تارنمای یک نجاتگر

دست نوشته های میلاد صمیمی نعمتی

تارنمای یک نجاتگر

دست نوشته های میلاد صمیمی نعمتی

تارنمای یک نجاتگر

اینجا روایتی است از لحظه های مرگ و زندگی
لحظه های نجات جان یک انسان
لحظه های نجات یک زندگی
همه میگن چرا فوریتهای پزشکی نخواندی؟
من در جواب میگم:نجات کشورم مهم تره...
زندگیمان وقف نجات جان شما . . .
ایمن بمانید
میلاد صمیمی نعمتی
تکنسین عملیات امداد و نجات
کارشناس مدیریت عملیات امداد و نجات
نجاتگر جمعیت هلال احمر استان تهران و مازندران
ارزیاب سازمان جوانان هلال احمر
مربی امدادونجات جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
مدرس طرح ملی دادرس سازمان جوانان جمعیت هلال احمر
داور المپیاد کشوری آماده وزارت آموزش و پرورش و سازمان جوانان هلال احمر
عضو فعال سازمان جوانان جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
دبیر کانون دانشجویی دانشکده هلال احمر استان تهران
عضو فعال سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
موسس انجمن علمی دانشجویان آتش نشان اولین انجمن علمی دانشجویان آتش نشان کشور
شهروند برگزیده کشور در اولین جشنواره شهروند برگزیده ایران
جوان برتر کشور در جشنواره حضرت علی اکبر(ع)
Saving Lives Through Education
نجات جان افراد ، از طریق آموزش
همه مسئولیم برای نجات جان مردم کشور خود و مردم جهان تلاش کنیم
این تلاش میتواند در صحنه یک جنگ باشد میتواند در فضای سایبری باشد
مهم فقط نجات است! نجات!
ایمن بمانید صمیمی
...............................................
پل ارتباطی ما:
ircs@chmail.ir
09213158528
تلگرام @rescuer
شبکه مستند ایثار
http://www.aparat.com/MILADRESCUE
شبکه ماه نو
http://www.maheno.net/profile/miladrescue
:Twitter
miladrescue@

نویسندگان
پیوندهای روزانه
پیوندها
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۵ آبان ۹۸، ۱۵:۳۵ - فرم شناسایی اولیه شرکت‌های خدمات فنی و مهندسی
    عالی
  • ۱۹ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۵ - سجاد سرابی-خوزستان
    روحش شاد

از اتصال تا انفصال دو سازمان و یک وزارت خانه صوری !

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۰۵ ب.ظ

سردرگمی امور جوانان در ایران از زمانی شروع شد که وزارت ورزش و جوانان در تاریخ ۸ دیماه ۱۳۸۹ و پس از ادغام سازمان تربیت بدنی و سازمان ملی جوانان در مجلس هشتم تشکیل شد.سازمان ملی جوانان از جمله سازمانهای دولتی ایران بود که بنابر قانون برنامه سوم توسعه به عنوان جایگزین شورای عالی جوانان بود که

 قطعا قبل از ادغام نیز این دو بی حاشیه نبوده است! در نهایت نیز با حکم دکتر محمود احمدی‌نژاد  منحل شد. 

چندین سال از این ادغام نا مبارک میگذرد و از همان روزهای اول بسیاری از صاحب نظران مخالف این سانحه بودند و پیش بینی هایی میکردند که درست از آب درامد:بی شک وزارت ورزش بود تا جوانان!


به گزارش مهر، حجت الاسلام محمد جواد حاج علی اکبری اظهار داشت: طرح ادغام سازمان ملی جوانان با سازمان تربیت بدنی و تاسیس و راه اندازی وزارتخانه ای جدید غیرکارشناسی است و امیدوارم نمایندگان مردم در مجلس هشتم با بررسی بیشتری به این طرح رای ندهند.

وی ادامه داد: در طول چهار سال دولت نهم اقدامات بسیار خوبی در خصوص طراحی و ایجاد یک سامانه پایدار برای رصدکردن مطالبات جوانان در کشور طراحی شد که نباید اجازه داد این همه تلاش کارشناسی بدون هیچگونه بهره ای نادیده گرفته شود.

حجت الاسلام محمد جواد حاج علی اکبری: ادغام دو سازمان تربیت بدنی و جوانان با هم دیگر باعث می شود که مطالبات اصلی این قشر نادیده گرفته شود که با توجه به حجم فعالیتهای ورزشی این مهم قابل پیش بینی است.


یادم میاید در یکی از مراسمات در حسینیه امام خمینی (ره) فرصتی پیش آمد از نزدیک با حاج آقا علی اکبری گفتگویی داشتیم و گلایه های خود را به گوش ایشان رساندیم.اما دیگر دیر شده بود و ادغام صورت گرفته بود.

زمزمه هایی به گوش میرسد اقداماتی انجام شده است تا وزارت ورزش و جوانان  تفکیک شوند پرچمدار این حرکت معاون اول رئیس جمهور مهندس جهانگیری است.


محمود گلزاری، معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان نیز یکی دیگر از کارشناسانی بود که با بیان اشتباه بودن ادغام این دو بخش یادآور شد: در این بین اقتدار مجلس مهم بوده نه جوانان. در کشورهایی که بخش جوانان و ورزش با یکدیگر است برایشان بودجه مستقلی پیش‌بینی شده است، اما در کشورمان این طور نیست.گلزاری محمود

وی ادامه داد: بهتر بود ابتدا تکلیف سازمان تربیت بدنی مشخص می‌شد بعد بخش جوانان که سازمانی تخصصی است با آن ادغام می‌شود، به نظرم جوانان دغدغه مجلس نبوده‌اند؛ بلکه ماجرا تسویه‌حساب با دولت بوده است.

به گفته گلزاری، اکنون بودجه این بخش کاهش پیدا کرده و ساختمان‌های سازمان جوانان سابق را استانداری گرفته است و نیروهای کار این سازمان نیز پراکنده شده‌اند.


تا چند ماه دیگر تکلیف وزارت ورزش و جوانان روشن خواهد شد و امیدواریم تفکیک این دو با تفکر و برنامه ریزی درست انجام شود تا لطمه بیشتری به جوانان کشور وارد نشود.

در میان ازدحام سازمانهایی که هرکدام حرفهای زیادی در امور جوانان امروز دارند هستند سازمانهایی که  طلایه دار و پیشرو در ساماندهی و سازماندهی تشکیلاتی جوانان هستند.

امیدواریم با تفکیک وزارت ورزش و جوانان از دانش فنی و تجربیات سازمانهای جوان محور استفاده و توجه بیشتری شود. 

ایمن بمانید صمیمی آبان 93

  • میلاد صمیمی نعمتی

کمکهای اولیه در اسید و اسید پاشی

میلاد صمیمی نعمتی | دوشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۳۹ ب.ظ

این روزها هرجا که محفلی باشد چه در رسانه ها و چه در جمع های خودمونی صحبتهایی از اسید و اسید پاشی و حواشی آن به گوش میرسد.

از فاجعه ای که مثل بمب در جهان بازتاب داشت! 

البته بمبی رسانه ای و باز هم در این میان بودند افرادی که به دنبال سودجویی و ایجاد شکاف و تفرقه در بین مردم بودند.از بدنام کردن اسلام  تا جنجالهای رسانه ای! القای فضای نا امنی در کشور!

اینجا تهران هست همه چیز امن و امان است.

اصفهان هم امن و امان است.

در این میان عده ای از مردم در فضای مجازی به دنبال آموزشی تخصصی در خصوص امداد و نجات از این آسیب هستند.

در واقع تنها نکته ای که در زمان برخورد اسید با پوست بدن خیلی مهم و قابل تاکید است فقط و فقط استفاده از آب با حجم زیاد و فشار مطلوب است.



در مواجهه با اسید و اسید پاشی چه کنیم؟

در صورت مواجهه با اسیدپاشی ابتدا از ایمنی خود مطمئن شوید و بعد به کمک قربانی بروید.

* پیش از هر کاری، سریعاً آمبولانس خبر کنید و تا زمان رسیدن آن به محل حادثه مراحل بعدی را بدقت دنبال کنید.
* هرچه سریع‌تر روی بخش‌هایی از بدن که اسید به آن ریخته، آب بریزید. اگر آب به دمای محیط رسیده و ولرم باشد بهتر است.

بلافاصله از دیگران کمک بخواهید.

ریختن مداوم آب (ولرم) بر روی نواحی سوخته مهمترین راه کمک است. این کار حداقل نیم ساعت ادامه دهید.

دقت کنید که ریختن آب بر روی صورت طوری نباشد که تنفس را مختل کند.

اگر مطمئن هستید که با اسید تماس پیدا نمی‌کنید سعی کنید لباس، جواهر و ساعت قربانی را در حالی که به آب ریختن ادامه می‌‌دهید خارج کنید.

لباس را بعد از خیس کردن در بیاورید و اگر لباس به بدن چسبیده از این کار منصرف شوید.

از استفاده از یخ، روغن، انواع کرم یا مواد دیگر پرهیز کند.

از پتو و حوله و دیگر پوشش های پرزدار استفاده نکنید. مناسبترین پوشش گاز استریل است.

به نواحی آسیب دیده دست نزنید و آن را دستکاری نکنید.

 


 


نظر اساتید امداد و نجات : ((این وبلاگ به نقل از خبرگزاری ها ادامه مطلب را نقل قول میکند))

"محمدرضا اعتصام " کارشناس آموزش جمعیت هلال احمر استان همدان گفت: هنگامی که روی بدن فردی اسید ریخته شد باید از درآوردن لباس های فرد خودداری کرد.

"محمدرضا اعتصام " در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)_منطقه همدان، اظهار کرد: تنها راه پاک کردن اسید و کمتر کردن شدت آن در ناحیه سوختگی، ریختن آب فراوان در ناحیه مورد نظر است.

وی افزود: آب فراوان در ناحیه ای که بر اثر مایع اسید دچار سوختگی شده تنها راهکار کم کردن شدت سوختگی است که حداقل باید به مدت 10 دقیقه با آب پرفشار شست و شو انجام شود.

اعتصام تصریح کرد: باید توجه داشته باشیم آب به صورت مستقیم روی ناحیه سوختگی ریخته شود و باید هرچه سریعتر آبی که با آن اسید شست و شو داده می شود از بدن فرد آسیب دیده خارج شود و به سایر ناحیه ها سرایت نکند.

وی ادامه داد: اگر صورت دچار سوختگی شده باشد باید آب به گونه ای روی صورت ریخته شود که به گردن فرد سرایت نکند.

این کارشناس خاطرنشان کرد: اگر ماده ای سمی به شکل پودر مانند بود باید ابتدا ماده توسط دستمال از بدن پاک شده سپس با آب شست و شو داده شود.

اعتصام تاکید کرد: برخی مردم تصور می کنند هنگامی که اسید روی بدن ریخته شود باید توسط ماده ای قلیایی شست و شو و خنثی شود درحالیکه این عمل موجب انجام واکنش شده و بسیار خطرناک است.

وی یادآور شد: هنگامی که بدن فردی با اسید دچار سوختگی شده نباید لباس او را در بیاوریم چرا که اسید لباسها نیز ممکن است به سایر نقاط بدن سرایت کند بنابراین بهترین راهکار ریختن آب بر روی لباس بوده و یا باید قسمتی از لباس که دچار سوختگی شده را قیچی کرد.



اسید چیست؟

اسیدها موادی ترش مزه اند خاصیت خورندگی دارند شناساگرها را تغییر رنگ می‌دهند و بازها را خنثی می‌کنند.

بازها موادی با مزهٔ گس-تلخ اند حالتی مانند صابون در تماس با دست دارند شناساگرها را تغییر رنگ می‌دهند و اسیدها را خنثی می‌کنند. همچنین اگر یک اسید و یک باز با هم واکنش بدهند تولید نمک و گاز هیدروژن می کنند.(نمک ها خود از یک فلز و یک نا فلز تشکیل شده اند.)

لی بیگ: اسیدها موادی اند که در ساختار خود هیدروژن یا هیدروژن هایی دارند که در واکنش با فلزها توسط یون‌های فلز جایگزین می‌شوند.

آرنیوس: اسیدها موادی هستند که ضمن حل شدن در آب یون +H(یون هیدروژن) آزاد می‌کنند. البته یون +H به صورت آزاد در آب وجود ندارد و به سرعت آبپوشی شده و تبدیل به یون هیدرونیوم (+H3O) می شود. بازها موادی هستند که ضمن حل شدن در آب یون -OH(یون هیدروکسید) آزاد می‌کنند.این تعریف فقط به موادی محدود می‌شود که در آب قابل حل باشند(یکی از اشکالات مدل اسیدی آرنیوس در همین است). حدود سال ۱۸۰۰، شیمی دانان فرانسوی از جمله آنتوان لاووازیه، تصور می‌کرد که تمام اسیدها دارای اکسیژن هستند. شیمی دانان انگلیسی از جمله سر همفری دیوی، معتقد بود که تمام اسیدها دارای هیدروژن هستند. شیمی دان سوئدی، سوانت آرنیوس، از این عقیده برای گسترش تعریف اسید استفاده نمود.

لوری-برونستد: اسید گونه‌ای است که در واکنش شیمیایی پروتون (یون+H)می دهد و باز گونه‌ای است که در واکنش شیمیایی پروتون (یون+H)می پذیرد. لوری و برونستد این تعریف را بیان کردند، که از آن بر خلاف تعریف آرنیوس می‌توان در محیط غیر آبی هم استفاده کرد.

لوییس: اسیدها موادی هستند که در واکنش‌های شیمیایی پیوند داتیو می پذیرند. بازها موادی هستند که در واکنش‌های شیمیایی پیوند داتیو می‌دهند.تعریف لوییس را با نظریه اوربیتال مولکولی هم می‌توان بیان کرد. به طور کلی، اسید می‌تواند یک جفت الکترون از بالاترین اوربیتال خالی در پایین اوربیتال خالی خود دریافت کند. این نظر را گیلبرت ن. لوییس مطرح کرد. با وجود این که این تعریف گسترده‌ترین تعریف است، تعریف لوری-برونستد کاربرد بیشتری دارد. با استفاده از این تعریف می‌توان میزان قدرت یک اسید را هم مشخص نمود. از این مفهوم درشیمی آلی هم استفاده می‌شود (مثلاً در کربوکسیلیک اسید).

  • میلاد صمیمی نعمتی

همایش کویر نوردی صلح و دوستی بافق یزد پاییز 93

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۵۰ ب.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

آخرین ویدیوهای شبکه مستند ایثار

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۲ ب.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

دادرس (دانش آموز آماده در روزهای سخت) جان برادرش را نجات داد

میلاد صمیمی نعمتی | يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۳، ۰۱:۱۹ ب.ظ

کیانوش دانش اموزی است که در آموزش های طرح دادرس در مدرسه خود شرکت کرده و از مربیان سازمان جوانان هلال احمر تکنیک های کمک های اولیه را به خوبی فرا گرفته است. وی در خانه به همراه مادر و برادر کوچک نشسته و برادر کوچکش در حال خوردن بیسکوییت است که ناگهان برای برادر کوچک اتفاقی می افتد که ..... اصلا خودتان به صفحه سازمان جوانان در آپارات بروید و تمام ماجرا را ببینید.

  • میلاد صمیمی نعمتی

چرا دریا نمیفهمد؟ به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۳، ۰۱:۳۳ ق.ظ

چرا دریا  صدای نبض غمهایم نمی فهمد؟

  • میلاد صمیمی نعمتی

باز هم جاده و این هرگز نرسیدنها

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۵:۱۸ ق.ظ

میروم اما…
نگرانم…
باز هم جاده و این هرگز نرسیدنها

  • میلاد صمیمی نعمتی


(KED(Kendrick ExtricationDeviceدستگاه رهاسازی کندریک


ما همه تو ذهنمون وقتی میگیم رهاسازی ست نجات هیدرولیک و این جور چیزا تو ذهنمون میاد ولی رهاسازی خیلی داستان و مقوله یچیده ای هست 
 باید بگم طبق تحقیقاتی که انجام دادم آقای Richard Kendrick مخترع این وسیله هستش و مدلهای مختلفی نیز طراحی شده در سال 2012 هم مدل k.e.d 2 را روانه بازار کردن که مواردی را تکمیل و بهبود بخشیده بودن در این مدل.مدل ال ای دی کی ای دی نیز طراحی شده برای فضاهای بسته و به منظور کشیدن مصدوم روی سطح تولید شده که در آینده عکسهایی از وان را حتما برای شما به اشتراک میزاریم.نام های دیگر این وسیله شامل:
کی ای دی//وسیله نجات جلیقه گونه//کد//جلیقه رهاسازی مصدوم// دستگاه کندریک رهایی//در بعضی نوشته ها مینی بک بورد و چند نام دیگه هم داره//در هنگام عملیات رهاسازی مصدوم قبل از جابجایی مصدوم از خودرو پس از قرار دادن وضعیت سر در حالت خنثی با حمایت دستها و بستن کلار گردنی برای مصدوم،به منظور بیحرکت سازی مصدوم ترومایی بدون صدمات خطرناک قبل از انکه از وضعیت نشسته حرکت داده شود.

  • میلاد صمیمی نعمتی

اصحاب رسانه و خبرنگاران امدادگر جمعیت هلال احمر ایران به جنبش جهانی حمایت از امدادگران داوطلب پیوستند.
به گزارش اداره کل روابط عمومی و ارتباطات مردمی جمعیت هلال احمر، خبرنگاران حوزه هلال احمر همصدا با داوطلبان، امدادگران، جوانان و نجاتگران جمعیت های ملی به جنبش جهانی حمایت از امدادگران داوطلب پیوستند
بنابراین گزارش این خبرنگاران که پیش از این دوره های امدادگری را گذرانده و خبرنگاران داوطلب جمعیت هلال احمر نیز محسوب می شوند به همراه وحید رحمتی، مدیرکل روابط عمومی و ارتباطات مردمی جمعیت هلال احمر در اعتراض به جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و رفتار ظالمانه با امدادگران و در جنگ های اخیر منطقه و سوانح غیرطبیعی، خواستار تضمین ایمنی امدادگران و نجاتگران شدند.
پیش از این نیز امدادگران، جوانان و نجاتگران بسیاری در سراسر جهان با انتشار بیانیه ای ضمن محکومیت کشته شدن امدادگران در حوادث و سوانح، با پیوستن به جنبش جهانی حمایت از داوطلبان ما (protectourvolunteers#)  به حمایت از بشردوستان و امدادگران و نجاتگران سراسر جهان پرداختند.

  • میلاد صمیمی نعمتی

پراید سلاح کشتار

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۳، ۰۷:۵۲ ق.ظ

<<   پراید سلاح کشتار جمعی است >>

میلاد صمیمی نعمتی-شهریور 1393

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

"شهادت محمد باقری امدادگر هلال احمر شاهرود"

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۲۲ ب.ظ

شهادت امدادگر جمعیت هلال احمر استان سمنان شعبه شاهرود
برادر محمد باقری

 را حین عملیات امداد و نجات جاده ای به همه امدادگران و
نجاتگران ایران تسلیت میگوییم.جزئیات سانحه از زبان مسئول محترم امداد و نجات هلال احمر شاهرود.

 طی تماس تلفنی مامورین اداره مخابرات با مرکز کنترل و هماهنگی عملیات جمعیت هلال احمر استان سمنان خبر مفقودی دونفر از نیروهای اداره مخابرات دراطراف طرود را گزارش دادند و بلافاصله 

تیم جستجو و نجات جمعیت هلال احمر به منطقه اعزام میشود. عملیات جستجو و نجات دو کارمند مخابرات با موفقیت انجام میشود و در راه برگشت  امبولانس دچار سانحه  میشود و خودروهای عبوری نیروهای امدادی را از وقوع این سانحه دلخراش مطلع میکنند  که بلافاصله تیمهای اورژانس و هلال احمر  به محل حادثه  اعزام میشوندو مصدومین را نجات می دهند.

