خطر داری؟ خوشبختانه گفت آره..گفتم پس کو چرا استفاده نمینی...رفت صندوق را باز کند.ماشین را نگاه کردم سوییچ باز بود و دستی خوابیده بود . ملاشین خلاص...سریع سوئیچ را بستم. دستی را کشیدم و ماشین را تو دنده قرار دادم

 

.

مثلث خطر را برداشت داد به من..گفتم سر همش کن..بلد نبود

 

!!

گفت تازه خریدم ماشین را..بهش گفتم مثلث که کاری نداره..بده به من...سریع دویدم از گارد ریلها به طرف بالا دست حادثه مثلث را سر هم کردم و گذاشتم زمین ماشین ها لاین را خالی میکردندو سریع به بالاسر مصدوم برگشتم.پلیس رسید.به افسر راهنمایی خودم را معرفی کردم و شرح حادثه و اقدامات انجام شده.چند دقیقه ای گذشته بود.اورژانس نیامد.به پسرش گفتم وقفه جایز نیست باید اعزامش کنیم خونریزی شدیده..برو ماشین میخواهیم.به پلیس هم گفتم دیرتر اقدام کنیم تلف میشه...پلیس تا گفت میبریمش اورژانس رسید.

همه آرامش پیدا کردن.از اینکه مردم توقف میکردند تا صحنه را ببینند عصبانی شده بودم چون راه بند امده بودو آمبولانس نمیتوانست به ما برسذ.

به چند نفر گفتم برید راه را بازکنید کمک پلیس تا آمبولانس زودتر برسه...یدکش هم رسید و پژو را از وسط راه برداشت.

اورژانس هم رسید.شرح ما وقع را گفتم و دیدم بله بچه های اورژانس آشنا از اب در اومدند.تو چنتا تصادف با هم عملیات کرده بودیم.

خنده ای کردو گفت از دست تو...

دستت درد نکنه.

مصدوم را با کمک اورژانس با تجهیزات کافی اقدامات لازم را برایش انجام دادیم و روی برانکارد گذاشتیم و داخل آمبولانس قرار دادیم.نشریه ماه نو هم خون خالی شده بود و کنار اتوبان رها شد

 

از همه خدا حافظی کردم و به طرف منزل حرکت کردیم.چیزی نمیگفتند چز تشکر و سپاس...من هم گفتم وظیفه انسانیم بود...همین..

درسهای اموختنی از این خاطره:

1.پل عابر پیاده برای ما انسانها است.کمی به خود زحمت بدهیم و از این نعمت استفاده کنیم سلامت خودمان حفظ میشود و ایمن میمانیم..

2.به خودمان اجازه وارد شدن به اتوبان آن هم هنگامی که پل عابر پیاده هست ندهیم..زیرا اتوبان هست و سرعت و مرگ...

3.همیشه از کمترین امکانات بیشترین استفاده را ببریم.

4.در امداد و نجات خلاقیت داشته باشید میتوانید جانی را حفظ کنید.

5.ایمنی صحنه مهمترین رکن هر عملیات است در نگهداری و حفظ ان کوشا باشید.

6.کیف کمکهای اولیه چیز خوبیه..چرا ما تو خودروهای شخصی خودمون همچین وسیله ای را نداریم (البته من دارم )

7.کار با تجهیزاتی همچ.ن زنجیر چرخ و کیف کمکهای اولیه را یادبگیریم تا بتوانیم جان خود و دیگران را در مواقع ضروری حفظ کنیم.

8.همیشه خودرو را هنگام تصادف خاموش کرده و سوئیچ را بردارید.دستی را کشیده و ماشین را در جهت خلاف شیب جاده دنده بدهید.

9.سعی کنید افراد حاضر در صحنه را در جهت مثبت بکار بگیرید و تقسیم وظایف کنید.

*شرح ماوقع*

تصادف شدید در محور تهران -ورامین
ساعاتی پیش برخورد پژو با یک عابر پیاده در آزاد راه تهران
-ورامین ترافیک سنگینی ایجاد کرد کرد.
در طی این تصادف یک عابر پیاده که با تخلف و عدم استفاده از پل عابر
پیاده به علت سهل انگاری وارد آزاد راه شده و با خودروی پژو بر خورد
میکند که در طی آن از ناحیه سر و پا دچار شکستگی میشود که با کمک
نیروهای امدادی به بیمارستان پانزده خرداد ورامین اعزام شد.همچنین خساراتی به خودروی پژو وارد شد

 

.

10.ایمن بمانید صمیمی

  • میلاد صمیمی نعمتی

جاده های خون...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۱، ۰۲:۲۴ ب.ظ

مکان : محور بندر عباس به سیرجان..جاده های خون!

