سقوط عجیب کامیون و عملیات گروه نجات در دره+تصاویر
میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۱۴ آذر ۱۳۹۳، ۰۴:۵۰ ب.ظ
این مطلب را در فارس نیوز بخوانید: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930917000028
پاییزی دیگر و تگرگ های بی امان آسمان به زمین سر به فلک کشیده محور هراز !
شاید کمتر کسی پا در جاده فرعی گل زرد گذاشته باشد،جاده ای خاکی که مسیر رسیدن به غار گل زرد و دسترسی آسان گله داران قدیمی منطقه لار و پلور پلور است.
مقدمه نوشته ام گواه یک حادثه در این مسیر است!
همه در حال آماده سازی تجهیزات پایگاه بودیم و امادگی بالایی برای انجام عملیات داشتیم.
خودروی نجات هم در حال اماده سازی برای پاسخگویی به عملیاتهای احتمالی بود.
جمع هم جمع عملیاتی بود من و خسرو باقری و سجاد آراسته و ...
خسرو با خونسردی تمام میگفت من تو پست باشم حادثه نداریم یا اگرم باشه بخیر میگذره!
از اعتماد به نفسی که داشت خوشم اومد ولی دلم شور میزد و حس میکردم چند روز سخت و عملیاتی را خواهیم داشت.
شارژر گوشی را نیاورده بودم با خودم و دغدغه فکریم شده بود اینکه چجوری گوشی را شارژ کنم که خاموش نشه!
اومدم چنتا عکس و چند صحنه فیلم از آماده سازی خودرو گرفتم و رفتم پیش بچه های راهداری گفتم اقا شارژر کسی داره؟
هیچکس شارژر نداشت و اومدم بیام بیرون یه مزدا دم پایگاه وایساده بود و داشت با خسرو صحبت میکرد.
پرسیدم چی شده سجاد گفت میلاد بجنب کهیه ماشین افتاده تو دره!
تا اینو گفت ناخوداگاه تصویر یه خودروی سواری مثلا پراید تو ذهنم نقش بست که افتاده ته دره!
سریع سوار امبولانس شدیم و دوربین را روشن کردم.
خسرو و سجاد با نجات رفتن من هم با امبولانس همراه با نورا... زارع به سمت محل حادثه در منطقه گل زرد راهی شدیم.
هوا تاریک تاریک بود و چراغهای چشمک زن خودروی نجات و نور یه خودروی دیگه از دور مشخص بود بارندگی هم ادامه داشت و تگرگ شروع شده بود با شدت کم.
جاده خاکی تبدیل به جاده گلی شده بود و حرکت در اون بسیار خطرناک بود.
به صحنه رسیدیم نزدیک که شدیم از داخل امبولانس نورخودرو را دیدم متوجه شدم کامیون داخل دره افتاده.
هیچ چیز دیگه ای معلوم نبود.
از افرادی که در محل بودن اطلاعاتی گرفتم و گفتن که مصدوم پایین افتاده.
سریع خسرو با یه حلقه طناب خودشو به مصدوم رسوند منم سریع با پتو رفتم بالا سر مصدوم و وضعیتش را بررسی کردیم.
مصدوم بیشتر ترسیده بود و به قیافش میخورد ادیکت باشه × !
نور پرژاکتور خودروی نجات که منطقه را روشن کرد با دیدن صحنه حادثه گرخیدم!
همه شهادت میدادن که تا حالا تصادف این شکلی ندیده بودن و عملیات اینطوری نداشتن!
قضیه از این قرار بود که با روشن شدن منطقه یک غلتک که به روی کامیون بسته شده بود در دره مشاهده شد.
همه میگفتن چجوری ممکنه خودرو به این سنگینی اون ور دره افتاده باشه!
همه هنگ کرده بودن!
به هر شکلی بود مصدوم را پتو پیچ کردیم تا دمای بدنش حفظ بشه و سریع روی بسکت تثبیتش کردیم.
نگران این بودم خادیی نکرده غلتک و کامیون یهو به روی ما نیوفتن.
چون واقعا مهار این دو خودرو غیر ممکن بود.
از مردم خواستم از لب دره برن کنار چون ریزش سنگ اذیتمون میکرد.
چند نفر هم از مردم اومدن کمک منطقه شیب دار بود و تا دم امبولانس مصدوم با سر انتقال دادیم.
بالای دره که رسیدم فکر کردم جنگه!
همه اومده بودن از بچه های راهداری و پلیس تا بچه های آب معدنی و محلی ها و ...
انقدر شلوغ بود که خدا میدونه! لودر و خودروهای مختلف و آدمهای رنگ و وارنگ که صحنه را نگاه میکردن و ما رو تشویق کردن.
همه خوشحال بودن که مصدومان نجات پیدا کردن.
بردیمشون داخل آمبولانس اقدامات تکمیلی را انجام دادیم.راننده غلتک هم ازناحیه سر دچار جراحت شدیدی شده بود.
لب جاده دم پایگاه ، بچه های اورژانس منتظر ما بودن که مصدومین را بهشون برسونیم و انتقال بدن به بیمارستان.
سریع به جاده رسیدیم و مصدومین را تحویل بچه های اورژانس دادیم.
نکته جالبش این بود که راننده حافظه کوتاه مدتش دچار اختلال شده بود بیش از صد بار از من پرسید راننده غلتک چی شد؟ خونی که روی سنگها ریخته شده بود مال کی بود؟ منم خداوکیلی دیگه داشتم قاط میزدم :) ولی با ملایمت و مهربانی پاسخشو میدادم تا رنجش خاطری پیش نیاد.
خدا به بچه های 115 رحم کنه که باید این مصدوم پر حرف را تا درمانگاه یا بیمارستان میرسوندن!
آخر عملیات امداد و نجات را عشقه! شستشوی امبولانس از گل و لای و خون
- ۹۳/۰۹/۱۴
مخصوصا از آقا خسرو .سجاد آراسته و شما آقا میلاد