متاسفانه یکی از امدادگران در این حادثه لحظات اولیه به فیض شهادت نائل میشوند.شهید محمد باقری امدادگر جمعیت هلال احمر شاهرود دیگر در بین ما نیست.شادی روحش صلوات.

رئیس سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر در پیامی، درگذشت نجاتگر مرحوم محمد باقری را با زماندگان و خانواده بزرگ هلال احمر تسلیت گفت.

متن این پیام بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

مشیت الهی بـر ایـن تعلق گرفـته کـه بهار فرحناک زندگی را خـزانـی ماتمزده بـه انتظار بنشیند و این بارزترین تفسیر فلسفـه آفـرینش در فـراخـنای بـی‌کران هـستی و یـگانه راز جـاودانگی اوسـت.

ضمن ارج نهادن به مراتب جان‌فشانی‌ها و تلاش‌های صادقانه نجاتگر جوان جمعیت هلال احمر شهرستان شاهرود، مرحوم محمد باقری در یاری رساندن به هم‌نوعان در کسوت مقدس امدادگری و نجاتگری، درگذشت ناگهانی وی در سانحه رانندگی را به بازماندگان آن مرحوم، امدادگران و نجاتگران جمعیت هلال احمر تسلیت عرض نموده برای ایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت و برای سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانم.
دکتر پیر حسین کولیوند
رئیس سازمان امداد و نجات

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

به نقل از پایگاه آموزشی خبری RESCUE__112 در اینستاگرام: مهیار مجیب مجری محبوب  برنامه پرطرفدار رنگین کمان که از شبکه تهران پخش میشود در اقدامی هم صدابا امدادگران و نجاتگران هلال احمر و صلیب سرخ در جنبش جهانی حفاظت از داوطلبان هلال احمر و صلیب سرخ با انتشار عکس خود در اینستاگرام در این حرکت بشر دوستانه شرکت کرد.

#protectourvolunteers Mahyar Mojib Children's implements the program work in Network TV5, Tehran, Iran

مهیار مجیب هم به جنبش حفاظت از امدادگران و نجاتگران داوطلب هلال احمر و صلیب سرخ جهانی پیوست

21464e_7bcc.jpg

  • میلاد صمیمی نعمتی

*ابتکار هلال احمر در اسکان اضطراری زلزله زدگان ایلامی*

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۰۲ ب.ظ

*ابتکار هلال احمر در اسکان اضطراری زلزله زدگان ایلامی*

بعد از زلزله شدیدی که در مور موری استان ایلام رخ داد جمعیت هلال احمر در یک اقدام ضربتی و پاسخ اضطراری جهت برقراری سرپناه اضطراری برای زلزله زدگان و در امان ماندن مردم از آفتاب شدید تابستان گرم ایلام و تسریع عملیات امداد و نجات اقدام به توضیع چادرهای مسافرتی بین زلزله زدگان کرد.این چادر ها در زمان بسیار کمی قابلیت برپایی دارند و سبک بوده و حمل و نقل آسان نیز از مزایای آنها است.اما در این میان عده ای نیز از این وضعیت ناراحت بودند که چادر های امدادی اسکان اضطراری جمعیت هلال احمر که دارای اسکلت ،چادر و روکش با قابلیت تثبیت روی سطح زمین را داشته و ضد آب هستند برپا و مورد استفاده قرار گرفت.

  • میلاد صمیمی نعمتی

جنبش حفاظت از داوطلبان ما

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۴۰ ق.ظ

Instagram

ثبت نام:  جنبش حفاظت ازداوطلبان ما

protect our volunteers

protectourvolunteers#

شما هم به ما بپیوندید...
ما امدادگران و نجاتگران داوطلب جمعیت صلیب سرخ و هلال احمر خواستار
تضمین ایمنی امدادگران و نجاتگران درحوادث و سوانح مخصوصا سوانح غیر
طبیعی مانند مناقشات داخلی و جنگ در راستای اعتراض به کشته شدن
امدادگر داوطلب در جنگ و مناقشات سوریه،غزه،عراق و دیگر کشورها که به
دست تروریستها و دیگر نیروهای نظامی مورد حمله قرار گرفته اند ضمن
محکوم کردن این جنایات خواستار احترام به قوانین بین المللی در جنگ ها
و مناقشات هستیم.
این یک حرکتی بین المللی در جهت حفاظت از امنیت امدادگران داوطلب
درسراسر جهان میباشد.

  • میلاد صمیمی نعمتی

سری دوم تصاویر دوره اموزشی تخصصی جستجو و نجات در اوار

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۲۷ ب.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

راه اندازی مرکز تخصصی پرسش و پاسخ امداد و نجات

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۱۴ ق.ظ

مرکز تخصصی پرسش و پاسخ امداد و نجات

جهت ورود به مرکز تخصصی پرسش و پاسخ امداد و نجات بر روی تصویر فوق کلیک کنید.

  • میلاد صمیمی نعمتی

محتوای اموزشی دوره تخصصی نجات در آوار

میلاد صمیمی نعمتی | دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۴۹ ب.ظ

محتوای اموزشی دوره تخصصی نجات در آوار

وضعیت کلی فایل‌ها و فولدرهای خود را از طریق بخش وضعیت فعلی درایو جاری مشاهده نمائید.

نجاتگران محترم  محتوای زیر صرفا جهت بهره برداری و استفاده شما عزیزان منتشر شده است و جامع و کامل نیست

لذا تکیه بر اطلاعات بدون تمرین و توان افزایی تئوری و عملی توصیه نمیشود.

life detector takmilTARPIC.ppt

آموزش امداد.pps

اقدامات عمومی بس از زلزله.ppt

دسترسی با طناب.pptx

  • میلاد صمیمی نعمتی

دوره تخصصی نجات در اوار و ساختمانهای فروریخته قسمت اول

میلاد صمیمی نعمتی | دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۴۷ ب.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

پاورپوینت آشنایی با مسمومیت ها و کمکهای اولیه

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۳۱ ق.ظ

 پاورپوینت آشنایی با مسمومیت ها  و کمکهای اولیه 

  • میلاد صمیمی نعمتی

دوره 4روزه اموزش میدانی ﻣﺮﻛﺰ ﻋﻤﻠﻴﺎت ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ در ﻣﻨﻄﻘﻪ (OSOCC)

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۳۶ ب.ظ

امدادگران با تجربه از کشورهای اارمنستان، آذربایجان، گرجستان، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان - برای شرکت در دوره 4روزه اموزش میدانی ﻣﺮﻛﺰ ﻋﻤﻠﻴﺎت ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ در ﻣﻨﻄﻘﻪ (OSOCC)،در گرمای زیاد و آفتاب سوزان آلماتی گرد هم امدند.
این دوره به منظور ﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻧﻲ ﻣﺴﺆﻟﻴﻦ ﻛﺸﻮری در 
درﻳﺎﻓﺖ و ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻛﻤﻚﻫﺎی ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻠﻲ در ﻣﺤﻞ، ﻓﺮاﻫﻢ ﻧﻤﻮدن اﻣﻜﺎن ﺗﺒﺎدل آﺳﺎن اﻃﻼﻋﺎت ﻣﺎﺑﻴﻦ 
اﻣﺪادﮔﺮان ﻛﺸﻮری و ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻠﻲ در ﻗﺎﻟﺐ ﻧﺸﺴﺖﻫﺎ، ﮔﺰارﺷﺎت، ﻟﻴﺴﺖ ﻫﺎ، ﻣﻘﺮﻫﺎی ﻣﺤﻠﻲ ﺑﺮای 
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﻳﺰی ﻣﺸﺘﺮک ﻋﻤﻠﻴﺎت ﺗﻮﺳﻂ ﭘﺎﺳﺦدﻫﻨﺪﮔﺎن ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﻲ، اراﺋﻪ ﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻧﻲ  ﺑﻪ اﻣﺪادﮔﺮان 
ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﻲ و ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻫﻤﻜﺎری ﺑﺎ ﻣﺴﺆﻟﻴﻦ ﻣﺤﻠﻲ برگزار شد.

  • میلاد صمیمی نعمتی

مصدومی که فرشته نجات شد...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۶ ق.ظ

وقت صبحانه بود و به شدت یه

صبحانه میچسبید.
سفره صبحانه پهن شد و همه نشستیم سر سفره.
تا لیوان چای را برداشتم گلو تر کنم تلفن پایگاه زنگ زد.

  • میلاد صمیمی نعمتی

آرم و لوگوهای مفید

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۰۱ ق.ظ

نشان جمعیت هلال احمر/آرم جمعیت هلال احمر/لوگوی جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران

 

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

برنامه کاری هیوگو 2005-2015

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۷ ق.ظ

برنامه کاری هیوگو  2005-2015

برگرفته از سند کنفرانس جهانی کاهش بلایا ژانویه 2005، کوبه- ژاپن

 

اهداف راهبردی

برای رسیدن به نتیجه مورد انتظار فوق، کنفرانس تصمیم به اتخاذ اهداف راهبردی ذیل دارد:

(الف) تلفیق مؤثرتر ملاحظات خطرپذیری در سیاستهای توسعه پایدار، طراحی و برنامه‌ریزی در همه سطوح با تاکید ویژه بر پیشگیری و کاهش اثرات بلایا، آمادگی و کاهش آسیب‌پذیری.

(ب) توسعه و تقویت نهادها، سازو کارها و ظرفیت‌ها در همه سطوح به خصوص در سطح محلی تا بتواند به طور نظام‌مند به برگشت‌پذیر[1] ساختن جوامع در برابر مخاطرات کمک نماید.

ج- یکپارچه کردن نظام‌مند رویکردهای کاهش خطرپذیری در طراحی و اجرای برنامه‌های آمادگی اضطراری، مقابله و نوتوانی در راستای بازسازی جوامع تحت تاثیر.

  • میلاد صمیمی نعمتی

واژگونی و حریق خودروی پراید در محور هراز

میلاد صمیمی نعمتی | يكشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۳۱ ق.ظ

PHOTO BY MILAD SAMIMI NAMATI

  • میلاد صمیمی نعمتی

سقوط بالگرد هلال احمر به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۵۴ ق.ظ

با وحید خلجی بودیم.


محدوده عملیات برام نامعلوم بود نمیدونستم کجاییم و دنبال چی میخواهیم بگردیم.


حرکت کردیم از داخل یک روستا به سمت مناطق بالا دست


باید از مزرعه های گندم که در جلوی ما بود رد میشدیم.


استرس عجیبی تمام وجودم را گرفته بود.


به وحید نگاه کردم گفتم انشا الله که به خیر بگذره.


یهو صدای بالگرد از دور شنیدم.

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

بسته خبری شماره سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۳۵ ب.ظ

  • میلاد صمیمی نعمتی

*مسابقه کشوری طراحی پوستر و پیشنهاد شعار ویژه طرح امداد و نجات نوروزی*

میلاد صمیمی نعمتی | يكشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۵:۱۱ ب.ظ

 

 *مسابقه کشوری طراحی پوستر و پیشنهاد شعار ویژه طرح امداد و نجات نوروزی*

 

سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر برگزار میکند مسابقه طراحی بنر و شعار طرح امداد و نجات نوروزی 92/93 

 


سخنگوی سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر از برگزاری مسابقه  طراحی پوستر و شعار طرح امداد و نجات نوروزی خبر داد.
به گفته حسین درخشان شرکت کنندگان در این مسابقه می توانند در دو بخش جداگانه طراحی بنر و پیشنهاد شعار امسال طرح امداد و نجات نوروزی شرکت کنند.

افراد میبایست طرح اولیه خود را در حجمی کمتر از 5 مگابایت تهیه کنند.
هر شرکت کننده حداقل 5 طرح میتواند ارسال نماید.

 در بخش پیشنهاد شعار نیز شرکت کنندگان حد اقل 2 شعار پیشنهادی با موضوع امداد و نجات نوروزی ارسال نمایند.

در زمان ارسال اثر شماره تماس.نام و نام خانوادگی نام شعبه و استان خود را ارسال نمایید.


آخرین مهلت ارسال آثار تا9اسفند میباشد.

علاقه مندان به شرکت در این مسابقه آثار خود را به نشانی:ircs@chmail.ir ارسال نمایند.

 به برترین طرح و پیشنهادات هدایایی از طرف سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر اهدا خواهد شد.

  • میلاد صمیمی نعمتی

تلخی مرگ...شیرینی نجات (در حاشیه سقوط اتوبوس به دره در محور هراز)

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۱۲ ق.ظ

صبح در ایستگاه راه آهن تهران بودم و منتظر محموله ای از شمال کشور تا ترخیص کنم و کارها را انجام بدیم.
تلفن زنگ زد.
دایی بهرام بود. خوشحال شدم.سریع جواب دادم...
صدای دایی متفاوت بود.گفت میلاد تصادف شده پلور نزدیک تونل زیارباغ اتوبوس رفته پایین تعداد مصدومین و کشته شده ها خیلی زیاده.
گفتم یا زینب کبری(س) اطلاعات بیشتری از دایی گرفتم واقعا ناراحت شدم.خوشحالی در کمتر از ثانیه تلخ شد.

خیلی خیلی ناراحت...از زیارباغ و تصادفاتش که بگذریم تکرار این حوادث درد اور باز هم قلب هر امدادگری را به درد میاورد.

باز هم جاده و این هرگز نرسیدن ها...
پیچ خمهای مسیر سیاه جاده اینبار هم در خواب صبح گاهی مقصر نبودند!
تکراری مینویسم.
باز هم جاده و این هرگز نرسیدنها...

 

 

 


باز هم مقصر راننده بی حواس و باز هم پای یک لاستیک در میان است...
زیارباغی که هر ماه در محور هراز جان عده ای از هموطنانمان را میگرفت این بار در یک صبح سرد زمستانی
سردی و بی مهری کوهستان وحشی را بر همه ما نمایان ساخت...
همیشه موقع عملیات در منطقه زیارباغ و تکاور خدا خدا میکنیم که ماشینی ته دره نره...
واقعا عملیات سخت و پیچیده میشه...
دایی بهرام(محسن نیکنام) مسئول پایگاه پلور امروز میگفت: عملیات نفس گیری بود.
همه زحمت کشیدن تا مصدومین زنده را سریعتر از داخل اتوبوس زنده بیرون بیارن و انتقال به بیمارستان صورت بگیره.
امروز خیلی ها زحمت کشیدن...تلخی مرگ...شیرینی نجات
از هلال احمری ها که ما سرخ پوشان باشیم...
تا آتش نشانان و بچه های اورژانس و ...

 


سخت کار زمانی نمایان شد که اتوبوس پس از سقوط به دره روی سقف خودرو واژگون میشود و بعد از چند بار چرخش روی سقف باقی میماند...چه جانها که در این چرخ گردون بی جان شدند و چه خانواده ها که سیاه پوش شدند...
از کردکوی تا تهران...مسیر جاده سیاه و نا امید کننده است...اما...خط سفیدی در میان این سیاهی نشان از امید به زندگی است.
یادم میاید استاد شعاعی و دایی بهرام از قدیم برایمان تعریف میکردند که وقتی اتوبوس به ته دره میرفت در جاده مرگ همه حتمی بود.
نه امکاناتی بود و نه تجهیزاتی...

 

 

 

 


خدا را شاکرم امروز بعد از گذشت سالها امکانات و تجهیزات ما در پایگاههای به روز شده و بچه ها کاملا حرفه ای و مسلط به کار هستن.
با بچه های پایگاههای دیگه در محور هراز صحبت کردم همه میگفتند روز قبل از این فاجعه هم چندین تصادف شدید در محور هراز رخ داد که بچه های هلال احمر با تلاش و ایثارگری جانهایی را نجات دادند.مثل همین امروز..همین امروز تلخ و شیرین.
تلخی مرگ...شیرینی نجات

کیبورد نویسه هایم تلخ است.تمام میکنم...

  • میلاد صمیمی نعمتی

دانش پرستاری خانم دکتر لیلا جویباری

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۳۴ ب.ظ

 

 

سرکار خانم دکتر لیلا جویباری

http://jouybari.blogfa.com

  • میلاد صمیمی نعمتی

محمد حسن قربی زنده است...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۴ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۱۸ ب.ظ

‪Google+‬‏

 

چند روز پیش بود که خبر تصادفش همه ما را شوکه کرد...

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

خروش خفته به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۴ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۱۱ ب.ظ

من بچه کوچه های خاکی گذشته ام 

 

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

آنجا همه امدادگران گریه می کردند..به قلم شاهین فتحی

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۲، ۰۴:۰۶ ب.ظ

شاهین فتحی

معاون امداد و نجات جمعیت هلال احمر استان تهران
آنجا همه امدادگران گریه می کردند.... .

چهارشنبه، بهشت زهرا، قطعه نام آوران، نام آورانی که قلبهای­شان هنوز می تپد .......

چهارشنبه، بهشت زهرا، قطعه نام آوران، نام آورانی که ریه­های­شان هنوز تنفس می کند .......

چهارشنبه، بهشت زهرا، قطعه نام آوران، نام آورانی که زنده به نام نیک اند .......

چهارشنبه، بهشت زهرا، قطعه نام آوران، و امدادگرانی که همه گریه می کردند .......

  • میلاد صمیمی نعمتی

محمد حسن قربی خمامی طلایه دار ایثار

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۲۴ ق.ظ

  • میلاد صمیمی نعمتی

کامیون با بار کندوی عسل

میلاد صمیمی نعمتی | يكشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۲، ۰۷:۵۴ ب.ظ

میگن کامیون با بار کندوی عسل چپ کرده بوده!

  • میلاد صمیمی نعمتی

بانوج کمپینگ

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۲، ۰۹:۰۷ ب.ظ

در طی تحقیقاتی که در پروژه فانوس درمورد چادر زنی و کمپ زنی در طبیعت داشتیم به هامک یا بانوج برخورد کردم و به اطلاعات جدیدی دست پیدا کردم که امیدوارم برای شما نیز مفید واقع شود.خود بنده و شاید خود شما هم بارها با شرایط نا مساعد جوی و محیطی و دردسرهای برپایی چادر در مناطق مختلف و در برنامه هایی از قبیل عملیاتهای جستجو مفقودین در مناطق کوهستانی و جنگلی یا در تفریحات و برنامه های ورزشی خود در طبیعت روبرو شده ایم.

زمین خیس خطر وجود حشرات و جانوران برای انسان در طی بیواک 

برف و باران یا حتی تگرگ همه و همه نگرانی هایی را برایمان ایجاد میکند.

سنگینی چادرو دردسرهای حمل و نقل آن هم بار زیادی بر دوش افراد میگذارد که لذت یک برنامه گلگشت یا انرژی لازم برای عملیات جستجو نجات را از انها میگیرد.

پس به شما پیشنهاد میکنم با بانوج کمپینگ آشنا بشید.

کمپینگ بانوج در برنامه های:

پیشاهنگی،فعالیتهای ورزشی،عملیاتهای جستجو و نجات

  • میلاد صمیمی نعمتی

اربعین نجات...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۲، ۰۲:۱۲ ق.ظ
  • اربعین بود و حال و هوای پایگاه هم گرفته بود.
    با داوود لشگری داخل آمبولانس بودیم و صحبت میکردیم.
    داوود چنتا خاطره تعریف کرد و گپی با هم زدیم.
    یه نیسان روبروی پایگاه توقف کرد.

    طرف پیاده شد از دور سلام علیک با ما کرد.