 

90 کیلومتری سیرجان

 

برخورد یک دستگاه خودروی پژو 405 و یک دستگاه خودرو پراید به صورت شاخ به شاخ با حدود 8کشته و مجروح ..علت حادثه سرعت و سبقت غیر مجاز راننده پراید.

دونفر سرنشین پراد در جا کشته شدند و مصدومین خودروی پژو زنده ماندند.

 

با هم شرح عملیات امدادونجات این حادثه را میخوانیم

 

شرح ما وقع و خاطره این حادثه:

 

چند روزی بود که به منطقه زیبای فین در استان هرمزگان سفر کرده بودیم.

 

 

از آبشار مارون و چشمه های آبگرم گنو بگذریم زیباییهای بندرعباس و جزیره قشم و کیش را هم به آن اضافه کنیم طبیعت گرم و مرطوب و مردمان خونگرم جنوب نیز صفای خاصی به مسافرت ما داده بودند.

 

*قشم راگشتیم چه ساحل قشنگ و زیبایی داشت*

ساحل قشم

 

در عمرم ساحل به زیبایی سواحل قشم ندیده بودم.

 

 

کلی صدف جمع کردیم از این جزئیات بگذریم و به اصل ما جرا ..

 

باید خودمان را به تهران میرساندیم.

 

مسیر خیلی طولانی بود.

خودروی خسته ما هم جان دیگر نداشت.نفسهایش در پیچهای جاده به شمارش می افتاد.

از مسیر ترانزیتی بندر تهران حرکت کردیم.

حاجی آباد را رد کردیم و به مسیر ادامه دادیم.روستای باغات را هم رد کردیم.ناگهان ترافیک شدیدی شد.تعجب کردم مسیری نبود که بی دلیل ترافیکی شود.

طبق تجربه قبلی حدس میزدم که چه اتفاقی افتاده.

جلوتر رفتیم ...آمپر ادرنالین خونمان به بیشترین حد خود رسید.

همیشه کاور و کارت امدادگریم  و کیف کمکهای اولیه همراهم هست.

صحنه از دور مشخص شد.خیلی سریع از خودرو پیاده شدم به خانواده گفتم شما بیایید بیمارستان شهر من اعزام میشم باهاشون.

خودمو به صحنه رسوندم.برای اینکه دستهایم آزاد شود کارتم را به دهنم گرففتم و همزمان دستکشهای لاتکس و کاور هلال احمر را می پوشیدم و به منطقه داغ صحنه حادثه میدویدم.پلیس انتظامی صحنه را مسدود کرده بود و اجازه ورود به کسی نمیداد.من را دید گفت کارت.سریع مارتمو به او نشان دادم و گفت بدو برو کمک.. صحنه بدی بود.یک نفر کنار جاده افتاده بود و یک پتو مسافرتی  رویش کشیده بودند.

 

 

 

واقعا ناراحت شدم.جلوتر یک پیرزن و دختر بچه نشسته بودند روی زمین و گریه میکردند.

صحنه حادثه به حدی فجیع بود که دل هر مسافری که از انجا میگذشت را به لرزه در می اورد.

بوی بنزین صدای گریه و زجه های مادر و دختری همراه با پچ پچ کردنهای مسافرین عبوری و صدای کشیده شدن شیشه خورده های ریخته شده کف آسفالت.

 

به مسیر ادامه دادم.یک پژو روبرویم بود جلوی خودرو کاملا ازبین رفته بود.

 

جلوتر یک پراید بود که دونفر جلوی آن لای اهن پاره ها گیز کرده بودند.

راننده پراید بر اثز تصادف  فرمان خودرو سرش را به سقف چسبانده بود و صحنه مرگ فجیعی را نشانمان میداد..نفر بغل دستیش هم در گرو آهنهای خودرو جانش را به جان آفرین تسلیم کرده بود.

بین دو خودرو آمبولانس بود.به بچه های اورژانس خودم را معرفی کردم.قلبم از جا کنده شده بود.

بی معطلی کاورم را راننده اورژانس کشید و گفت سریع برو بالا کمک کن مصدوم خیلی زیاده.

همزمان که سوار شدیم چند خودروی اورژانس دیگر هم رسیدند.

وارد اسپرینتر شدم.

یه مصدوم  دیگر راهم آوردند داشت جان میداد.

یک مصدوم روی برانکارد یک مصدوم روی صندلی همراه یکمصدوم سرپایی یک مصدوم کف امبولانس چهار مصدوم را باید زنده به اورژانس  شهرستان سیرجان در 90 کیلومتری صحنه تصادف میرساندیم.