  • میلاد صمیمی نعمتی

عملیات وانا 2 ...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۲، ۰۹:۵۰ ب.ظ

الو سلام خوب... خوب
بله ما الان می‌اییم. 
همه نفس‌ها حبس شده بود می‌خواستیم بدونیم مرکز پیام اورژانس چی می‌گه. 
حسین زد زیر خنده گفت الکی بود.: /
بگذریم. 
دقیقه نگذشته بود. دوباره گوشی را برداشت. 
الو سلام. بله... چشم. کجا؟ وانا؟ تصادف چنتا مصدوم داره؟ ممنون خودمون را می‌رسونیم. 
حسین گفت بچه‌ها بجنبین تصادف شده. 
من با اکراه بلند شدم و گفتم خالی می‌بندی. 
گفت اره :) خندید. 
من گفتم خیلی شوخی بی‌مزه‌ای هست اگه تکرار کنی ... 
گفت بابا تصادف شده باور کن. 
گفتم اوکی بریم. 
ناراحت بودم بگذریم. 
محمد نصیری هم اومد نشست پشت فرمون چراغ گردان امبولانس را روشن کردیم هوا گرگ و میش شده بود. گزارش اولیه حادثه را دادیم به‌ای او سی استان
عملیات وانا ۲

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

سید علی منیری پدر علم نوین جهاد فرهنگی

میلاد صمیمی نعمتی | يكشنبه, ۸ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۰۳ ب.ظ

روزهای اول حضورش در سازمان جوانان هلال احمر بود اولین دیدارمان در طرح اخوت ...
طرح مشترکی با سازمان جوانان و سازمان بهزیستی کشور
میگفتند حکمتی داشته شما در این جمع باشید.
خودم هم حکمتش را نفهمیدم.
اما حالا...
میگفتند سید جوانی است مسئول جذب و سازماندهی سازمان جوانان هلال احمر شده بود.
ندیده بودیمش تا آن روز...

 


  • میلاد صمیمی نعمتی

*هشدار*
*خطر یخ زدگی تجهیزات و داروهای مصرفی اورژانسی در پایگاههای امداد و نجات کشور*
قابل توجه امدادگران و

  • میلاد صمیمی نعمتی

مجلس ترحیم پدر امداد و نجات کشور

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۲، ۱۰:۵۵ ب.ظ

همانطور که استاد به بحث علمی و آموزش امداد و نجات توجه ویژه ای داشتند انشا الله همزمان با مجلس ترحیم استاد بیاد خدماتشان تصمیم گرفتیم کلاس آموزشی امداد و نجات را برگذار کنیم امیدوارم استاد روحشون از این اقدام شاد و ثوابش به روحشان برسد.انشا الله

  • میلاد صمیمی نعمتی

بیژن دفتری مهره ای بود که نسوخت...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۲۳ ب.ظ

*دفتری مهره ای بود که نسوخت!*

تیتر سنگینی است.
  • میلاد صمیمی نعمتی

بیژن دفتری درگذشت

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۲، ۰۷:۳۵ ق.ظ

پدر امداد و نجات ایران درگذشت…

 


سال 92 سال تلخترین خبرهای عمرم بود!

92 تلختر از قبل شد! 

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

راه اندازی شبکه مستند ایثار

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۳۶ ب.ظ

شبکه مستند ایثار 

اولین شبکه مستند امدادگران و نجاتگران ایران

  • میلاد صمیمی نعمتی

گذشته ای دگر شویم…به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ۰۴:۲۶ ب.ظ

برگرفته شده از صائم www.miladsamimi.blog.ir

میخواهم باز هم مقدمه ای مقدم بیاورم و حرفها را اینبار شمرده تر از قبل روی صفر و یک های مغز متوصل به برق این جهان مجازی بیاورم.

حرفم این است خوب بخوانید خوب فکر کنید من هم فکر میکنم! شاید بشویم.

 

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

آخرین اخبار طوفان سهمگین هایان در کشور فیلیپین

میلاد صمیمی نعمتی | دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۲، ۰۱:۲۱ ق.ظ

فاجعه طوفان سهمگین هایان در کشور فیلیپین بیش از 1200نفر
کشته

صلیب سرخ فیلیپین گزارش داد :

تلفات طوفان هایان به ۱۲۰۰ کشته افزایش
یافت. طوفان «هایان» مرکز فیلیپین را در نوردیده و تاکنون خسارتهای
زیادی به این کشور وارد کرده است.

آخرین اخبار و تصاویر به همراهان اطلاعات ضروری این فاجعه را

در ادامه مطلب بخوانید.

  • میلاد صمیمی نعمتی

جنبش جهانی حفاظت از امدادگران و نجاتگران صلیب سرخ و هلال احمر

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۲، ۰۷:۵۶ ب.ظ

  جنبش جهانی حفاظت از امدادگران و نجاتگران صلیب سرخ و هلال احمر
اقدام بزرگ مجازی اعضای هلال احمر جمهوری اسلامی ایران در روزهای 14و13آبان

 

قرار دادن یک پست با محتوای زیر همراه با تصاویر این پست

در وبلاگهای اعضای جمعیت هلال احمر سراسر کشور و اعضای شبکه ماه نو.

 از تمامی اعضای محترم خواهشمندیم در صورت شرکت در این طرح لینک پست خود را در آدرس زیر به اشتراک بگذراید.

http://www.maheno.net/event/988

  متن پست ارسالی بر روی وبلاگ های اعضا به شرح زیرمیباشد:

احترام به ما...حفاظت از ما

جنبش جهانی حفاظت از امدادگران و نجاتگران صلیب سرخ و هلال احمر

همبستگی با امدادگران جمعیت هلال احمر سوریه اقدام بزرگ سایبری اعضای

هلال احمر در روز 13آبان خواستار تضمین ایمنی امدادگران و نجاتگران در

حوادث و سوانح مخصوصا سوانح

غیر طبیعی مانند مناقشات داخلی و جنگ در راستای اعتراض به کشته شدن

22 امدادگر داوطلب در جنگ و مناقشات سوریه به دست

تروریستها که ضمن محکوم کردن این جنایات خواستار احترام به قوانین بین المللی در جنگ ها و مناقشات هستیم.

این یک حرکتی بین المللی در جهت حفاظت از امنیت امدادگران

داوطلب درسراسر جهان میباشد.

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

حیف بشوید..به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۳۹ ب.ظ

زلزله ای به قدرت هشت هزار نفر! پاهای پشت پرده!

امار حرفهای زیادی برای زدن دارند اما خلاصه و صریح بودن آنها باعث شده با توجه به مرجعی که اعلام کننده آن است توجه مردم را به خود جلب کند یکی از مهمترین مراجع اعلام آمار  سازمان پزشکی قانونی میباشد که آمار تصادفات مجروحین تصادفات و کشته شدگان در تصادفات جاده ای را اعلام میکند.

مغز من زلزله زده است!

مثل همیشه!

زلزله ای به بزرگای نزدیک به 8 البته نه هشت ریشتر! هشت هزار نفر!

نزدیک به هشت هزار نفر در پنج ماه اخیر در جاده های کشور جان خود را از دست دادند.

این یک فاجعه است! نه حادثه و نه اتفاق و نه هیچ چیز دیگر!

شاید قتل باشد! قتلی زنجیره ای! قاتل یا قاتلین چه کسانی هستند؟

مدعی العموم کیست؟

قاضی چه کسی است؟

آیا این کشتار در جاده های کشور یک قتل زنجیره ای نیست؟

همیشه پای یک پراید یا یک پژو و شاید هم یک اسکانیا و  هزاران پای دیگر که از انها به جای دستهای پشت پرده باید با نام پاهای پشت پرده نام برد!

پایی که توسط دستهای پشت پرده به کشور باز شد!

دلالان اقتصادی! مافیای خودرو! بدون شک همه ما در عمرمان بارها صحنه های فجیع کشته شدن مردم در سوانح جاده ای را به چشم خود دیده ایم!

سلام به شما شهروند گرامی هم وطن قانون مدار کشور عزیزم..

اینجا جاده است.

رحم ندارد. همکارش خودروی غیر ایمن است آدم‌هایی که قوانین رانندگی را رعایت نمی‌کنند.

می‌کشد.

می‌خواهی جوان باشی یا پیر ...پیر باشی یا جوان...

کشته می‌شوی یا می‌میری.

به همین سادگی بی آنکه گناهی داشته باشی و آگهی فوت و حجله برایت می‌زنند و به قول کوچه بازاری‌ها (آخی طفلی جوون بود حیف شد) البته به قلم من اسان و ساده نیست اینکه به همین سادگی بنویسم کسی کشته میشود! یا میمیرد! خیلی هم سخت و دلخراش و ناراحت کننده است.

هزاران نفر هر روز در جاده های کشور حیف می‌شوند.

حیف لاستیک حیف جاده غیر استاندارد...حیف نبود امکانات و بیمارستان تخصصی حیف پراید و پژو و پیکان و خودروهایی که هیچ استاندار و امنیتی جانی در آن‌ها نداری.

هزاران نفر حیف مافیای خودرو در داخل کشور می‌شوند.

هزاران نفر حیف می‌شوند که فلان پیچ در فلان جاده شاید 500 میلیون خرج اصلاح شدنش باشد ولی حتماً باید تریلیاردها تریلیارد هزینه تلف شود به قیمت جان انسان‌های بی‌گناه...البته این هم حیف 500 میلیون تومان ناقابل می‌شود.

حیف بشوید.چگونه؟فقط کافی است پای خود را روی ماشه بزارید و گلوله ای به نام سرعت را به خودرو و جاده بیافزایید. آماده حیف شدن باشید.یا کنترل خودرو را از دست میدهید یا با موانع جاده برخورد میکنید یا ته دره میروید یا با یک ماشین دیگر برخورد میکنید.انتخاب با شما است!

 

خودکشی در سه سوت! فکر میکند از چشم پلیس مخفی باشد و گاز بدهد سود میکند! جریمه میشوی جریمه ای به سنگینی مرگ !

جوانی پر پر می‌شود.

ببخشید حیف می‌شود.

حیف می‌شوم.نوشتن مفهومی ندارد. پول که انسانیت نمی‌شناسد!

قلب هر انسانی از شنیدن این نوشته به درد می‌آید.

این یکی از امکانات خودروهای پیشرفته داخلی است. اسمش را خون آدم گیری می‌زارم. مثل آبمیوه گیره. با این تفاوت که در داخل پراید صد درصد تضمینی له می‌شوید استخوان‌هایتان می‌شکند. خونتان روی زمین هم می‌ریزد.

از دید مردم صحنه عجیب و شاید حال بهم زنی باشد.

ولی از دید من صحنه ای تکراری است.تکرار حیف شدن آدمهایی مثل خودم!

سناریویی تکراری است پراید و پراید پراید و پژو پراید و وانت وانت و پراید اتوبوس و پراید پراید و کامیون کامیون و پراید.

همه هم یا می‌میرند یا له می‌شوند و یا میکشنند یا قطع نخاع می‌شوند شانس بیاورند زنده می‌مانند. اما حد اقل با دستی شکسته یا صورتی دفورمه...

این‌ها مزیتهای خودروی پراید و امثال اون هست که متاسفانه تبدیل به صحنه تکراری و درد آور برای ما است.

) مطمئنم تولید کنندگان این خودروها تاکنون داخل این خودرو گیر نکردن. مثلا مدیر عامل فلان شرکت خودرو ساز را تصور کنید خود قربانی خودروی پراید یا امثال آن شود. مثال را عمیق تر میکنم.

مدیر عامل شرکت بوووق داخل خودروی پژو یا سمند یا پراید که خود تولید کرده گیر کرده است و پر پر شدن عزیزانش را میبیند! 

شاید خود هم پر کشید!

فاتحه ای میخوانیم! تمام میشود میرود! حتما به خود هم رحم نمیکنند!

عده ای توجیه میکنند میگویند سرعت مجاز باشد و قوانین و مقررات رعایت شود هیچ اتفاقی نمی افتد.

ایمنی خودروهای ما خوب است اینها بهانه است.

چه بسیار آدمهایی که بی گناه و بی گناه و بی گناه قربانی حوادث جاده ای شدند.

چه چشمهایی که در لحظات اخر عمرشان با نگاهی نا امید به چشمان ما خیره بودند و با این دنیا خداحافظی کردن.

مردم...

اینها داستان نیست حقیقتی است که برای ما تکراری شده تکرار غم انگیز مرگ هموطنانمان

اینها که نوشتم غم من تنها نیست غم چندیدن هزار شاید هم میلیونها آدمی باشد که در سیستم امداد و نجات و مدیریت حوادث و سوانح و بحرانها نقشی دارند از نزدیک این صحنه های تلخ را دیده اند  و برای کاهش آنها تمام تلاش خود را کرده ایم.

غم ان پلیسی است که وقتی جنازه کودکی را لای آهنهای پاره پاره میبیند اشک از چشمانش جاری میشود.

غم امدادگرانی است که بارها و بارها جنازه های سوخته و متلاشی هزاران آدم را از زیر آوار تصادفات جاده ای بیرون کشیده اند! زنده! مرده! 

غم انهایی است که زنده زنده مردند! هرچه مینویسم دردم ارام نمیشود!

پراید که خودروی ملی نیست مطمئنم هیچ ایرانی به این خودرو افتخار هم نمی‌کند.

آقایان خودروساز! لطفا استعفا دهید! 

بیشتر بنویسم فاتحه من را هم باید داخل یکی از این خودروها بخوانید...نمی‌نویسم تا ایمن بمانم...صمیمی...

  • میلاد صمیمی نعمتی

بنفشه حسنی امدادگر هلال احمر همدان در گذشت

میلاد صمیمی نعمتی | يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۲ ق.ظ

غیرت و مردانگی مهارت و تخصص همه و همه جمع میشود در روحی بزرگ به بزرگی بانوی توانای هلال احمر مرحومه بنفشه حسنی.

سعی کردم متنی بنویسم.

برای مردم وطنم.

قلمم نمینویسد.

فقط میگویم اورفت

در راهی که برای مردم وطنم بود.

باز هم جاده…


باز هم مرگ…

بازهم یکی از ما…

اشک راه هوا را بست… 

 

(عکاس کریمی کردستان)

  • میلاد صمیمی نعمتی

نجات جاده ای پروژه ارزشیابی فنی عملیات رهاسازی

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۴۵ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۹ مهر ۹۲ ، ۲۰:۴۵
  • میلاد صمیمی نعمتی

از ناندل تا پلور…به قلم میلاد صمیمی نعمتی و محمدنصیری

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۳۷ ق.ظ

از ناندل تا پلور…به قلم میلاد صمیمی نعمتی و محمدنصیری


روایتی تلخ از سقوط پاترول به دره در منطقه ناندل و کشته و زخمی شدن


چند تن از هموطنان.به پیوست پایی که شکست.به قلم میلاد صمیمی نعمتی

  • میلاد صمیمی نعمتی

خورشید ماندگار (محمد جعفریان) به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۲۸ ب.ظ

پیام عده ای از جوانان هلال احمر کشور

به خورشید ماندگار سازمان جوانان هلال احمر(جناب آقای محمد جعفریان)


آن روزها اولین حرفی که بعد از شنیدن خبر انتصاب ریاست جدید سازمان جوانان هلال

 

احمر به گوش همه میخورد این بود که فردی جوان است! تعجب میکردند.عده ای رنگ

 

میباختند عده ای اخم میکردند و میگفتند نمیتواند! نمیتواند!

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

تصادف رخ به رخ پژو 206 اس دی و کامیون در جاده تفت علی آباد استان یزد

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۶ ب.ظ

هوالجبار 

امیر المؤمنین علی علیه السلام : ألا مُستَیقِظٌ مِن غَفلَتِهِ قَبلَ نَفادِ مُدَّتِهِ ؛ 2752

آیا کسی نیست که پیش از پایان عمر از خواب غفلت بیدار شود؟

 (این مدت که خودم در عملیات نمیتونم شرکت کنم خاطره عده ای از دوستان را به اشتراک میزارم این خاطره برای آقای اقبالی از هلال احمر تفت استان یزد رخ داده با هم میخوانیم)

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

خاطرات فراموش شده!

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۰۵ ب.ظ

گشتم تا بک عنوان مناسبی پیدا کنم برای این پست و دلیل

ننوشتن خاطرات را بیان کنم و این تیتر به ذهنم آمد ..خاطرات فراموش شده!

مدتی از عملیاتهای امداد و نجات دور بودم به علت شکسته شدن

پای گرامی :) در هنگام تمرین عملیات نجات و یک خبر خوب هم

برای مخاطبین محترم داریم و اون چیزی نیست جز خبر خوب

چاپ اولین کتاب خاطرات یک امدادگر  به قلم بنده حقیر انشا الله...

  • میلاد صمیمی نعمتی

تصادفی که اشک همه را درآورد

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۲، ۰۷:۳۸ ب.ظ

انحراف نیسان حامل پیاز به دلیل ترکیدن لاستیک جلو

محور زرین شهر- فولادشهر

مصدوم سرپایی...

همه گریه میکردن Big Smile  Laugh

 ((گزارش و عکس امید انصاری طادی از استان اصفهان))

  • میلاد صمیمی نعمتی

همیشه پای یک لاستیک در میان است!

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۲:۳۱ ق.ظ

 

دقت کردین این مدت هرسانحه یا حادثه که اتفاق میوفته تهش به یه لاستیک ختم میشه!

شایدم چنتا لاستیک...



  • میلاد صمیمی نعمتی

آماده برای المپیاد اماده به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۱۴ ب.ظ

آماده برای المپیاد آماده

ادامه مطلب ...

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

ناگفته های یک حرکت بزرگ...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۵۰ ق.ظ

 آغاز یک حرکت بزرگ ...رادیو پیشاهنگی

 

 از آغاز سفر دو دل بودم...

حس بغض! خیلی سخت بود...

آنطرف حضرت زینب (س) اینطرف امام رضا(ع) حرم بودیم و روضه حضرت زینب تو گوشمون یا زینب(ص)

چشم حرامی با حرم روبرو شد...حرم روبرو شد...حرم رویرو شد...بیا برگرد خیمه ای کس و کارم من و تنها نگذار ای علمدارم...آب به خیمه نرسید فدای سرت...فدای سرت...

الله اکبر...

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

همه مسئولیم... حاشیه ای از تصادف دیشب اتوبان قم تهران به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۳۸ ب.ظ

همه مسئولیم...

زنگها به صدا در میاید و خبر از حادثه ای میدهد!

همه با سلام و صلوات دعا میکنند که کسی آسیب ندیده باشد یا کشته ای نداشته باشیم.

از دور نور زیادی مشخص است انگار لاستیک آتش زده اند.

نزدیکتر میروی حس میکنی یک کامیون لاستیک آتش گرفته است.

اینها همه توهم بود.

مصدومان حادثه تصادف قم ـ تهران
 
 
  • میلاد صمیمی نعمتی

هوالصبور

 بیانیه محکومیت اقدام تروریستی در جنوب لبنان و سوریه و همچنین کشتار مسلمانان در مصر

جمعی از امدادگران و نجاتگران جمهوری اسلامی ایران

اخباروتصاویر کشته شدن کودکان،زنان و شهروندان غیرنظامی در کشورهای سوریه،مصر و لبنان در منطقه جنوبی بیروت (ضایحه) تصویری از مظلومیت ملتهای مسلمان از یک سو و قساوت قلب تروریستها از سویی دیگر بوده است..اقدامات تروریستی در سوریه و اینبار حرکات شیطانی و رقم

زدن فاجعه غم‌انگیز بیروت بحرانی است که با سکوت جوامع بشری ابعاد فجیعتری به خود میگیرد

به امید روزی که حجت خدا مهدی موعود به همراه پیامبر صلح و محبت ظهور نماید و به این جنایت ظالمانه پایان دهد.

ما امدادگران و نجاتگران ضمن محکوم کردن این جنایت موحش درمنطقه از سازمانهای مدافع حقوق بشر درخواست داریم تا باقدرت

 تمام موضوع را پیگیری و جنایتکاران را به  سزای اعمالش برسانند.

از مدعیان حقوق بشر و کشورهای غربی که حامیان اصلی تروریست در منطقه خوارمیانه هستند میخواهیم دست از این اقدامات ضد

 بشری برداشته و بگذارند آرامش به زندگی ملتهای ساکن در خاورمیانه برگردد

گروه امدادگران و نجاتگران ایران نیز ضمن تسلیت به مردم مسلمان کشورهای سوریه لبنان ومصر به

 شدت این اقدامات تروریستی را محکوم و مجازات عاملان این جنایات که منجر به کشته شدن کودکان و

 زنان و شهروندان عادی در بیروت و شهرهای سوریه همچنین در مصر شده است را از سازمانهای بین المللی مدافع حقوق بشر خواهانیم

 

 

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

عکسهای منتشر نشده از کودکان زلزله آذربایجان شرقی

میلاد صمیمی نعمتی | دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۱۶ ب.ظ

 

لبخند بهترین هدیه ای بود که کودکان آذربایجان شرقی بعد از سختی های فراوان به ما هدیه کردند...

مجموعه شماره  1 تصاویر  میلاد صمیمی نعمتی از روزهای خدمت رسانی در سانحه تلخ زلزله آذربایجان شرقی در مرداد 1 شهریور1391

  • میلاد صمیمی نعمتی

بی روح به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۵۳ ب.ظ

این مطلب  هیچ نکته مثبتی نداره که بخواهید ادامشو بخوانید ...
روزهای تکراری
صحنه های تکراری تر
دیگه هیچ هیجانی نداره.
کلا هیچ حسی  به یه تصادف یا یه حادثه ندارم.
میخواد اتوبوس چپ کرده باشه یا رفته باشه ته دره یا میخواد هواپیما یا بالگرد سقوط کرده باشه.
میخواد توصحنه با بالگرد مصدوم را ببریم میخواد با آمبولانس تا امل یا دماوند مصدوم را اعزام کنیم و انقدر جامون راحته هزاربار حس اومدن روده تو دهنو داشته باشیم...

 

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

پرستیژ انسانیت به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۳۸ ب.ظ

پرستیژ انسانیت! متنی در خصوص مرگ انسانیت

  • میلاد صمیمی نعمتی

روح حبیب...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۲، ۰۲:۱۴ ق.ظ

بریم...

کجا؟

کامیون خورده به کوه...

قییژژژژژژژژژژژژژژژژژژ (صدای حرکت به سمت محل حادثه)

 



محل حادثه بعد از تونل نزدیک دریاچه و  امامزاده علی (ع)

  • میلاد صمیمی نعمتی

اکسپایر...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۴۰ ق.ظ

میلاد کجایی حرکت کردین؟
سلام پرویز جان آره تو راهیم.
شما کجایین؟
نزدیک محل حادثه

 

 

 


میلاد احتمالا فوتی داره ست نجات هم میخواد میگن سه نفر زیر ماشین گیر کرده.
گفتم نگران نباش داریم خودمون رو میرسونیم ترافیک زیاده...

  • میلاد صمیمی نعمتی

جراحی در پایگاه…به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۳۸ ب.ظ

آمبولانس رسید جلوی پایگاه


آوند از اضطراب خیس عرق شده بود و با نگاه عجیبی به آمبولانس

نگاه میکرد.


بهش گفتم پس کجان؟ گفت پ پ پ پ پپ گفتم خوب بگو دیگه...


گفت پ پ پشت آمبولانس


با وحید دیویدیم پشت امبولانس و رسیدیم بالاسرشون.


سریع برداشتیم آوردیمشون داخل پایگاه.

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

عملیات لاسم به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۱۷ ق.ظ

عملیات لاسم محدوده مرگ و زندگی

 

روز پدر بود و ولادت حضرت علی(ع) کلا خوشحال بودیم. دور هم، هوا صاف قله دماوند خیلی زیباتر از روزهای قبل تو آسمون میدرخشید.

  • میلاد صمیمی نعمتی

ناجیان پیشاهنگ...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۱۴ ق.ظ

مجتبی یک ساعت دیگه تصادف میشه :)
نفوس بد نزن میلاد!
باشه ها ها ها هه ههه هه
ناهار را خوردیم و حرکت کردیم از قزوین به طرف تهران
تو حس و حال خودم بودم داشتم از شیشه جلوی اتوبوس بیرون رو نگاه میکردم و از طبیعت لذت میبردم.


یاد هشدار برای کبرا 11 افتادم همه اینا که میخوام تعریف کنم تو چند ثانیه اتفاق افتاد.
باورم نمیشد یهو 3 تا ماشین تو اتوبان

  • میلاد صمیمی نعمتی

در سوگ استادویژه برنامه رادیو ماه نو تقدیم به روح بزرگ استاد مجدمی در

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۴۶ ب.ظ

ویژه برنامه رادیو ماه نو تقدیم به روح بزرگ استاد مجدمی

در سوگ استاد

جهت شنیدن ویژه برنامه روی تصویرکلیک کنید.

  • میلاد صمیمی نعمتی

آنفلوآنزای جاده ای به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۵۳ ق.ظ

آنفلوآنزای جاده ای، گونه‌ای بیماری ویروسی است که ویروس عامل آن از خانواده می‌باشد. این ویروس خود دارای دو گونه سبک و سنگین است. امروزه تمامی ویروسهایی که در آزمایش‌ها جداسازی می‌شوند از هر دو گونه بوده اند.

عامل اصلی این ویروس خودرو است که به وسایلی گفته می‌شود که بدون ارتباط با وسیله دیگر و به کمک نیروی ماشینی خود، قادر به حرکت باشد.

 

(نمونه کوچک آنفولانزای جاده ای نابالغ)

 

همه‌گیری بیماری

  • میلاد صمیمی نعمتی

سیزده به سگ، چهارده به تیربرق...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۲، ۱۱:۱۸ ب.ظ

سیزده به در مزخرفی بود.

اصلا خوش نگذشت.

معمولی بیحال بی روح..یاد مصطفی کرمی البرز افتادم...

بیخیال...کلا اوضاعی بوداااا

نشسته بودیم. یهو یه ماشین توقف کرد یه یاروو پارههههه شده بود عجیب انگار انداختیش تو مخلوط کن تا زانو بعد درش اورده باشی...

 

اومدن جلو گفتن آقا کمک کنید سگ به ما حمله کرده.

 گفتم موقعیت محل حادثه

  • میلاد صمیمی نعمتی

رخ به رخ...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۱۰ ب.ظ

صدای بوق و داد و بیداد محیط رو پر کرد.ماشینا رد میشدن و بوق میزدن میگفتن بدوید چپ کرد

چپ کرد چپ کرد.

احسان جلوی یه ماشینو گرفت اطلاعات رو کامل کردیم و شهاب هم از اون طرف دوتا سوت زد همه مچ شدیم و حرکت کردیم محل حادثه نزدیک پیچ قطبی بود...

انگار یه پژو 405 چپ کرده بود.

بسم الله را گفتیم و نزدیک محل حادثه بودیم.

شلوغ بود خیلی.

 

چند نفر داشتن گریه میکردن.بلند گفتم انشا الله که به خیر بگذره...

  • میلاد صمیمی نعمتی

فرشته ی ماندگار...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۴۵ ق.ظ

دانلود فایل صوتی با صدای میلاد صمیمی نعمتی

http://uploadkon.ir/?file=MANDEGAR.mp4

تقدیم به همه امدادگران و نجاتگران جهان...

  •   پنجه آسمان در دستان یاری رسانتان

ای شمع روشن جاده های بیفروغ ...جاده های بی فروغ

پروانه بودنتان حقیقتی است تلخ...

هم شمع و هم پروانه...شمع و پروانه

ای حکایت لحظه های نجات ...لحظه های نجات

در ازدحام  حضور مرگ...حضور مرگ

فرشته بودنتان...ای فرشتگان نجات...فرشتگان نجات

ای ایثار گران لحظه های تمام...لحظه های تمام ...

فرشته بودنتان...فرشته بودنتان

ای ناجیان مصدومان بیپناه...مصدومان بیپناه...

ای گمنامان دنیای بی قرار ...گمنام و بیقرار

بالهایت را بگشا

پرواز را به خاطرم بسپار ای فرشته ماندگار...فرشته ی ماندگار

جاده های بیفروغ

  • میلاد صمیمی نعمتی

تصادف کاپرای هلال احم …به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۰۸ ق.ظ

سکوت کویر خبر از فریادهای خاموشی میداد که صدایش به گوشمان نمیرسید اما چشم هر جانداری از دیدن این فریادها خیره میماند.عجیب فریادی بود...
کویر را سونامی زده میدیدی...
در گرد و غبار این طوفان عظیم برف سفیدی روح خشک  کویر را سردتر و بیروحتر کرد.
طوفان شن کجا...برف و کولاک کجا!
سریع اماده اعزام شدند چند تصادف  و عملیات نجات چاشنی کارشان شد.
مسیر برگشت کمینگاه یک حادثه تلخ بود...
مردانی که وظیفه نجات  جان مصدومین را داشتند اینبار خود قربانی یک حادثه شدند و نیازمند کمک بودند...
چه شد بماند خودرو واژگون میشود و لاشه نیمه جان خودرو کمی خارج از جاده متوقف میشود.
محسن به سختی خودش را به بیرون از جاده میکشد.حس میکند تمام استخوانهای بدنش خورد شده است به سختی نفس میکشید...
خودرو ها یکی پس از دیگری از کنارشان میگذرند و هیچ کسی کمک امدادگران همیشگی صحنه های تلخ نمیشتابد و اینجا است که میفهمی حس انسانیت گاهی چراغش خاموش است.
جان میدادند ولی کسی ناجی ناجیان نبود...
پرایدی توقف کرد کرمانی بودند..مرامشان را عشق است ...
بچه ها را سوار کردند و به بیمارستان رساندند...ساعت فلان و فلان دقیقه هست و همه چیز از حالت عادی خارج شده...زمین کاملا سفید شده بود.بخش اورژانس هم صحنه های عجیبی داشت...جو..جوه استرس و گریه و دلشوره های از جنس امدادگرانه بود...روزها گذشت یکی پس  از دیگری میگذشت.ترخیص شدند...معجزه ای بود که زنده ماندند ..به آنها تک تک گفتم بنا را بر یک تولد دوباره بدانید...اگر بد بودید خوب بشید...اگه خوب بودید خوبتر بشید اگه بدتر بودید بدشید و بعد خوب شید اگه خوب بودید خوبتر بمانید و به دیگران تاثیر مثبت بدهید.در فکر فرو رفتند! آغاز دوباره با شما است خواه مثبت خواه منفی.. تولدتان مبارک

  • میلاد صمیمی نعمتی

آیینه رو یا آه از دلت آه به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۵۵ ب.ظ

مصدوم مدام است در جاده ما...کارم به کام است الحمد لله

  • میلاد صمیمی نعمتی

پیچ شیطان! اینبار پیچ فرشته بود! به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۴۰ ب.ظ

ببین میلاد من محمدرضا نجفی که انقدر همه ازش میترسن و میگم پا قدمش بد و نحسه  رو خنثی کردم.تو هم خنثی میکنم. حالا ببین!

این حرفهای کیانوش مسئول پایگاه امداد و نجات گزنک بود! حالا ببینیم خنثی میکنه  مارو یا نه :)

((کیانوش مسئول پایگاه از نجاتگرای باتجربه هراز ))

 

 

خداوکیلی تو کانکس پست دادن اون هم پست امداد و نجات کار سختیه مخصوصا اینکه زمستان باسه و هزارتا دنگ و فنگ!

شب بود و تاریک...

داشت خوابم میبرد...

باد شدید همه چیزو از جا میکند و میبرد داشتم با خودم میگفتم کاش آمبولانس هم مثل کشتی لنگر داشت مینداختیم ته دره تا باد نبرش!

تو این فکرا بودم چشام گرم گرم شده بود که یهو صدای آژیر اومد!

  • میلاد صمیمی نعمتی

عملیات به سبک من و حجت و عمو تقی به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۲۲ دی ۱۳۹۱، ۰۱:۲۷ ق.ظ

من و حجت و عمو تقی (تقی زارع راننده ستاد) داشتیم از عملیات زلزله تبریز بعد از مدت زیادی بر میگشتیم تهران مسیر خیلی طولانی بود و راه هم سخت و دشوار.اصلا حوصله عملیات رو نداشتم و کلا میوخاستم تا تهران بگیرم بخوابم.

بعد از طی مسافت زیادی زدیم کنار و یه بلال زدیم بر بدن :)

 

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

کلخونی.... به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۹ دی ۱۳۹۱، ۱۲:۳۳ ق.ظ

برزخی بود ...تلفن پایگاه زنگ زد ...دیسپچ اورژانس پشت خط بود...
دایی(محسن نیکنام)گوشی رو برداشت و چشماش گرد شد.
ما رو نگاه کرد یه دستی تکون داد یعنی برید کفشارو بپوشید حادثه داریم.
تلفن رو قطع کرد.
گفت من که نفهمیدم اخر چی شد .
گفتم قضیه چیه گفت میگه یکی تو سرویس بهداشتی گیر کرده .یکی افتاده تو چاه
بعد گفت یکی خفه شده داره میمیره! بعد گفت یکی مسموم شده!
حادثه کجاس؟
کلخونی. یا علی مدد ( منطقه کلخونی یکی از مناطق پرخطر محور هرازه با دره های عمیق و گردنه های برفگیر نزدیک تونلهای تکاور )
حرکت کردیم ترافیک و برف چاشنی همیشه گی زمساتنهای یخ زده محور هراز...
بزن کنار آمبولانس بچه های اورژانس اون کناره ...

ادامه این خاطره را از اینجا بخوانید

  • میلاد صمیمی نعمتی

تصادف امبولانس هلال احمر...به قلم و روایت میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | دوشنبه, ۴ دی ۱۳۹۱، ۰۲:۱۲ ق.ظ

 

نمیدونم چی شد همه چیز به سرعت رخ داد اصلا یادم نمیاد داشتیم کجا میرفتیم

 چی شده بود...

 صدای آژیر و بیسیم همراه با بوق ماشینها...

 

 از این ور نور خودروهایی که از روبرو میومدن تو مغزم غوغایی ایجاد کرده بود...گردان آمبولانس

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

عملیات زیر صفر درجه …….به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۱، ۱۲:۵۳ ق.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

فشار

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۱، ۰۲:۱۸ ق.ظ

 

خیلی دوست دارم از روزهای بارانی تهران لذت ببرم ولی نمیتونم.

حتما میپرسید چرا!؟ خوب براتون میگم.

یه روز بارانی متروی تهران:

  • میلاد صمیمی نعمتی

آواری به نام بهمن 2 ...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۵۸ ق.ظ
دلم میگه:من باید برم پیداش کنم بیارمش پایین...عقلم میگه: خل شدی پسر آخه جنازه زیر خلوارها برف خوابیده چجوری میخوای پیداش کنی و بیاریش پایین.
ادامه خاطره را بخوانید...

  • میلاد صمیمی نعمتی

سرباز گمنام وطن...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۱، ۱۲:۴۱ ق.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

مردان امداد و نجات ویژه برنامه تبلیغ رادیو اینترنتی ماه نو (رادیو هلال)

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۱، ۱۱:۴۷ ب.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

عملیات سیمرغ...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | دوشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۱، ۱۰:۳۶ ب.ظ
          عملیات سیمرغ

خاطره و گزارشی از عملیات جستجو و نجات کوهنور گم شده 

 جبهه غربی دماوند

(همراه با نکات ایمنی و توصیه های در راستای اموزش همگانی کاهش اثرات حوادث و سوانح)

  • میلاد صمیمی نعمتی

عملیات ایکس ... به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۱، ۰۲:۱۷ ق.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

سیب های سرخ،گلهای آفتابگردان

به قلم،صدا و عکسبرداری میلاد صمیمی نعمتی

  • میلاد صمیمی نعمتی

متن سرود ملی امدادگران و نجاتگران ایران

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۱، ۱۱:۴۲ ب.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

شبهای توره...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۱، ۱۱:۰۵ ب.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

مثنوی صلح...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | دوشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۵۴ ق.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

خسته از روزهای زلزله زده...

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۱، ۰۹:۱۶ ب.ظ
امشب خبر بیست و سی را که مشاهده میکردم دیدم در لابه لای تصاویری که نشان میدادن عکسی که گرفته بودم را هم نشان دادن..خوشحال شدم البته درکنارش گفتم بزار بقیه عکسهای این کوچولوی خسته از روزهای زلزله را هم انتشار بدم.ایمن بمانید صمیمی

  • میلاد صمیمی نعمتی

از دره تا مشاء...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۲۳ ق.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

قند سوخته 1386..به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۷ مهر ۱۳۹۱، ۰۸:۳۳ ب.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

برگ پاییزی ...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۱، ۰۶:۱۲ ب.ظ

برگ پاییزی ...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

  • میلاد صمیمی نعمتی

سید منتظر شبر مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان تهران

میلاد صمیمی نعمتی | يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۱، ۱۱:۲۷ ق.ظ

سید منتظر شبر ..مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان تهران …در چنگال تروریستها… 

نقاشی:رضا احمدوند



  • میلاد صمیمی نعمتی

اربعین کشته شدگان زلزله آذربایجان شرقی

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۱، ۱۲:۱۱ ق.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

ادبیات بحران..به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۱، ۱۲:۳۶ ق.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

درگذشت امدادگر جوان شهرستان مهاباد بر اثر سانحه رانندگی

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۱، ۱۰:۴۶ ب.ظ

درگذشت امدادگر جوان شهرستان مهاباد بر اثر سانحه رانندگی

بار دیگر سانحه رانندگی در جاده های آذربایجان غربی، جمعیت هلال احمر استان را داغدار کرد.

 

پیش از ظهر امروز بر اثر یک سانحه دلخراش رانندگی در یکی از محور های مواصلاتی استان، امدادگر جوان امید معروفی که از امدادگران و فعالان جمعیت هلال احمر شهرستان مهاباد بود، جان خود را از دست داد و جمعیت هلال احمر استان را داغدار کرد.

دکتر یحیی زینالپور مدیر عامل جمعیت هلال احمر آذربایجان غربی در پیام تسلیتی فقدان این امدادگر جوان را به خانواده داغدار وی و تمام همکاران پر تلاش آن مرحوم در جمعیت هلال احمر استان آذربایجان غربی تسلیت گفت.

منبع:سایت هلال احمر استان آذربایجان غربی

  • میلاد صمیمی نعمتی

روایت چند دقیقه در روستاهای اطراف اهر به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۱، ۰۴:۰۹ ب.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

دره مرگ..به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۱، ۰۹:۲۱ ب.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

اولین دوره وود بج ملی پیشاهنگان هلال احمر کشور

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۱، ۰۶:۲۷ ب.ظ
اولین دوره وود بج ملی پیشاهنگان کشور


برای مشاهده آلبوم کامل به ادامه مطلب مراجعه نمایید...

  • میلاد صمیمی نعمتی

رمضان..به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۱، ۰۲:۲۶ ق.ظ
ر.م.ض.ا.ن

رمضان
باید رها شوی

همچون کبوتران ،آسمانی شو...



میزبان خالق است و تو مهمان او هستی...



این چنین مهمان و این چنین میزبانی ...




پس شبهای قدرش را غنیمت بدان و مهمان رها شده این حرم مقدس باش...



ضیافت نور است و تو در آسمانش میتوانی پر بزنی...بالهایت را باز کن ...وقت پرواز است...





اسمانی باش به رنگ آبی به رنگ دریا ...آسمانی باش ولی دریایی...




دریایی که باشی ، با خدا هم باشی نیاز به ناخدا نداری...



نیت کن کتابش را باز کن ...



اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ...



  • میلاد صمیمی نعمتی

رابطه عجیب ... به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۱، ۰۲:۲۰ ق.ظ

چشم که میسوزد اشک جاری میشود...