امیدم را از دست داده بودم.اخرین مصدومی که آوردند تروما در تروما بود.

هیچ جای سالمی نداشت فقط یکی از دستهایش سالم مانده بود.من اینور اسپرینتر کار میکردم یکی از تکنسینهای اورژانس آنور اسپرینتر مشغول امداد رسانی به مصدومین بودیم.

سریع اقدامات لازم را انجام دادیم.

همزمان ای وی و اکسیژن را برقرار مردیم مصدوم نیمه هوشیار بود.

جی سی اس ثابتی نداشت.

دارو هم جواب نمیداد.درد به عمق وجودش زده بود.ادم شدید بدنش نشان از خونریزی شدید در بدنش داشت.

ای وی را برقرار کردیم. و الحمد همه چیز خوب پیش میرفت میدونستم صدای مرا میشنود.به او دلداری میدادم و برایش توضیح میدادم چه کاری میخواهم انجام بدم.

 

 

((تصویر محل حادثه و خودروی پژو))

((*متاسفانه در همچین تصادفاتی که تداد مصدومین بسیار زیاد است مردم وارد صحنه میشوند و مصدومین را بدون هیچ احتیاطی به سمت آمبولانس می اورند.و جان مصدوم را تهدید میکنند.این مصدوم که در موردش مینویسم دچار این وضع شده بود*))

باید ساکشن میکردیم راه هواییش بسته شده بود.لوله گذاری هم ممگن نبود.

خیلی خون از دست داده بود.

باید زنده نگه میماند.مشغول ساکشن بودم بیهوش میشد و به هوش می امد.ناگهان فریاد کشید و با دست دیگرش که شکسته هم بود سرم را از دست خودش خارج کرد.خیلی تکان میخورد.آن سرم جانش ران جات میداد ولی نمیفهمید.

 

خونریزی هایش را هم کنترل کرده بودیم مجبور شدم کاملا با باند و کمربند خودش که از شلوارش باز کردم کاملا تثبیتش کنم.اتل گذاری هم کردیم و.دیگر کاری نمانده بود  فقط آی وی مجدد که خیلی مقاومت میکرد و نمیگذاشت انجام شود.رگهایش کالاپس کرده بود باید کد دان میشد.سریع پن لایت را برداشتم و سراغ پیر زنی که ناله میزد و روی صندلی بغل به پوزیشن n

گذاشته شده بود رفتم.پایش شکسته شده بود.آتلها شل شده بود و اویزان بود.خونریزی شدیدی هم از ناحیه صورت داشت.دستهایم را نگاه کردم دیدم دستکشهایی که بر دستم بوده سر انگشتانش همه از بین رفته و مانند دستکش دوچرخه سواری شده :)

تمام پنجه هایم از خون مصدومین قرمز شده بود.

باید دستکش را عوض میکردم.ولی کار از کار گذشته بود.

گاز استریل را برروی بریدکیهای عمقی اش گذاشتم.استخوان جمجمه اش مشخص بود و سفیدی خاصی همراه با رنگ خون داشت.ابرو پیشانی لبهایش گوش و کل صورت پاره پاره شده بود و خون ریزی داشت.تمام صورتش را گاز گذاری کردم و سریع بستم.

از ناحیه کمر شکایت میکرد.اوهم توسط مردم به سوی امبولانس حمل شده بود.پاهایش حس کم داشت مشکوک به آسیب نخاعی شدیم.کد را برایش گذاشتم و بستم.مصدوم بعدی یک مرد بود که روی تخت بود.دندانهایش همه شکسته شده بود.کمرش آسیب دیده بود و لگنش هم گویا شکسته بود.روی بک بورد تثبیتش را مجدد چک کردیم و عملیاتهای لازم را انجام دادیم....هر دست اندازی رد میشدیم فریاد آییییییییییی کمرم از سوی مصدوممان به هوا بلند میشد....بوی خون تمام

آمبولانس را برداشته بود.اب سرم شستشو دستهایم را شستم و دستکش میخواستم.دستکشها تمام شده بود.جلوی اسپرینتر بود ولی دسترسی نداشتیم.راننده حین حرکت میخواست به  ما دستکش بدهد به او گفتم نه خطرناک است خودمان بر میداریم.نصف بذنم را از شیشه کوچک اسپرینتر به بیرون دادم و دستکش را برداشتم.