 


دل که میسوزد هم اشک جاری میشود...
چه رابطه عجیبی میان چشم و دل است...!!!

 


پیرمردی میگفت چشم و دلم را در جوانی صاف نکردم!

 


اشک از چشمانش جاری شد!


با خود گفتن عجیب است چه رابطه ای میان چشم و دل و پیرمرد هست؟!!

 


دخترکی گذر میکرد...پیر مرد را دید ..ناگهان به زمین خورد...
پایش خاش برداشته بود...طفلک دردش امده بود... گریه اش جاری شد...

 


مات مانده بودم که چه رابطه عجیبی میان چشم و دل و پیرمرد سوز چشم و درد افتادن بر زمین است...
ساعت را نگاه کردم  قطره بارانی بر روی صفحه اش فرود امد

 

 

...با خود میگفتم اسمان هم گریه میکند...

رابطه عجیبی میان آسمان و زمان و پیرمرد...دخترک خیس باران شده بود...

 

 


میانمار که میروی بودایی وحشی میشود... مسلمانان را میکشد!

رابطه عجیبی میان بودایی و مسلمان دیده میشود!!

 



تاریک که میشود...سگ،گرگ میشود...تاریکی ، سگ، گرگ...

 


گشنه که میشود هار میشود...پاچه صاحبش را هم میگیرد.

رابطه عجیبی میان گشنگی و وحشیگری است.
انسان که میمیرد جسمش به زمین میخورد...

روح انسان میماند و پرواز میکند...به سوی زندگی ابدی...

 


چه رابطه عجیبی میان زمین خوردن و پرواز است...

هرچه فکر میکنم فکر میکنم که فکری پشت این رابطه فکر و این روابط است فکر میکنم که فکرمنم فکر میکند که فکر هم رابطه عجیبی با فکر های دیگر دارد! ادامه را ادامه نمیدهم فکرم مشکوک میزند!

آسمان فریاد زد...
انگار گوش زمانه نیاز به گوش پاک کن دارد...

  • میلاد صمیمی نعمتی

موتور...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | دوشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۱، ۰۲:۰۳ ق.ظ
الان سال 87 یا 88 هست دقیق یادم نیست ..

 

پست امدادو نجات نوروزی هلال احمر شهر تهران منطقه 6

 

 

نزدیک 50 چادر اسکان موقت مخصوص مسافرین نوروزی...

 

 

 

یک درمانگاه با پزشک و امدادگران باتجربه.دوتا امبولانس و یک خودروی نجات مجهز.

 


اینجا در روز 15 امدادگر مشغول به فعالیت هستند.یکی شهر داره یکی انبار داره عده ای مسئول اسکان عده ای تو ست نجات عده ای هم آمبولانس...

 


غروب که میشد دل بچه ها میگرفت.همه جمع میشدیم  دم چادر فرماندهی اسکان و خودروهای عملیاتی و با هم گفتگو میکردیم.

 


همینطور تو صحبت بودیم که یکدفعه صدای  کشیده شدن چیزی روی زمین شنیده شد.


همه به طرف صدا خیره شدیم.

 

 

(این عکس را اتفاقی دقیقا قبل از اون حادثه انداختم)

 

 

..مصدومی به زمین افتاده بود...


یک زن بود که از عقب موتور افتاده بود...

 

سیروس بلند گفت بچه ها ی امداد یکی بره اونور مصدوم را چک کنه بقیه بیان با امبولانس .. بچه های نجات زود باشید..

 

(سیروس مرامی )

 

. ..منم دویدم دوک و چراغ و تابلوه ایست را به بهزاد تاجیک دادم و گفتم بهزاد بگیر  مواظب باش با احتیاط از خیابان رد شو.من و بهزاد ست نجات دستمون بود و باید منطقه را ایمن نگه میداشتیم.
سریع دوک چینی و کنترل ترافیک انجام شد.


بچه های امداد هم خودشون را به مصدوم رساندند و آمبولانس در کمترین زمان ممکن به مصدوم رسید.


خیلی سریع و هماهنگ مصدوم را بچه ها امداد به بیمارستان  رساندند.لگن شکسته  و مصیبت و گرفتاری این حادثه فقط و فقط برای راکبین خودرو بود.

و الا امداد و  نجات وظیفه ما  هلال احمری ها است.

 

بهزاد تاجیک، راننده نجات آقای اجاقلو ،خودم

 

سرعت بالا...عدم استفاده از چراغ جلوی موتور به منظور تامین نور کافی در مسیر تردد.عدم توجه به جلو و عدم استفاده از کلاه ایمنی تخلفاتی است که گاه

به قیمت جان و به قیمت نقص عضو یک انسان تمام میشد.با این حال بازهم باید قلمم بنویسد و افسوس یک حادثه دیگر.

 

(بهزاد تاجیک)

 

شرح ما وقع:
موتور  بدون دقت و توجه به جلو و تخلفات متعدد موجب عبور با سرعت بالا از یک دست انداز شد و این حادثه تلخ به وجود میآید...

 

درس های آموختنی:

کلاه دستکش کفش مناسب یا بهتر بگم پوشاک مناسب برای موتور سواری امری ضروری است که راکبین کمتر به ان توجه میکنن...

 

فنی موتور سالم باشد.خرج بیمارستان بیشتر است یا چراغ جلوی موتور؟ قضاوت با شما است...

 

کلاه کاسکت ارزانتر است؟ یا  مرگ؟

 

کمی دلهایتان برای جانهای خودتان بسوزد! ایمن بمانید صمیمی

  • میلاد صمیمی نعمتی

اولین دوره انتخابات باشگاه امدادگران و نجاتگران

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۱، ۰۵:۱۰ ب.ظ

  • میلاد صمیمی نعمتی

رمضان کربلایی..به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۱، ۰۴:۰۳ ب.ظ

میگویند رمضان نزدیک شده است

 

 

به فکر کالای مصرفی رمضانند!

 

 

 

بوی محرم میاد!

 

شنیده اید!

 

 

میگویند اربابمان با جان روزه در کربلا...

 

 

میخوانی؟

 

 

گریه آرامت میکند...

 

 

زینب هم گریه میکرد ولی با زبان روزه...ولی با جان روزه...

 

 

 

دست که جدا میشود خون راه خود را بر خاک میپسندد...میخواهد زمین را هم سیر آب کند...او هم جانش روزه بود.

 

 

ادامه را نخوان ...از گریه جان میدهی... آرام باش...اشکهایت را پاک کن...اگر تحملش را داری روضه باز میخوانم...

 

 

 

میگویند او هم شهید شد...

 

 

با لب تشنه..

 

 

داستان گلو طفلی است که تیر سه شعبه روزه اش را قبول کرد...

 

السلام علی الرضیع الصغیر...

 

 

دخیلک یا مولای...یا سید نا المظلوم...

 

 

میخواستم از کربلا نگویم...

 

با زبان روزه...

 

ای کاش جانم روزه بود..ایمن بمانید صمیمی

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

هوای شهر ما ..به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۱، ۰۱:۳۱ ب.ظ
مدتی است گرد و غبار، هوای شهر ما را گرفته است*...

گویی هوا راه تنفس ما را گرفته است...

این رورزهای گرفته میگذرد ولی.....

گویی هنوز قلبهایمان جلا نگرفته است...

اندر احوالات روزگارمان بگذر...سالهای سال دعایی نگرفته است..

تسبیح افتاده بر روی دوش حلقه روز گار...خسته افتاده است که کسی وضو نگرفته است..

ایمن بمانید..صمیمی

  • میلاد صمیمی نعمتی

دردسرهای عدم استفاده از پل عابر پیاده ...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۱، ۰۴:۱۷ ب.ظ

آخرین امتحان هم برگذار شد و از دانشگاه عازم منزل خود بودیم...

 

گرد و خاک شدیدی در هوابود و امروز با روزهای دیگه خیلی فرق میکرد.

 

در آزادراه تهران ورامین بودیم نقطه ای که هیچ گاه ترافیک ندارد ناگهان به ترافیک شدیدی برخورد کردیم ...

 

خیلی شلوغ شده بود...فلاشرهای یک پژو 206 صندوق دار مشخص شد و شلوغی جمعیتی که داشتند داد و بیداد میکردند...

 

جلوتر رفتیمترافیک شدید شده بود..یه پژو زده بود به عابر پیاده..البته عابر اون وسط چیکار میکرده خدا میدونه...

 

!

به دوستم گفتم شانس ما...

 

همیشه تجهیزات همراهم هست اما امروز هیچی ندارم حتی یه دستکش!

از تاکسی پیاده شدم و پول را حساب کردم گفتم شما برید

.

رفتم جلو .کارت عضویتم در هلال احمر را نشان دادم گفتم صمیمی هستم تکنسین عملیات نجات...همراه مصدوم و راننده ؟

 

اومدن جلو..گفتم میتونم به مصدوم کمک کنم؟ گفتن بله صد درصد.یک نفر روی زمین افتاده بود.به چند نفر گفتم شما برید به ماشینها بگید توقف نکنن و راه را باز کنید

.

شما برو علامت بده تو لاین سرعت نیان و علامت گذاری کن...

 

اقا زنگ بزن اورژانس...

 

رفتم بالاسر مصدوم به هوش بود ولی تکان نمیخورد...

 

صداش کردم گفتم پدر جان اسمت چیه..گفت ابراهیم...

 

گفتم ابراهیم جان برادر..تکان نخور..همین..ازش اجازه گرفتم تا کمکش کنم.اون هم قبول کرد..

 

 

..چک کردم...ضربه مغزی شده بود...ولی هنوز جان در بدن داشت و میتوانست حرف بزند.یک چشمش بسته شده بود و علامت راکون کاملا مشهود بود..به پایین پایش رسیدم دستم گرم شد..

 

.نگاه کردم دیدم خون خون است..پایینتر رفتم دستم به یک چیز سفت برخورد کرد...

 

خدایا..استخوان پایش بود که شکسته بود.....

 

شما بلند شو سریع هرچیزی که بدرد آتل گرفتن میخوره برام بیار...

کسی کیف کمکهای اولیه نداره؟!

!

همه با تعجب نگاه میکردن...

 

سریع یک روسری را به من دادند صحنه را نگاه کردم.کفش خود مصدوم گوشه ای افتاده بود...

 

با روسری خونریزی مصدوم را کنترل کردم...

 

اسفالت خیلی داغ بود.به آرامی یک پارچه زیر اکسی فود مصدوم گذاشتم تا سرش نسوزد.

 

آتل برایم چیزهایی آوردند که مناسب آتلگیرین بود...سریع تفکری کردم یادم افتاد نشریه ماه نو در کیف خودم دارم.2 تا نشریه ماه نو داشتم سریع برداشتم

 

و پای مصدوم را موقت تثبیت کردم تا اتل مناسبتری گیر بیاوریم.بند کفش مصدوم را برداشتم بندش را باز کردم و آتل را روی پایش تثبیت کردیم

.

هزار بار صدا میکردم تا یک نفر بیایید و کمک حال ما باشد.مصدوم خیلی تکان میخورد تست های مختلفی انجام دادم و مطمئن شدم آسیب نخاعی ندیده است.یکم آرامش پیدا کردم.

 

بلند داد میزد میگفت پام داره کنده میشه

 

منم فقط میگفتم اروم باش.

دیدم مردم مقوا بزرگ آوردند...سریع با مقوا مصدوم را از دوفصل پایین و بالای شکستگی تثبیت کردم

.

پسرش رسید.گریه میکرد...با اورژانس تماس گرفتند.دستم مشغول مصدوم بود به طرف گفتم اقا به اورژانس بگو هد تروما و شکستگی استخوان تیبیا و فیبولا خونریزی شدیدی هم داریم.سریع اعزام بشن

..

اطلاعات محل را داد و ما هم منتظر ماندیم.به دونفر گفتم سریع مصدوم را تثبیت نگه دارید که تکان نخورد

 

.

از ایمنی صحنه نگران بودم.بلند گفتم آقایون ..خانومها خوش اومدید برنامه تموم شده ..ا

 

 

 

ینجا صحنه حادثه هستش..

 

 

هرکس اینجا باشه ممکنه تصادف دیگه ای رخ بده و شما هم مصدوم بشید..شایدم بمیرید..

 

 

ما تا اینو گفتیم عده ای هم دیگرو نگاه کردند و سریع به طرف خودروهای خودشون رفتند و فرار کردن :)

 

 

عده ای هم بر و بر منو نگاه میکردن..یکی گفت تو برو به مصدومت برس نمیره...بهش گفتم ایمنی صحنه اولین کاریه که ما باید انجام بدیم ..من سپردم اون اول به خودتون ولی هیچکس همکاری نکرد

 

.

سریع دویدم به راننده پژو گفتم مثلث خطر داری؟ خوشبختانه گفت آره..گفتم پس کو چرا استفاده نمینی...رفت صندوق را باز کند.ماشین را نگاه کردم سوییچ باز بود و دستی خوابیده بود . ملاشین خلاص...سریع سوئیچ را بستم. دستی را کشیدم و ماشین را تو دنده قرار دادم

 

.

مثلث خطر را برداشت داد به من..گفتم سر همش کن..بلد نبود

 

!!

گفت تازه خریدم ماشین را..بهش گفتم مثلث که کاری نداره..بده به من...سریع دویدم از گارد ریلها به طرف بالا دست حادثه مثلث را سر هم کردم و گذاشتم زمین ماشین ها لاین را خالی میکردندو سریع به بالاسر مصدوم برگشتم.پلیس رسید.به افسر راهنمایی خودم را معرفی کردم و شرح حادثه و اقدامات انجام شده.چند دقیقه ای گذشته بود.اورژانس نیامد.به پسرش گفتم وقفه جایز نیست باید اعزامش کنیم خونریزی شدیده..برو ماشین میخواهیم.به پلیس هم گفتم دیرتر اقدام کنیم تلف میشه...پلیس تا گفت میبریمش اورژانس رسید.

همه آرامش پیدا کردن.از اینکه مردم توقف میکردند تا صحنه را ببینند عصبانی شده بودم چون راه بند امده بودو آمبولانس نمیتوانست به ما برسذ.

به چند نفر گفتم برید راه را بازکنید کمک پلیس تا آمبولانس زودتر برسه...یدکش هم رسید و پژو را از وسط راه برداشت.

اورژانس هم رسید.شرح ما وقع را گفتم و دیدم بله بچه های اورژانس آشنا از اب در اومدند.تو چنتا تصادف با هم عملیات کرده بودیم.

خنده ای کردو گفت از دست تو...

دستت درد نکنه.

مصدوم را با کمک اورژانس با تجهیزات کافی اقدامات لازم را برایش انجام دادیم و روی برانکارد گذاشتیم و داخل آمبولانس قرار دادیم.نشریه ماه نو هم خون خالی شده بود و کنار اتوبان رها شد

 

از همه خدا حافظی کردم و به طرف منزل حرکت کردیم.چیزی نمیگفتند چز تشکر و سپاس...من هم گفتم وظیفه انسانیم بود...همین..

درسهای اموختنی از این خاطره:

1.پل عابر پیاده برای ما انسانها است.کمی به خود زحمت بدهیم و از این نعمت استفاده کنیم سلامت خودمان حفظ میشود و ایمن میمانیم..

2.به خودمان اجازه وارد شدن به اتوبان آن هم هنگامی که پل عابر پیاده هست ندهیم..زیرا اتوبان هست و سرعت و مرگ...

3.همیشه از کمترین امکانات بیشترین استفاده را ببریم.

4.در امداد و نجات خلاقیت داشته باشید میتوانید جانی را حفظ کنید.

5.ایمنی صحنه مهمترین رکن هر عملیات است در نگهداری و حفظ ان کوشا باشید.

6.کیف کمکهای اولیه چیز خوبیه..چرا ما تو خودروهای شخصی خودمون همچین وسیله ای را نداریم (البته من دارم )

7.کار با تجهیزاتی همچ.ن زنجیر چرخ و کیف کمکهای اولیه را یادبگیریم تا بتوانیم جان خود و دیگران را در مواقع ضروری حفظ کنیم.

8.همیشه خودرو را هنگام تصادف خاموش کرده و سوئیچ را بردارید.دستی را کشیده و ماشین را در جهت خلاف شیب جاده دنده بدهید.

9.سعی کنید افراد حاضر در صحنه را در جهت مثبت بکار بگیرید و تقسیم وظایف کنید.

*شرح ماوقع*

تصادف شدید در محور تهران -ورامین
ساعاتی پیش برخورد پژو با یک عابر پیاده در آزاد راه تهران
-ورامین ترافیک سنگینی ایجاد کرد کرد.
در طی این تصادف یک عابر پیاده که با تخلف و عدم استفاده از پل عابر
پیاده به علت سهل انگاری وارد آزاد راه شده و با خودروی پژو بر خورد
میکند که در طی آن از ناحیه سر و پا دچار شکستگی میشود که با کمک
نیروهای امدادی به بیمارستان پانزده خرداد ورامین اعزام شد.همچنین خساراتی به خودروی پژو وارد شد

 

.

10.ایمن بمانید صمیمی

  • میلاد صمیمی نعمتی

پاشنه پا...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۹ تیر ۱۳۹۱، ۱۱:۴۷ ب.ظ

امروز هم یه روز خوب مثل همیشه ...

شب قبل پست من بود و این به این معنی بود که از ساعت 3 بامداد تا صبح ساعت 6 .7 باید تو آمبولانس پای بیسیم کشیک می دادیم.

شبهای کویر خیلی سرده.برخلاف روزهای گرم و سوزانش

واقعا سرما از پشت کاپشن گورتکس و شلوار مخصوص ما هم نفوذ میکرد و سکوت کویر همراه با صدای رد شدن کامیونهای سنگین پارادوکسی را ایجاد کرده بود که هر جنبنده ای قالب تهی میکرد.

چشما کاملا باز...

یه چراغ قوه 6000000 هزار کیلومتر برد دردستم بود.

تا ته پارک ملی کویر مشخص می شد روشن که میکردی انگار نور به قبرت تابیده باشه...

از حاشیه بگذریم.

دیگه دم دمهای صبح شده بود

و اماده شدیم صبحانه رو خوردیم و اینطوری شد که روز طبیعت را در کنار مردمی که عاشق کویر هستند اغاز کردیم.

منطقه خیلی شلوغ و پر تردد شده بود.این ور هم ما آستینها را بالا زدیم به هر حال حیف بود از خانواده دور بودیم و دستمون به جایی بند نبود.

زغال و جوجه رو بچه ها ردیف کردن و آتیش و بسم الله...

دیدیم سه تا داغون اومدن تو محوطه پایگاه...

پا دست صورت کمر شکم... همه و همه سوخته بود.

البته از لحاظ فنی آسفالت سوختگی حکمشان بود.

وقتی که سرعت از حد مجاز بالاتر میرود این چنین میشود که از روی بی فکری و عدم مسئولیت پذیری با جان خود و دیگران بازی میکنند.

بر اثر سرعت زیاد و عدم توانایی در کنترل موتور به زمین خورده بودند.

گستردگی زخمهایشان زیاد بود ولی آسیب زیاد جدی ندیده بودند.

با بچه ها هر کدام مشغول شدیم بردیمشون داخل اتوبوس آمبولانسی و شروع به شستشو و انجام اقدامات لازم کردیم.

خیلی سریع کار را انجام دادیم و آنها با یک خدا حافظی ما را خوشحال کردند.نهار را خوردیم ...هنوز از گلویمان پایین نرفته بود. یک موتوری آمد تو محوطه پایگاه داد زد بجنبید بیایید تصادف شده!

ما گفتیم حتما خیلی تصادف بدیه به هرحال سیزده به دره و همه با خانواده هستن!

پرسیدیم چی شده ؟ گفتن که موتور سوار خورده زمین..سریع سوار آمبولانس پاترول سافاری شدیم

و به محل حرکت کردیم.

خیلی جاده شلوغ

و پر ترددشده بود.سریع محل حادثه را تثبیت کردیم.

رفتم بالا سر مصدوم بی حال بود.جی سی اسش خیلی پایین اومده بود.

پاشو بسته بودن.

آروم به پاش نگاه کردم.یه دستمال دورش پیچیده بودن که دستمال خون خالی بود.

اروم دستمو گذاشتم زیر پاش البته قبلش چک کرده بودم شکستگی نداشت.

آروم دستمال را باز کردم.

افتضاح بود.دستمال چسبیده بود به محل زخم.

طبق تجربه سرم شستشو را گرفتم تو دستم و درش را باز کردم ...به محسن گفتم سرم بریز من دستمال را باز میکنم.

به یوسف گفتم یوسف گاز را آماده کن.

همه چیز محیا بود.راننده آمبولانس خیلی استرس داشت و یه جورایی میخواست زودتر حادثه رو جمعو جو کنیم بریم بیمارستان.

اومد جلو به من گفت چیکار میکنی میلاد جمعش کن سریع بریم دیگه...

گفتم شما نگران نباش قضیه پیچیده شده!تا خیرم دلیل داره.

چشمتون روز بد نبینه.آروم دستمال را کنار زدم.واای واای پاشنه پای طرف آویزون شده بود.

سریع دستمو گذاشتم یزرش خونریزیش را کنترل کنم.تمام دستم خون خالی شده بود.

یوسف هم اومد نظر داد..میلاد چقدر لفتش میدی چیزیش نشده که...یکم افت فشاره...

هیچی همین هین کم کم حال مصدوم بهتر شد..انگار قوت قلب گرفته بود.

به یوسف گفتم...یوسف جان برادر من بیا اینجا...

یوسف اومد جلو بهش با اشاره یواشکی گفتم بالای دست منو نگاه کن...آره همین پای بنده خدا..فقط اروم باش...آروم دستمو بلند کردم.چشمای یوسف چهارتا شده بود..یه دستی به صورتش کشید و عرقشو اک کرد ..گفتم چرا وایسادی زود باش گاز استریل بزار کف دستم...سریع گاز استریل پر کردم و با باند با کمک محسن شروع کردیم به بستن پای مصدوم آتل هم گرفتیم..رفتم بک برد را آوردم.بستیمش رو بک برد و سریع انتقال دادیم به بیمارستان...در بین راه بنده خدا میگفت پام حس نداره.منم میگفتم طبیعیه ایراد نداره...الان میرسیم.خیلی دلم برای پاش سوخت آخه یکی نیست بگه پسر خوب موتور سواری ..ویراژ دادن و تک چرخ زدن کار درستیه؟ روز به این خوبی را هم کوفت ما کرد هم کوفت خودش شد.

رسیدیم بیمارستان شمسا تو بیمارستان بود تعجب کرد گفت به میلاد تو کجا اینجا کجا...آخه اکثر مصدومین را یه بیمارستان دیگه میبردیم.

بهش گفتم بیا کیس اوردم برات در حد تیم ملی... :)

بگذریم.

مردم هم مثل همیشه واقعا همکاری میکردن.

شرح ما وقع: تک چرخ سرعت زیاد عدم توانایی در کنترل وسیله و بر خورد پاشنه پا با کف آسفالت و کنده شدن پاشنه پا ...

میزان آسیب وارد شده: یک دستگاه موتور آسیب جزئی دید...یک پای سالم ناقص شد.

درسهای اموختنی از این خاطره :

1.منطقه عملیاتی را حریم بندی کنید.

2.وقتی پارچه یا هر چیز دیگری روی زخم چسبیده است هرکز سعی نکنید آن را بکنید مگر اینکه قبل از اقدام آن را خیس کنید تا به آسانی کنده شود زیا ممکن است با آن کار دچار خونریزی مجدد و آسیب بیشتر به مصدوم شوید.

3.همیشه همه کادر درگیر عملیات را از آسیبهای وارده به مصدومین آگاه کنید و بهترین اقدام و روش را برای پاسخگویی به آسیب به کار بگیرید.

4.لینک زیر را بخوانید مطالب مفیدی در مورد شکستگی و کنده شدگی پاشنه در ان نوشته شده است:

 http://www.iranorthoped.ir/newsdetail-75-fa.html

http://www.iranorthoped.ir/newsdetail-777-fa.html

5.همیشه سرعت مناسب و رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی را مد نظر داشته باشید تا ایمن بمانید

6.یک کفش مناسب همیشه میتواند مفید باشد.موتور سوار خاطره ما هم کفش مناسبی متاسفانه نداشت و اینگونه شد که پاشنه اش را از دست داد.

7.کار گروهی همیشه جواب میده خوبم جواب میده متحان کنید..ضرر نداره..

 

ایمن بمانید صمیمی

  • میلاد صمیمی نعمتی

باند و باند بازی..به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۹ تیر ۱۳۹۱، ۰۸:۲۵ ب.ظ
میگه چقدر باند و باند بازیه میگم غصه نخور...

این زخمها اگه روش گاز استریل و باند و باند بازی نبود که خون همه جا رو بر میداشت....

یکم گریه میکنه میگه زیر این باندا چه خبره؟

میگم گاز و گاز بازیه....

اونم گاز استریل نه فله ای...

باورش نمیشه میگه میشه ببینم ....ماسک باید بزنم؟

میگم نه نترس این گازش مشقیه نیکشه آدمها رو...

گفت ببینم..

گفتم نه...

خون و خونریزی میشه...

آروم به سقف آمبولانس نگاه میکرد و گاهی به من نگاه میکرد!

طفلک نگران باند و باند بازی بود...

ایمن بمانید صمیمی

  • میلاد صمیمی نعمتی

مهربانی در حد تی ان جی....به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۱، ۰۱:۱۰ ب.ظ

روز خوبی را شروع کردیم ست نجات را با خودرو از پارکینگ یبرون آوردیم و یه دستی به سر و رو ماشین کشیدیم.

آقای مقصودلو و وحید خلجی هم کمی آنطرف تر نشسته بودند و با هم صحبت میکردند.

کم کم هوا تاریک شد و رفتتیم برای نماز و شام ... ...

خواب و بیدار بودم

...پشت سر هم ماشینهای سنگین و سبک از جلوی پایگاه عبر میکردن.

ساعت 5 بامداد بود.

هوا هنوز تاریک تاریک ...

انگار درب پایگاه از جا کنده شد.صدای فریاد و جیغ مردی به گوش میرسید...

کمک کمکمون کنید.

بابام ..بابام داره میمیره

من که مثل همیشه با خونسردی و سرعت عمل و دقت عمل وارد عمل میشدم ایندفعه کاملا جا خورده بودم! درب پایگاه را تا باز کردم دیدم یک مرد با شلوار خواب و یه کاپشن جلوی من ایستاده و داره التماس میکنه!

سریع بچه های دیگه را خبر کردم ازش پرسیدم و گفت پدرم داره میمیره ..بهش گفتم خوب کجا است؟

نفس زنان گفت داخل ماشین.

جلو آمبولانس یک لاندیور درب و داغون دیده میشد!

خودمو سریع با کیف احیا به خودروی مورد نظر رسوندم.

مهدی خدادادی هم کمک میکرد.

چک کردم فشار را اصلا نداشتم.چند بار چک کردم به هوش بود ولی جی سی اس پایینی داشت.

مصدوم بد رگی هم بود.اصلا نمیشد رگ گیری انجام بدیم واقعا شرایط سختی بود.

وضعیت مصدوم را تثبیت کردیم و به پسرش گفتم صبر کن ما برانکار بیاریم تا با آمبولانس انتقالش بدیم مرکز درمانی ...همان موقع مراجعه کننده دیگری هم رسید.

مصدوم سر پایی بود.سریع برانکار را داشتیم میاوردیم که دیدم پسره پدرشو انداخته رو کولش و داره میاره طرف آمبولانس!

خیلی ناراحت شدم چون مصدوم مشکل قلبی داشت زیاد تکان و انتقال غیر اصولی براش خوب نبود!

به پسرش گفتم با ما هماهنگ باش!

خیلی سریع مصدو مرا داخل آمبولانس گذاشتیم و به سوی بیمارستان 17 شهریور آمل حرکت کردیم.

باران شدیدی تو جاده شروع به باریدن کرده بود.

داخل کابین بوی عجیبی از قرص تی ان جی پیچیده بود.هواکشهای کابین را روشن کردم.

ولی باز هم بوی بد تی ان جی از زیر ماسک هم به دماغمان میرسید.

به پسر گفتم چی دادی بهش؟

گفت هیچی فشارش خیلی بالا بود 6 تا قرص تی ان جی دادم تا حالش جا بیاد!

من و خدادادی با تعجب فراوان همدیگرو نگاه کردیم و یه نگاه به مصدوم انداختیم...فینت فینت بود :)

خندم گرفته بود! آخه 6 تا تی ان جی همزمان به مصدوم میدن!

دیگه کار از کار گذشته بود و نزدیک بیمارستان شده بودیم.با مصدوم حرف میزدم.میترسیدم اگه بخوابه دیگه بلند نشه!

نبضشو نداشتم.به سختی نبضش را پیدا کردم.داشت قوی و قویتر میشد.

به مصدوم که پیرمردی حدودا 70 ساله بود روحیه میدادم تا به درمانگاه برسیم...ماشینها خیلی بد راه را برای ما باز میکردن...وقتی به بیمارستان رسیدیم مصدوم را تحویل کادر درمانی دادیم.پزشک تیم اورژانس که در بیمارستان مستقر بود از ما خیلی تشکر کرد.میگفت اگه چند دقیقه دیرتر رسیده بود ممکن بود فوت کنه!

کلی خوشحال شدیم.پسرش هم کلی تشکر کرد.

ولی در طول مسیر به این فکر میکردم که چرا وقتی یه قرصی رد اختیار یه بیمار و خانوادش قرار میگیره چرا اموزشهای صحیح به آنها داده نمیشه؟!

خدا خیلی رحم کرد و ما وسیله نجات بودیم ولی این فقط یک مورد از این بی احتیاطی ها و درمانهای غیر اصولی بود که همه ساله شاهد مرگ عده ای در اینگونه حوادث انسان ساخت هستیم که مهربانی این پسر در حد تی ان جی بود که امکان مرگ پدر را فراهم میکرد!

نکات اموزشی این خاطره:

1.هیچوقت بدون اجازه از کادر اورژانس یا پزشک دارو مصرف یا تجویز نکنید.

2.کاربرد قرصهایی را که اعضای خانواده مصرف میکنند بدانید و میزان ان را از پزشک مربوط سوال کنید ،شاید شما بتوانید ناجی جان او در مواقع اورژانس باشید! البته اگر ندانید ممکن است قاتل او باشید!

3.همیشه به صحبتهای گروه امداد و نجات توجه کنید و همکاری لازم را داشته باشید.

4.مصدومین قلبی همیشه بید با احتیاط حمل و نقل شوند.پس در پروسه انتقال به دستورات کادر امداد و نجات توجه نمایید.

5.لیست شماره های تماس اضطراری را در منزل خود یاد داشت کرده و در یک جای معین قرار دهید تا در صورت نیاز دسترسی سریع داشته باشید.

ایمن بمانید صمیمی

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

سکته مغزی در جشنواره جوان برتر علی اکبر(ع) حوزه جوان فعال اجتماعی

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۱، ۰۷:۵۲ ب.ظ

سالن همایشهای صدا و سیما

 

امروز 23 خرداد 91 جشنواره  جوان برتر علی اکبر(ع) حوزه جوان فعال اجتماعی

 

با بچه های هلال احمر همه کنار هم نشسته بودیم و اهدای جوایز و لوح های تقدیر در حال انجام بود.

 

همه خوشحال بودند و مراسم ادامه داشت که ناگهان تلفن همراهم زنگ زد.

 

صادقی بود گفتم بله در خدمتم ولی کوتاه لطفا تو برنامه هستم.

 

گفت یه مصدوم دارم.تا اینو گفت برنامه تو سالن یک برک تایم گرفت و همه بیرون رفتن برای پذیرایی

تا ادامه برنامه شروع بشود.

 

خیلی سریع شرح حال مصدوم را برای من شرح داد و راهنماییش کردم که چند تست تخصصی هم روی مصدوم انجام بده تا مطمئن بشم و بتوانم درست تشخیص بدم.

 

بنده خدا سکته مغزی کرده بود.بهش گفتم از راه دهان چیزی بهش ندید و خونسزدیتون را حفظ کنید.گفت وای بخیر ...فکر کنم داشت اشتباهی یه کاری را انجام میداد که ممکن بود حیات مصدوم به خطر بیوفته...بقیه راهنماییها را انجام دادم.همه داشتن با چشمهای باز منو نگاه میکردن.آقای هندی مرتضی امین الرعایایی و پدرم و همه تعجب کرده بودن!

 

گفتم تماس بگیر با اورژانس از مصدوم هم مراقبت کن تا اورژانس برسه ...مصدوم را بیحرکت نگه دار تا اورژانس بیاد.هیچی بقیه کارا رو سپردم به خودش و رفتیم برای ادامه برنامه ..همه نگران حال طرف شده بودند.دوباره تماس گرفتم.اورژانس رسیده بود و مصدوم را انتقال داد...نمیدونم همیشه باید درگیر بحث امداد و نجات باشیم چه اینترنتی چه تلفنی چه تو خواب بیداری هم که خودتون میبینید که ...ایمن بمانید صمیمی

 

 

نکات مهم این مطلب:

1.همیشه به تلفن همراه خود پاسخ بدهید.شاید یک نفر نیاز به کمک داشته باشد و حیاتش بستگی به شما داشته باشد.البته شما و موبایل فقط وسیله اید.خدا خودش جای حق نشسته.

2.همیشه خونسردی خودتون را حفظ کنید و به مطالب فرد تماس گیرنده به خوبی گوش فرا دهید

 

3.به درستی علائم را ببرسی کنید وسعی کنید راهنمایی درست انجام دهید.

4.مختصر و کوتاه و مفید پاسخ بدهید و راهنمایی کنید.

 

5.ایمن بمانید

صمیمی

  • میلاد صمیمی نعمتی

جاده های خون...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۱، ۰۲:۲۴ ب.ظ

مکان : محور بندر عباس به سیرجان..جاده های خون!

 

90 کیلومتری سیرجان

 

برخورد یک دستگاه خودروی پژو 405 و یک دستگاه خودرو پراید به صورت شاخ به شاخ با حدود 8کشته و مجروح ..علت حادثه سرعت و سبقت غیر مجاز راننده پراید.

دونفر سرنشین پراد در جا کشته شدند و مصدومین خودروی پژو زنده ماندند.

 

با هم شرح عملیات امدادونجات این حادثه را میخوانیم

 

شرح ما وقع و خاطره این حادثه:

 

چند روزی بود که به منطقه زیبای فین در استان هرمزگان سفر کرده بودیم.

 

 

از آبشار مارون و چشمه های آبگرم گنو بگذریم زیباییهای بندرعباس و جزیره قشم و کیش را هم به آن اضافه کنیم طبیعت گرم و مرطوب و مردمان خونگرم جنوب نیز صفای خاصی به مسافرت ما داده بودند.

 

*قشم راگشتیم چه ساحل قشنگ و زیبایی داشت*

ساحل قشم

 

در عمرم ساحل به زیبایی سواحل قشم ندیده بودم.

 

 

کلی صدف جمع کردیم از این جزئیات بگذریم و به اصل ما جرا ..

 

باید خودمان را به تهران میرساندیم.

 

مسیر خیلی طولانی بود.

خودروی خسته ما هم جان دیگر نداشت.نفسهایش در پیچهای جاده به شمارش می افتاد.

از مسیر ترانزیتی بندر تهران حرکت کردیم.

حاجی آباد را رد کردیم و به مسیر ادامه دادیم.روستای باغات را هم رد کردیم.ناگهان ترافیک شدیدی شد.تعجب کردم مسیری نبود که بی دلیل ترافیکی شود.

طبق تجربه قبلی حدس میزدم که چه اتفاقی افتاده.

جلوتر رفتیم ...آمپر ادرنالین خونمان به بیشترین حد خود رسید.

همیشه کاور و کارت امدادگریم  و کیف کمکهای اولیه همراهم هست.

صحنه از دور مشخص شد.خیلی سریع از خودرو پیاده شدم به خانواده گفتم شما بیایید بیمارستان شهر من اعزام میشم باهاشون.

خودمو به صحنه رسوندم.برای اینکه دستهایم آزاد شود کارتم را به دهنم گرففتم و همزمان دستکشهای لاتکس و کاور هلال احمر را می پوشیدم و به منطقه داغ صحنه حادثه میدویدم.پلیس انتظامی صحنه را مسدود کرده بود و اجازه ورود به کسی نمیداد.من را دید گفت کارت.سریع مارتمو به او نشان دادم و گفت بدو برو کمک.. صحنه بدی بود.یک نفر کنار جاده افتاده بود و یک پتو مسافرتی  رویش کشیده بودند.

 

 

 

واقعا ناراحت شدم.جلوتر یک پیرزن و دختر بچه نشسته بودند روی زمین و گریه میکردند.

صحنه حادثه به حدی فجیع بود که دل هر مسافری که از انجا میگذشت را به لرزه در می اورد.

بوی بنزین صدای گریه و زجه های مادر و دختری همراه با پچ پچ کردنهای مسافرین عبوری و صدای کشیده شدن شیشه خورده های ریخته شده کف آسفالت.

 

به مسیر ادامه دادم.یک پژو روبرویم بود جلوی خودرو کاملا ازبین رفته بود.

 

جلوتر یک پراید بود که دونفر جلوی آن لای اهن پاره ها گیز کرده بودند.

راننده پراید بر اثز تصادف  فرمان خودرو سرش را به سقف چسبانده بود و صحنه مرگ فجیعی را نشانمان میداد..نفر بغل دستیش هم در گرو آهنهای خودرو جانش را به جان آفرین تسلیم کرده بود.

بین دو خودرو آمبولانس بود.به بچه های اورژانس خودم را معرفی کردم.قلبم از جا کنده شده بود.

بی معطلی کاورم را راننده اورژانس کشید و گفت سریع برو بالا کمک کن مصدوم خیلی زیاده.

همزمان که سوار شدیم چند خودروی اورژانس دیگر هم رسیدند.

وارد اسپرینتر شدم.

یه مصدوم  دیگر راهم آوردند داشت جان میداد.

یک مصدوم روی برانکارد یک مصدوم روی صندلی همراه یکمصدوم سرپایی یک مصدوم کف امبولانس چهار مصدوم را باید زنده به اورژانس  شهرستان سیرجان در 90 کیلومتری صحنه تصادف میرساندیم.

امیدم را از دست داده بودم.اخرین مصدومی که آوردند تروما در تروما بود.

هیچ جای سالمی نداشت فقط یکی از دستهایش سالم مانده بود.من اینور اسپرینتر کار میکردم یکی از تکنسینهای اورژانس آنور اسپرینتر مشغول امداد رسانی به مصدومین بودیم.

سریع اقدامات لازم را انجام دادیم.

همزمان ای وی و اکسیژن را برقرار مردیم مصدوم نیمه هوشیار بود.

جی سی اس ثابتی نداشت.

دارو هم جواب نمیداد.درد به عمق وجودش زده بود.ادم شدید بدنش نشان از خونریزی شدید در بدنش داشت.

ای وی را برقرار کردیم. و الحمد همه چیز خوب پیش میرفت میدونستم صدای مرا میشنود.به او دلداری میدادم و برایش توضیح میدادم چه کاری میخواهم انجام بدم.