با همکاری بچه های اورژانس همه کار ها را با هم انجام دادیم و بعد از طی 90 کیلومتر زجر آور به بیمارستان رسیدیم .مصدومین را تحویل دادیم. وارد بخش اورژانس شدیم.همه با تعجل نگاهمان میکردند.همه هیکلمان پر از خون شده بود.صورتمان هم خونی بود.دستی به آب زدیم و خوب شستیم و دستکشها را داخل ظرف مخصوص زباله انداختیم.

کف امبولانس پر ازخون بود.با بچه های اورژانس خداحافظی کردم و دیدم گوشی تلفن همراه خود رانیاوردم و داخل خودروی خودمان جا مانده...سریع گوشی بچه های اورژانس را گرفتم و به خانواده زنگ زدم.ادرس بیمارستان را دادم و انها امدند.لباسهای خونی خود را عوض کردیم.حاجیه خانم گفتن آقای مقصودلو از امداد و نجات آمل زنگ زدند و گفتن فلان تاریخ پایگاه باش ما هم گفتیم رفته سر حادثه تصادف ...همان موقع تلفنم دوباره زنگ زد اقای مقصودلو بود با همان زبان شیرینش به من گفت: سلام جان کجایی جان خسته کار نباشی جان...و...

 

منم تشکر کردم و گفتم چی شده بود.به هر حال زندگی ما امدادگران و نجاتگران همینطوری هست.تفریح و غیر تفریح نداریم هر جا بود باید به مصدومین کمک کنیم و وظیفه انسانیمان را انجام دهیم.

 

آمار بقیه مصدومین را هم گرفتیم.بقیه را هم آورده بودند به بیمارستان...

 

نکات مهم این خاطره :

1.صحنه حادثه خطراتی وجود دارد که جان همگان را تهدید میکند.

بنزین و افراد داخل صحنه حادثه این دو عامل همراه باهم میتوانند یسیار مرگ آفرین باشند.

ازانفجار گرفته تا  اسیب زدن به یک مصدومی که از روی دلسوزی بیمورد دیگران ممکن است عمری روی ویلچر بماند.

مصدومین را با هماهنگی مسئولین امدادو نجات در صحنه جا بجا کنید.بدون هماهنگی شاید شما آسیب بیشتری به مصدوم وارد کنید.

2.همیشه ایمنی صحنه چک شود.پلیس خدا را شکر محل را ایمن کرده بود چه خودروها و چه صحنه اسیب .

3.مصدوم صدای شما را میشنود همیشه پر انرژی و با قدرت صحبت کنید و امید به زندگی را برایش پر رنگ کنید.

4.همیشه حواستان به دستکشهایی که دستتان میکنید باشد.خون و ترشحات بدن مصدوم بیماریهای خطرناکی را برای شما بوجود می اورد.

5.همیشه کارت امدادگری خود را همراه داشته باشید.

((ادامه مطلب سفر به یزد و امل  روزهای امدادو نجاتی در هلال احمر آمل بعد از سفر بندر عباس با ما باشید ایمن بمانید :)) 

 تصاویر محل حادثه را پدر گرامی گرفتن.

تصاویر بندر عباس را خودم گرفتم :)...ایمن بمانید صمیمی

  • میلاد صمیمی نعمتی

تصادف در محور قائمشهر به ساری ...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۰، ۰۳:۵۳ ب.ظ

به نام خداوند حکیم

  امروز در مسیر بازگشت از هلال احمر قائمشهر به سوی ساری در حرکت بودیم

 باد و باران شدید باعث آبگرفتگی خیابانها شده بود.

سوار یک پژوشدم.به سمت ساری حرکت کرم.

 اوضاع جوی بسیار متغییر و ناپایدار بود...

 

 

بعد از چند دقیقه در اتوبان قائمشهر به ساری قرار گرفتیم بارش به صورت تگرگ شروع شد جاده کاملا پوشیده از یخ شده بود.

 دید محدود بود.ناگهان جاده بند آمد.

ساعت 17:20 بود ...

 جاده بسیار شلوغ به نظر میرسید..متوجه تصادف سه خودرو شدیم..سریع از خودرو پیاده شدم ..با احتیاط و سرعت عمل همراه با دقت عمل وارد محل حادثه شدم...

 

منطقه را ایمن کردیم و خودرو ها را نیز همچنین .....

 

به سرعت مصدومین حادثه را خارج کردیم .

 

به پلیس 110 زنگ زدم درخواست آمبولانس نیز کردم.مصدومین دو زن بودند که از ناحیه اندام تحتانی و پا درد شدیدی را اعتراض میکردند.پس از معاینات

 

مشکوک به شکستگی در ناحیه استخوان ساق پا یکی از مصدومین شدیم.

 

شرایط هر دو مصدوم را تثبیت کردم و مجددا به اورژانس تماس گرفتم.