 

 

((تصویر محل حادثه و خودروی پژو))

((*متاسفانه در همچین تصادفاتی که تداد مصدومین بسیار زیاد است مردم وارد صحنه میشوند و مصدومین را بدون هیچ احتیاطی به سمت آمبولانس می اورند.و جان مصدوم را تهدید میکنند.این مصدوم که در موردش مینویسم دچار این وضع شده بود*))

باید ساکشن میکردیم راه هواییش بسته شده بود.لوله گذاری هم ممگن نبود.

خیلی خون از دست داده بود.

باید زنده نگه میماند.مشغول ساکشن بودم بیهوش میشد و به هوش می امد.ناگهان فریاد کشید و با دست دیگرش که شکسته هم بود سرم را از دست خودش خارج کرد.خیلی تکان میخورد.آن سرم جانش ران جات میداد ولی نمیفهمید.

 

خونریزی هایش را هم کنترل کرده بودیم مجبور شدم کاملا با باند و کمربند خودش که از شلوارش باز کردم کاملا تثبیتش کنم.اتل گذاری هم کردیم و.دیگر کاری نمانده بود  فقط آی وی مجدد که خیلی مقاومت میکرد و نمیگذاشت انجام شود.رگهایش کالاپس کرده بود باید کد دان میشد.سریع پن لایت را برداشتم و سراغ پیر زنی که ناله میزد و روی صندلی بغل به پوزیشن n

گذاشته شده بود رفتم.پایش شکسته شده بود.آتلها شل شده بود و اویزان بود.خونریزی شدیدی هم از ناحیه صورت داشت.دستهایم را نگاه کردم دیدم دستکشهایی که بر دستم بوده سر انگشتانش همه از بین رفته و مانند دستکش دوچرخه سواری شده :)

تمام پنجه هایم از خون مصدومین قرمز شده بود.

باید دستکش را عوض میکردم.ولی کار از کار گذشته بود.

گاز استریل را برروی بریدکیهای عمقی اش گذاشتم.استخوان جمجمه اش مشخص بود و سفیدی خاصی همراه با رنگ خون داشت.ابرو پیشانی لبهایش گوش و کل صورت پاره پاره شده بود و خون ریزی داشت.تمام صورتش را گاز گذاری کردم و سریع بستم.

از ناحیه کمر شکایت میکرد.اوهم توسط مردم به سوی امبولانس حمل شده بود.پاهایش حس کم داشت مشکوک به آسیب نخاعی شدیم.کد را برایش گذاشتم و بستم.مصدوم بعدی یک مرد بود که روی تخت بود.دندانهایش همه شکسته شده بود.کمرش آسیب دیده بود و لگنش هم گویا شکسته بود.روی بک بورد تثبیتش را مجدد چک کردیم و عملیاتهای لازم را انجام دادیم....هر دست اندازی رد میشدیم فریاد آییییییییییی کمرم از سوی مصدوممان به هوا بلند میشد....بوی خون تمام

آمبولانس را برداشته بود.اب سرم شستشو دستهایم را شستم و دستکش میخواستم.دستکشها تمام شده بود.جلوی اسپرینتر بود ولی دسترسی نداشتیم.راننده حین حرکت میخواست به  ما دستکش بدهد به او گفتم نه خطرناک است خودمان بر میداریم.نصف بذنم را از شیشه کوچک اسپرینتر به بیرون دادم و دستکش را برداشتم.

با همکاری بچه های اورژانس همه کار ها را با هم انجام دادیم و بعد از طی 90 کیلومتر زجر آور به بیمارستان رسیدیم .مصدومین را تحویل دادیم. وارد بخش اورژانس شدیم.همه با تعجل نگاهمان میکردند.همه هیکلمان پر از خون شده بود.صورتمان هم خونی بود.دستی به آب زدیم و خوب شستیم و دستکشها را داخل ظرف مخصوص زباله انداختیم.

کف امبولانس پر ازخون بود.با بچه های اورژانس خداحافظی کردم و دیدم گوشی تلفن همراه خود رانیاوردم و داخل خودروی خودمان جا مانده...سریع گوشی بچه های اورژانس را گرفتم و به خانواده زنگ زدم.ادرس بیمارستان را دادم و انها امدند.لباسهای خونی خود را عوض کردیم.حاجیه خانم گفتن آقای مقصودلو از امداد و نجات آمل زنگ زدند و گفتن فلان تاریخ پایگاه باش ما هم گفتیم رفته سر حادثه تصادف ...همان موقع تلفنم دوباره زنگ زد اقای مقصودلو بود با همان زبان شیرینش به من گفت: سلام جان کجایی جان خسته کار نباشی جان...و...

 

منم تشکر کردم و گفتم چی شده بود.به هر حال زندگی ما امدادگران و نجاتگران همینطوری هست.تفریح و غیر تفریح نداریم هر جا بود باید به مصدومین کمک کنیم و وظیفه انسانیمان را انجام دهیم.

 

آمار بقیه مصدومین را هم گرفتیم.بقیه را هم آورده بودند به بیمارستان...

 

نکات مهم این خاطره :

1.صحنه حادثه خطراتی وجود دارد که جان همگان را تهدید میکند.

بنزین و افراد داخل صحنه حادثه این دو عامل همراه باهم میتوانند یسیار مرگ آفرین باشند.

ازانفجار گرفته تا  اسیب زدن به یک مصدومی که از روی دلسوزی بیمورد دیگران ممکن است عمری روی ویلچر بماند.

مصدومین را با هماهنگی مسئولین امدادو نجات در صحنه جا بجا کنید.بدون هماهنگی شاید شما آسیب بیشتری به مصدوم وارد کنید.

2.همیشه ایمنی صحنه چک شود.پلیس خدا را شکر محل را ایمن کرده بود چه خودروها و چه صحنه اسیب .

3.مصدوم صدای شما را میشنود همیشه پر انرژی و با قدرت صحبت کنید و امید به زندگی را برایش پر رنگ کنید.

4.همیشه حواستان به دستکشهایی که دستتان میکنید باشد.خون و ترشحات بدن مصدوم بیماریهای خطرناکی را برای شما بوجود می اورد.

5.همیشه کارت امدادگری خود را همراه داشته باشید.

((ادامه مطلب سفر به یزد و امل  روزهای امدادو نجاتی در هلال احمر آمل بعد از سفر بندر عباس با ما باشید ایمن بمانید :)) 

 تصاویر محل حادثه را پدر گرامی گرفتن.

تصاویر بندر عباس را خودم گرفتم :)...ایمن بمانید صمیمی

  • میلاد صمیمی نعمتی

با نجاتگران شمیرانات در طوفان تهران

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۱۱:۰۹ ب.ظ

طوفان شدید  ساعتی پیش مناطق شمالی تهران را در نوردید.....هنوز میزان خسارات اعلام نشده است....همچنین در خیابان ولیعصر بر اثر سقوط یک درخت بر روی خودروی پژو پرشیا عبور و مرور مختل شد که با حضور مامورین آتش نشانی و راهنمایی و رانندگی مشکل رفع شد.((شهریور 90))

باز هم گذر مان به دوست قدیمی ...دوستی که مدتها در حسرت دوستی اش بودیم خورد......85 یا 86 بود...اردوگاه میرزا کوچک خان ...همه جا بود...در کارهای فرهنگی در کارهای غیر فرهنگی ....کلا بچه ی فعال و پر جنب و جوش...استان تهران هم مثل همیشه در همه امور پیشتاز بود...بگذریم ..از دوست خوبم رضا قربان نژاد مینویسم...همان دوستی که قبلا در وبلاگم از او سخن گفته بودم..همان شخصی که در روز قبل از سیل چالوس با او در محور هراز بودیم...مطلب پا قدمم بد است را می گویم...از اعضای خوب هلال احمر شمیرانات.

اصل مطلب:قرار بود چند روز پیش به دیدار این دوستمان در محل پایگاه امداد و نجات هلال احمر شمیرانات واقع در محل دائمی نمایشگاههای بین المللی تهران برویم.نشد.نشد که بشه....چند روزی گذشت تا به این پنجشنبه ی مبارک رسیدیم.

لطفا اگر روزه هستید ادامه مطلب را مطالعه نکنید چون عطش شما را فرا میگیرد.

ظهر بود ، ماه رمضان ،هوای گرم،آفتاب تابستان،سوزان،50+،خشک،کویر،خلاصه خیلی سخت بود....قرار بود بعد از جلسه (هماهنگی برنامه های واحد امداد و بهداشت برای اردوی جهادی ) افطار مهمان او باشیم.

به نمایشگاه رسیدم و به دنبال محل در مانگاه...برایم عجیب بود ..درمانگاه کجاست!

خدایا....رفتیم مزاحم دوستان خوبمان در اورژانس تهران شدیم.وارد درمانگاه شده و از تکنسین آنجا سراغ بچه های هلال  را گرفتیم...با تعجب گفتند..هلال..نه ...ندیدیمشون....

 

جا خوردم..آخه چطور ممکنه...هنوز عید فطر سال گذشته یادم نرفته است...خودروی فرماندهی عملیات روبروی  ما بود و اتوبوس آمبولانسی هم در طرف دیگرمان.....حالا کجاست آن همه هیا هووووووووووو....

 

به رضا زنگ زدم:

الو...سلام رضا جان...خوبی برادر...کجیین پس..من دم 14 شرقی هستم....

رضا:میلاد حالت خوبه؟

ممنون رضا جان،بگو کجایید الان اذان را میگنا...زوود باش مشتاق دیدارتم برادر..

رضا:میلاد دقیقا کجایی؟

رضا من دم نمایشگاه قرآن هستم دیگه..مصلی تهران.

رضا:میلاد گیج شدیا....بهت گفتم نمایشگاه بین المللی!

وای رضا...اصلا حواسم نبود....خوب ما سریع میاییم.

رفتیم پارک وی و از آنجا سریع عازم نمایشگاه شدیم...

رضا چند بار تهدیدم کرد گفت میلاد مثل قضیه پایگاه کهرود نشه ها....من اصلا حال و حوصله حادثه را ندارم.

من هم به شوخی به رضا گفتم الان میام پیشت..تهران زلزله میاد اون وقته که پوست هردوتامون کنده میشود.

کلی خندیدیم...........................به نمایشگاه رسیدیم.....تا وارد شدیم رضا و میثم و...را دیدم که با آمبولانس در حال اعزام به داخل محل جشن رمضان هستند...به رضا گفتم کجا!رضا گفت حادثه خورده..الان میاییم..بلند داد زدم گفتم:پا قدمو داشتی...کلی خندیدیم.

وارد پایگاه شدیم و دوستان هم آنجا بودند..منتظر رضا ماندیم.ماموریت تمام شد.رضا امد..گفت میلاد نیومده ما ماموریت بهمون خورد.پسر پاقدمتو...لحظه افطار فرا رسید.سفره که پهن شد از دور ابرهای زیادی نمایان بود...رعد و برق های متعددی میزد...من گفتم چه شود امشب...رضا گفت:میلاد جان من بیخیال شوداداش...منم خندیدم گفتم انشا الله که اتفاقی نمیوفته ولی اگر هم بیوفته ...لقمه اول ...لقمه دوم...لقمه سوم بود که صدای بیسیمهای بچه ها بلند شد....امداد ...امداد1...

ناگهان باد شدید و رگبار و رعد و برق تمامی محوطه را بهم ریخت...طوفان شدیدی بود...سریع بچه ها به محل اعزام شدند...بر اثر طوفان عده ای از همشهریان در محوطه دچار شکستگی در دست و پا و... شدند...کلا دوباره همان داستان گذشته تکرار شد..حادثه حادثه حادثه.تعداد مصدومان زیاد بود..ما در درمانگاه به صورت اماده باش ماندیم آمبولانس هم به محل حادثه اعزام شد...رضا گفت میلاد ..من ماشین میگیرم تو برگرد برو..همه خندیدیم..وارد محل حادثه شدم مردم کمی دستپاچه بودند...کارهای لازم را بچه های امدادگر  شمیرانات انجام دادن و .من هم زیاد در پایگاه نماندم...دیر وقت بود و سریع برگشتم..برگشتنه  در خیابان ولیعصر یک خودروی آتش نشانی از دور نمایان شد...حدس میزدم که چه اتفاقی افتاده..مثل همیشه ..درختی بر روی خودرویی سقوط کرده بود..خوش بختانه مصدوم نداشت و بچه های آتش نشانی قضیه را سریع حل و فصل کردند.بر اثر بارندگی شدید اکثر معابر دچار آبگرفتگی شده بود....شب بیاد ماندنیی بود..

نکات اموزشی:همیشه باد و باران یک رحمت الهی بوده ولی ما انسانها با ایمن کار نکردن آن را به تهدید تبدیل کردیم.البته نه همیشه.

2.در زمان حوادث با مامورین امداد و نجات همکاری لازم راداشته باشیم و به توصیه های انها گوش فرا دهیم.

3.کنار یک داربست نشستن اقدام جالبی در هنگام وزش باد و باران نیست..پس این کار را انجام ندهیم.

4.هیچوقت نگوییم پاقدممان بد است.خیلی هم خوب است...آمدیم باران آمد.

5. با دوستان خوبتان هر چند وقت یکبار ملاقات داشته باشید...این ملاقات میتونه در پایگاه امداد و نجات باشه یا  هر جای دیگه....مهم صله رحم است که در دین احادیث و قرآن تاکید زیادی برآن شده است.

6.همیشه ایمن باشید تا ایمن بمانید .

.جای همه شما همراهان گرامی خالی.

 

..................ایمن بمانید صمیمی....................

  • میلاد صمیمی نعمتی

دوره باز آموزی و ارزیابی مربیان کشور

((جستجو و نجات در آوارپنجمین دوره،جستجو ونجات در جاده چهارمین دوره ))

برای مشاهده کامل آلبوم به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

  دوره باز آموزی و ارزیابی مربیان کشور((جستجو و نجات در آوار،جستجو ونجات در جاده ))به میزبانی شهرستان ورامین صبح 27 فروردین ماه  به پایان رسید.
به گفته مسئول روابط عمومی جمعیت هلال احمر شهرستان ورامین تعداد 60 نفر از مربیان کشوری در این دوره مورد ارزیابی قرار گرفته و در بازاموزی  اطلاعات خود را بروز رسانی خواهند کرد.محسن اردستانی در ادامه اضافه کرد که
مرکز آموزشهای تخصصی امدادو  نجات جنوب شرق استان تهران درشهرستان ورامین یکی از بهترین مراکز آموزش تخصصی امدادو نجات در کشور است که میزبانی این دوره را به عهده داشت.

همچنین در طی این دوره معاون محترم برنامه ریزی و آمادگی سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر جناب آقای متانی و همچنین معاون محترم آموزشهای عمومی ،همگانی و تخصصی موسسه علمی کاربردی هلال ایران جناب آقای دکتر سلطانی از مدرسه امداد و نجات جمعیت هلال احمر ورامین بازدید نموده و این مرکز را یکی از بهترین مراکز آموزش تخصصصی عملیاتهای جستجو و نجات و امداد دانستند.

در حاشیه این برنامه بازدید از شبکه ماه نو توسط جناب آقای متانی و جناب آقای سلطانی صورت گرفت که فعالیت جوانان و امدادگران هلال احمر کشور در شبکه ماه نو را قابل تحسین دانستند.

  • میلاد صمیمی نعمتی

اتوبوس و موتور سوار...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۰، ۱۱:۱۵ ب.ظ

امروز خیالمان راحت شده بود که بعد از 12 روز بدون دردسر داریم میریم منزل و کمی استراحت کنیم.کوله بارم را برداشتم یک کیف بزرگ هماه با مخلفات و یک پاکت با آرم هلال احمر ...روش نوشته شده بود ..ما اماده ایم شما چطور...از بچه ها خدا حافظی کردم سوار اتوبوسهای بی آر تی شدم.صندلی ها خالی بود ..تعجب کردم ..این وقت سال...صندلی خالی !! حال نشستن نداشتم وسایل را کنار هم چیدم همه چپ چپ نگاهم میکردند...یه مرد با یه کوله بار وسیله .....نگاهم به پاکتی بود که آرم هلال احمر بر روی آن بود و این متن به چشممان میخورد..ما آماده ایم شما چطور.

 

..با خودم فکر میکردم و میگفتم عجب هلال احمر خوبی داریما .

..همه با هم خوب و مهربانیم و به مردم حادثه دیده کمک میکنیم...

در همین فکر ها بودم که چشمانم به طبیعت سرسبز پارک ساعی افتاد از پشت پنجر غرق تماشای بیرون شده بودم...

ناگهان اتوبوس ایستاد...

ایستگاه خلوتی بود.

..از پشت شیشه های اتوبوس با آرامش به بیرون نگاه میکردم

...زاویه دیدم را کمی پایین اوردم دیدم دو مرد کنار خیابان هستند یکی ایستاده و دیگری نشسته.

.با خودم گفتم حتما داره لاستیک عوض میکنه شاید پنچره و هزار فکر دیگه...کمی دقت بیشتری کردم..

 

دیدم پایین پای مرد پر از خون است..

ناگهان آمپر آدرنالین خون بدنم بالا رفت.

.با تمام وجود دقت بیشتری کردم ..

خدای من تصادف شده بود..

.اتوبوس درها را بست بلند گفتم آقا صبر کنید..

در را باز کرد وسایل را برداشتم و به سرعت از اتوبوس خارج شدم .

.کارت  اتوبوس  را هم زدم تا با راننده حساب بی حساب شویم.

با دقت از خیابان رد شدم و خودم را به سوژه رساندم .

.جمعیت بیشتر شد..خودم را معرفی کردم.

از حاضرین در صحنه حادثه پرس و جو کردم.

گفتن یک اتوبوس به این موتور سوار زده و فرار کرده است.

خیلی سریع از تماشاچیان صحنه خواستم که محل را امن نگه دارند و خودرو ها را هدایت کنند.

از مصدوم خیلی سریع شرح حال گرفتیم و محل خونریزی را پیدا کردم.جلوی خونریزی را گرفتیم و متوجه شکستگی در اندام تحتانی مصدوم شدیم همزمان اورژانس رسید.م ..سلام صمیمی هستم تکنسین عملیات نجات...مصدوم راس ساعت فلان به علت بر خورد با اتوبوس دچار حادثه شده و خونریزی کنترل شد مشکوک به شکستگی در اندام تحتانی هستیم سابقه بیماری فلان و فلان را نیز دارد((البته جزئیات بیشتری رانیز گفتم شرح حال کامل مصدوم و افدامات انجام شده را برای بچه های اورژانس شرح دادم))

صدوم خونهای روی زمین را میدید و حالش بدتر میشد خیلی با دقت و سرعت عمل روی خونها را با وسایل موجود در صحنه پوشاندیم.

مصدوم را بچه های اورژانس تثبیت کردند و بر روی برانکارد گذاشتند و  من جاده را کنترل میکردم مردم هم خیلی خوب همراهی میکردند..مصدوم را بردند داخل آمبولانس ولی وسایل مصدوم جا مانده بود.خیلی سریع وسایل مصدوم را به بچه های اورژانس رساندیم و آنها خیلی تشکر کردند بابت همکاری خوبمان با هم...

نکاتی دردناک و توصیه ها از همتون خواهش میکنم به کار ببندید:

1.لطفا قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت فرمایید.

2.از وسایل مصدوم حفاظت کنید.شما باید مراقب صحنه باشید ضمن حفظ جان مصدوم تا رسیدن نیروهای انتظامی شما مسئولیت حفظ اموال مصدومین را نیز دارید.

3.چرا درخط ویژه اتوبوسهای تند رو  وارد میشوید!؟ موتور سوار قصه ما با این بی احتیاطی خود  شب عید را بر خود و خانواده اش تلخ کرد...

4.همیشه به اطراف خود توجه داشته باشید خوب نگاه کنید...شاید جانی در خطر باشد..خیلی ناراحت شدم که هیچ کس برای نجات جان آن مرد تلاشی انجام نمیداد...واقعا ما ادمها سنگ شده ایم!!