 همه این موارد در چند دقیقه کوتاه سپری شد..متاسفانه راه بند آمده بود..

 خودرو ها هرکدام پس از برخورد با دیگر به یک سو منحرف شده بودند.یک پراید به شدت با گارد ریلها برخورد کرده بود و توان جابجایی آن را نداشتیم.

 ترافیک هنوز جاده را بند آورده بود.

 خودروهای دیگر که یک سمند و یک پراید دیگر بود را از صحنه با کمک مردم خارج کردیم ولی پراید دیگر لای آهنهای گارد ریل گیر کرده بود.

 ترافیک جاده روان شد ولی خطر تازه رخ نمایان کرد.

  خودروی پراید در لاین سرعت قرار گرفته بود و هر لحظه امکان تصادف بود.

 از راننده ها در خواست مثلث خطر و علائم هشدار دهنده کردم.هیچ کدام نداشتند.

 

یک پلار قرمز برتن داشتم خیلی سری ژاکت خود را در آوردم تا پلار قرمزی که بر تن داشتم نمایان شود.باید کاری میکردیم.

 

مردم با ابتکار خود موانعی را قبل از تصادف ایجاد کردند که رانندگان متوجه خطر بشوند. نمیتوناستم بالا سر مصدومین باشم.باید کاری میکردیم.همه به فکر

 خودشان و ماشین آسیب دیدشان بودند...گفتم بجنبید ...الان تصادف میشه مجدد باید خودروها را هدایت کنیم.

 سریع با چند نفر دیگر وارد جاده شدیم و پشت گارد ریلها قرار گرفتیم تا امکان آسیب دیدن خودمان کاهش یابد زیرا خودروها به علت بارش برف و تگرگ و

 گاهی باران همراه بود دید کافی نداشتند و امکان بر خوردشان با ما زیاد بود.من اول از همه قرار گرفتم و بقیه با فاصله چند متری من قرار گرفتند و

 

خودروها را از لاین 1 به 2 و 3 هدایت کردیم.هر کدام با یک ابتکار.من با ژاکت بقیه با پارچه و یک نفر هم با یک پرچم هشدار میداد.

 

پلیس رسید..بعد چند دقیقه جاده را بستن و مجدد در خواست کمک از مردم کردیم.

 

من هم برگشتم به محل تصادف و جویای احوالات مصدومین شدم

 .خودروهم چنان لای آهنها گیر کرده بود .با تلاش مردم توانستیم رهاسازی را انجام دهیم و خودرو را به سختی فراوان به کنار جاده هدایت کردیم.

 اورژانس نیز رسید و مصدومین را به آنها تحویل دادیم.

 مردم خیلی تشکر کردند و خوشحال بودند که اتفاق بدتری نیوفتاد.

 جالبتر از هرچیز این بود که هنگام اوج کار ما در این تصادف بچه های هلال احمر بهشهر و بچه های سازمان امداد و نجات و همچنین بچه های هلال احمر اصفهان  نیز با من تماس گرفته بودند... جالب بود :) دقیقا همون موقع که کار داشتم..هیچوقت زنگ نمیزنن وقتی میزنن وسط عملیات زنگ میزنن :)

برایم جالب بود.هیچکس درست نمیتوانست تصمیم بگیرد.همه متحیر و متعجب بودند.

"درسهای اموختنی از این حادثه:"

 1.همیشه در خوردروی خود علائم هشدار دهنده داشته باشیم مانند مثلث خطر.متاسفانه در این تصادف هیچکدام از خودروها این وسیله کاربردی را نداشتند.

 2.هیچگاه برای هشدار به خودروهای دیگر وسط جاده توقف نکنید بلکه بهتر است پشت گارد ریلها قرار بگیرید و با علائم هشدار دهنده در دست خود به رانندگان هشدار دهید.(البته اگر هم شرایط متفاوت بود تصمیمگیری عقلانی انجام دهید و ایمنی را رعایت نمایید.

 3.همیشه تمامی مصدومین موجود در صحنه که درد احساس میکنند حتی خفیف را به درمانگاه اعزام کنید.

 4.بر روی نیروهای موجود در صحنه مدیریت داشته باشید و تقسیم وظیفه کنید.

 5.با نیروهای امداد و نجات جاده ای و پلیس راهور همکاری لازم را داشته با شید.

 6.در هنگام بارش برف و باران یا دیگر پدیده های جوی بسیار احتیاط کرده و سرعت ایمن را مد نظر داشته باشید.

 >>ایمن بمانید صمیمی

  • میلاد صمیمی نعمتی