 در ضمن مامورین تلاشگر نیروی انتظامی نیز به محل حادثه آمدند و بعد ما محل حادثه را به آنها سپردیم.

 

    ...ایمن بمانید...صمیمی

  • میلاد صمیمی نعمتی

مدیریت صحنه در سه سوت ...

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۰، ۰۷:۴۳ ب.ظ

سلام به همه مخاطبین خوب مخصوصا هلال احمری ها ....پست جدید وبلاگمون نوشته رضا معینی از اعضای جوانان هلال احمر بهبهان است.متن زیر را زیاد تغییر ندادم.ممکنه ایراد فنی در اجرای عملیات داشته باشه ولی خواندنش خوالی از لطف نیست ....از زبان خود رضا معینی میخوانیم :

*امروز  سرکار تو دفتر نیشسته بودم، کارها تموم شده بود و مشغول موزیک گوشیدن بودم، تلفنم زنگ خورد، داداشم بود، هندزفری تو گوشم بود و رو صندلی چرخ دار برا خودم حرکت نوسانی چرخشی انجام می دادم

-          الو سلام

-          سلام، خوبی؟ میتونی حرف بزنی؟

-          آره بگو بیکارم

-          میگم، کسی که سکته کرده باید چیکارش کرد؟

-          جان؟ تو الان کجایی؟

-          من الان تو خیابونم یکی سکته کرده!

-          خوب خونسرد باش! چقدر وقته؟ اصلا هوشیاره؟

-          همین الان از پشت فرمون آوردیمش پایین، تصادف نکرده ها! فقط پشت چراغ قرمز یهو پس افتاد!

-          هوشیاره؟

-          نه!

-          زنگ زدی اورژانس؟

-          آره

(این مکالمات واقعا با سرعت زیادی رد و بدل شدن، گفت جیباشم گشتن دارو نداشته!  البته در حالی که من تکیه داده بودم به صندلی و زیر صدای موزیک هم در حال پخش بود! همون لحظه داشت تو ذهنم اون لطیفه مشهور"بذار مطمئن بشیم واقعا مرده" از ذهنم رد شد! J و البته اون همه توضیحاتی که تو خونمون به همه اعضای خونواده داده بودم و آموزشهای خونگی و البته عدم  حضور برادرم در دوره ها با وجود اونهمه اصرار من! بازم خوبه خودم قبلا یه آموزش دست و پا شیکسته ای داده بودم بش! )

-          کسی اونجا امداد گر نیست؟

-          نه! همه اینجا زن ان فقط دارن جیغ و داد میکنن!

-          آرومشون کن، نفسشو چک کن!

-          نمیکشه!

-          زیر سرش یه چی بذار زخمی نشه(زیاد بلند نباشه چون ممکنه راه هواییش بسته بشه)

-          خوب

-          راه هوایی (با یه توضیح کوچولو خودش راه هوایی رو باز کرد، آموزشهای پیشین)

-          نمیکشه!

-          مطمئنی؟

-          آره

-          خوب برو برا تنفس مصنوعی، دماغشو بگیر، از دهن نفس بش بده، تا وقتی بهت میگم بدم، وقتی گفتم بینیشو ول کن تا دوباره بت بگم، چک کن که حتما سینه اش بیاد بالا

-          باشه

-          آماده ای، جات درسته؟ راه هوایی اوکیه؟

-          آره

-          خوب فوت کــــــــــــــــــن، ول کن! ... فوت کـــــــــــــــــــــــن، ول کن!... (با رعایت زمان! و البته شدتشو خودش میدونستا)

-          خب!؟ (کلا انگار از حال رفته بود داداشم! J  من هنوز رو صندلی به همون حالت قبل بودم و موزیک هم در حال پخش!)

-          نبضو چک کن!

-          داره!

-          خسته!

-          چرا؟

-          هیچی! چرا گفتی ایست قلبی؟

-          چمیدونم

-          J

-          خوب چیکار کنم؟

-          برو برا نفس دیگه!

-          باشه، تو بگو

-          آماده؟ فوت کــــــن

-          وایسا

-          چرا؟

-          نفس کشید!

-          اِ

-          آره سرفه کرد! (داداشم انگار زنده شد! :) )

-          خوب بخوابونش به پهلو و... (توضیح حالت بهبودی سخت ترین مرحله بود!)

-          اینم از این! دمت گرم

-          قربونت! برو یه کلاس!

-          ولش کن چیزی بود میزنگم!

-          :/

-          J

-          برو برس بش

-          اورژانسم اومد!

-          فعلا

-          بت زنگ میزنم بعد

هندزفری رو در آوردم، تازه متوجه شدم چی شد!

همکارام دهنشون باز مونده بود! یکی شون در حالی که داشت مقنعه شو درست میکرد گفت: - زنده شد؟

- اینجور گفتن!

- جدی؟

- آره خب!

- بعد شما چیکاره این؟

- من؟ یه امدادگر، یه عضو ساده هلال احمری (یاد صمیمی افتادم ((تو ماه نو بهش میگیم آقای ایمنی :) )))

- ماهم میشه یاد بگیریم؟

- آره!

- چقد ریلکس!

- J

ادامه موزیک...

درسها آموختنی (به تقلید از صمیمی)  :

1-      در موقع بحران خونسرد باشید، اینجوری اطرافیان و کمکیهاتونم اعتماد به نفس پیدا میکنن

2-      کسی که کلا بلد نیست، دخالت نکنه بهتره

3-      هندزفری کلا چیز خوبیه، چون داداشم عمرا تو اون سر و صدا میتونس بفهمه من چی میگم!

4-      مطمئن بشید کارها درست پیش میره

5-      از هیچ فرصتی برای تبلیغ شعار هر خانواده یک امدادگر نگذرید

6-      یه کلاس برید یا کلیات تصویری رو به همه افراد خانواده یاد بدید

7-      ایمن بمانید و نجات دهید :)

8-      شما ها هم درس اضافه کنید، خستمه!

  • میلاد صمیمی نعمتی

عملیاتی در یک قدمی پایگاه نجات...به قلم میلاد صمیمی نعمتی و محمدرضا نجفی

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۰، ۱۰:۴۷ ب.ظ

نجات 41 نفر در حادثه برخورد اتوبوس با پراید در مازندران

  نوشته پیش روی شما روایتی از حادثه ای تلخ در محور هراز است از کلام  محمد رضا نجفی نجاتگری با تجربه در هلال احمر امل.....با هم میخوانیم :

پلور منطقه ای تفریحی و گردشگری در نزدیکی سد لار و جاده هراز قراردارد..

 

..ما در پایگاه امداد و نجات جاده ای پلور به عنوان یک نجاتگر مشغول به ارائه خدمات هستیم.

 

 ))تصویر محل تصادف  روبروی پایگاه امدادو نجات پلور((

خاطره ای که تعریف میکنم برای چند روز پیش است...

 

 

 

هوا تاریک شده بود و در خارج از ساختمان پایگاه نجات سوز و سرما استخوانهایمان را در هم میشکست.

 

 

 

ارتفاع از سطح دریا نزدیک به 3000 متری است.نزدیک قله ی دماوند...یکی از خطرانکترین جاده ها ...

 

 

 

مشغول گفتگو با دوستان بودیم که ناگهان صدای مهیب و  جیغ و فریاد زیادی به گوش رسید..   .خیلی سریع خودم را به پشت پنجره پایگاه رساندم..

 

 

 

.صحنه وحشتناکی را مشاهده کردم..دقیقا روبروی پایگاه امداد و نجات هلال احمر آمل واقع در پلور یک پراید و یک اتوبوس با هم به صورت شاخ به شاخ برخورد کرده بودند.

 

 

 ((تصویر تصادف اتوبوس در محور هراز،البته مربوط به این حادثه که الان داریم بهش میپردازیم نیست ولی خود محمدرضا گویا در این تصادف هم بوده))

صحنه عجیبی بود.

 

 

 

سریع به بچه ها اعلام حادثه کردم و خود را به جاده رساندم. خیلی شلوغ شده بود..

 

 

 

.جاده کاملا بسته شده و مردم همه ریخته بودن تو محل حادثه ...خیلی سریع با تجهیزات امداد وظعیت دو سرنشین پراید را تثبیت کردیم.لای آهنهای خودرو گیر کرده بودند.

 

 

 

خیلی سریع با ست نجات مصدومین را که یک خانم و آقا بودند بیرون کشیدیم. متاسفانه یکی از مصدومین که خانمی پاکستانی بود بر اثر شدت جراحات فوت کرد. مصدوم دیگر که راننده خودرو بود را باید نجات میدادیم. سریع مصدوم را توی آمبولانس گذاشتیم.

 

 

 

شدت جراحاتش بسیار بالا بود..بوی خون تمام آمبولانس را پر کرده بود و نفس کشیدنمان سخت شده بود.

 

 

 

هواکشها هم جواب نمیداد.

 

 

 

تمام آمبولانس از خون پرشده بود.

 

 

 

اقدامات حفظ حیات مصدوم را انجام دادیم و توانستیم جان این مرد را نجات دهیم و او را به بیمارستان دماند رساندیم.

 

 

 

هیچوقت یادم نمیرود..دقیقا چند روز پیش هم همین صحنه کمی بالاتر رخ داد.

..اما یک کامیون و پراید بود که سرنشینان آن نیز فوت کردند..

 

 

 ((تصویر تصادف شاخ به شاخ کامیون و پراید در محور هراز منطقه منظریه،در این عملیات هم محمد رضا نجفی حضور داشت ولی متاسفانه مصدومین در همان لحظه برخورد دردم جان میدهند.))

. بعد از اتمام عملیات به پایگاه برگشتیم.لباسهایمان و تمام خودرو پر از خون بود که ساعتها در حال پاکسازی خودرو و لباسهایمان بودیم.

 

 

 

همیشه در محل حادثه افرادی به نام تماشاچی حضور دارند که مانع انجام عملیات میشوند.

 

 

 

با کمک خود آنها میتوانید صحنه را کنترل کنید و یک زنجیره انسانی جهت حفاظت از صحنه ایجاد کنید (البته نکات ایمنی را نیز در نظر داشته باشید)

 

 

 

خونسردی اولین گام است.

 

 

 

.سعی کنید همیشه آن را نگه دارید.

 

 

 

امدادگران حاضر در عملیات: نور الله زارع راننده آمبولانس بود. محمد رضا نجفی میثم علیزاده و بهنام جعفری هم نجاتگران این پست بودند..

 

 

محمد رضا نجفی

 

نور الله زارع

 لینک خبری:

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901125000799

 

.ایمن بمانید صمیمی

  • میلاد صمیمی نعمتی

دهقانان فداکار اینبار پیشآهنگ بودند...

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۰، ۰۶:۳۶ ب.ظ
دهقانان فداکار اینبار پیشآهنگ بودند و جان ده ها تن از مردم را نجات دادن...


http://www.axgig.com/images/70955195737457869392.jpg
مطلب زیر را آقای حسینعلی باقری مربی پیشاهنگی استان اصفهان برای ما ارسال کرده است.
چندی پیش 3 تن از مربیان پیشاهنگی(علیرضا صادق زاده,سید جواد برکت,آرش توکلی) ساعت 23 در

هوای بارانی که برای تمرین جهت یابی در هوای ابری به سمت یکی از کوه های اصفهان در حال حرکت

بودند که با یک حادثه روبرو شدند .

در این حادثه یک دستگاه کامیون  بر اثر لغزندگی با گارد ریل برخورد کرده بود و نیمی از بار هایش  که از شیرآلات سنگین بود در اتوبان رها شد و با ماشین ها برخورد میکرد.

بر اثر این حادثه  کمک راننده دچار شکستگی گردن شده بود.

سریعا آرش جهت اعلام خطر به ماشین های مقابل کمی جلوتر رفته و با نور گوشی خود به رانندگان جلو اعلام خطر میکرد تا سرعت خود را کم کنند.

همچنین سید جواد برای خالی کردن اتوبان از شیرالات اقدام میکند و علیرضا برای بررسی وضعیت مصدوم به سمت او میشتاید.

راننده بر اثر بی احتیاطی مصدوم را پیاده میکند اما خوشبختانه با کمکهای اولیه و ثابت نگه داشتن گردن , مصدوم از خطر قطع نخاع نجات پیدا میکند.

درست 5 دقیقه پس از این حادثه تانکر 18 چرخی نیز با سرعت به سمت کامیون درحال حرکت است و بادیدن آرش مسیر را منحرف کرده و جلوتر (روی پل)از مسیر خود خارج میشود و قسمت بار از پل خارج شده وآویزان میشود که خوشبختانه تانکر خالی بوده و همینطور در این حادثه چیزی نمانده بود که برادر توکلی به شهدای امدادگر بپیوندد.

پس از 15 دقیقه کلانتری درمحل حاظر شده اما به دلیل نداشتن ابزار هشدار همچنان آرش و سید جواد اقدام به اعلام خطر به رانندگان میکنند.

دوباره زمانی نمیگذرد که کامیون 18 چرخی دیگر در محل قیچی میکند ولی خوشبختانه به کسی اسیبی نمیرسد اما پس از 10 ثانیه دو خودرو پژو باهم تصادف میکنند.راهور پس از 45 دقیقه در محل حادثه حاضر شده ولی اقدامی برای اعلام هشدار انجام نمیدهد.

علیرضا پس ار بحث کردن با افسر راهور به خاطر نگذاشتن سیستم هشدار به همراه ارش و سید جواد به بالای جاده میروند تا اعلام خطر کنن که دوباره کامیونی 18 چرخ دیگر در وسط اتوبان قیچی کرده و اتوبوسی در کنار آن با گارد ریل برخورد می کنند.
خوشبختانه در این حادثه نیز خسارت جانی آنچنانی دیده نشد.سید جواد رانند کامیون را مجبور میکند که لاستیک زاپاس ماشین را در آورده و در بالاتر از جاده آتش بزنند.
در این حین لاستیک را در با هزار دردسر به بالا برده و آتش میزنند و در این حین یک کامیون هووو با سرعت بالا از وسط لاستیک عبور کرده و با گارد ریل برخورد میکند.که سید جواد در این حادثه جان سالم به در میبرد.

در این حین کلانتری و راهور که تاکنون در این موقعیت عملیاتی قرار نگرفته بودند بسیار ناشیانه عمل کردند تا جایی که اتومبیل راهور هم دچار حادثه شد و خودرویی با آن برخورد کرد
پس از گذشت دو ساعت محیط اتوبان توسط براردان پیشاهنگ به کمک راهور امن
شده و اتومبیل ها با احتیاط کامل عبور میکردند و پس از شش ساعت تلاش پر وقفه محیط اتوبان پاکسازی شد
همچنین رئیس کلانتری و مسئول تیم راهور از این سه پیشاهنگ تقدیر و تشکر کرده و از آنها به عنوان دهقانان فداکار یاد کردند.

  • میلاد صمیمی نعمتی

تصادف در محور قائمشهر به ساری ...به قلم میلاد صمیمی نعمتی

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۰، ۰۳:۵۳ ب.ظ

به نام خداوند حکیم

  امروز در مسیر بازگشت از هلال احمر قائمشهر به سوی ساری در حرکت بودیم

 باد و باران شدید باعث آبگرفتگی خیابانها شده بود.

سوار یک پژوشدم.به سمت ساری حرکت کرم.

 اوضاع جوی بسیار متغییر و ناپایدار بود...

 

 

بعد از چند دقیقه در اتوبان قائمشهر به ساری قرار گرفتیم بارش به صورت تگرگ شروع شد جاده کاملا پوشیده از یخ شده بود.

 دید محدود بود.ناگهان جاده بند آمد.

ساعت 17:20 بود ...

 جاده بسیار شلوغ به نظر میرسید..متوجه تصادف سه خودرو شدیم..سریع از خودرو پیاده شدم ..با احتیاط و سرعت عمل همراه با دقت عمل وارد محل حادثه شدم...

 

منطقه را ایمن کردیم و خودرو ها را نیز همچنین .....

 

به سرعت مصدومین حادثه را خارج کردیم .

 

به پلیس 110 زنگ زدم درخواست آمبولانس نیز کردم.مصدومین دو زن بودند که از ناحیه اندام تحتانی و پا درد شدیدی را اعتراض میکردند.پس از معاینات

 

مشکوک به شکستگی در ناحیه استخوان ساق پا یکی از مصدومین شدیم.

 

شرایط هر دو مصدوم را تثبیت کردم و مجددا به اورژانس تماس گرفتم.

 همه این موارد در چند دقیقه کوتاه سپری شد..متاسفانه راه بند آمده بود..

 خودرو ها هرکدام پس از برخورد با دیگر به یک سو منحرف شده بودند.یک پراید به شدت با گارد ریلها برخورد کرده بود و توان جابجایی آن را نداشتیم.

 ترافیک هنوز جاده را بند آورده بود.

 خودروهای دیگر که یک سمند و یک پراید دیگر بود را از صحنه با کمک مردم خارج کردیم ولی پراید دیگر لای آهنهای گارد ریل گیر کرده بود.

 ترافیک جاده روان شد ولی خطر تازه رخ نمایان کرد.

  خودروی پراید در لاین سرعت قرار گرفته بود و هر لحظه امکان تصادف بود.

 از راننده ها در خواست مثلث خطر و علائم هشدار دهنده کردم.هیچ کدام نداشتند.

 

یک پلار قرمز برتن داشتم خیلی سری ژاکت خود را در آوردم تا پلار قرمزی که بر تن داشتم نمایان شود.باید کاری میکردیم.

 

مردم با ابتکار خود موانعی را قبل از تصادف ایجاد کردند که رانندگان متوجه خطر بشوند. نمیتوناستم بالا سر مصدومین باشم.باید کاری میکردیم.همه به فکر

 خودشان و ماشین آسیب دیدشان بودند...گفتم بجنبید ...الان تصادف میشه مجدد باید خودروها را هدایت کنیم.

 سریع با چند نفر دیگر وارد جاده شدیم و پشت گارد ریلها قرار گرفتیم تا امکان آسیب دیدن خودمان کاهش یابد زیرا خودروها به علت بارش برف و تگرگ و

 گاهی باران همراه بود دید کافی نداشتند و امکان بر خوردشان با ما زیاد بود.من اول از همه قرار گرفتم و بقیه با فاصله چند متری من قرار گرفتند و

 

خودروها را از لاین 1 به 2 و 3 هدایت کردیم.هر کدام با یک ابتکار.من با ژاکت بقیه با پارچه و یک نفر هم با یک پرچم هشدار میداد.

 

پلیس رسید..بعد چند دقیقه جاده را بستن و مجدد در خواست کمک از مردم کردیم.

 

من هم برگشتم به محل تصادف و جویای احوالات مصدومین شدم

 .خودروهم چنان لای آهنها گیر کرده بود .با تلاش مردم توانستیم رهاسازی را انجام دهیم و خودرو را به سختی فراوان به کنار جاده هدایت کردیم.

 اورژانس نیز رسید و مصدومین را به آنها تحویل دادیم.

 مردم خیلی تشکر کردند و خوشحال بودند که اتفاق بدتری نیوفتاد.

 جالبتر از هرچیز این بود که هنگام اوج کار ما در این تصادف بچه های هلال احمر بهشهر و بچه های سازمان امداد و نجات و همچنین بچه های هلال احمر اصفهان  نیز با من تماس گرفته بودند... جالب بود :) دقیقا همون موقع که کار داشتم..هیچوقت زنگ نمیزنن وقتی میزنن وسط عملیات زنگ میزنن :)

برایم جالب بود.هیچکس درست نمیتوانست تصمیم بگیرد.همه متحیر و متعجب بودند.

"درسهای اموختنی از این حادثه:"

 1.همیشه در خوردروی خود علائم هشدار دهنده داشته باشیم مانند مثلث خطر.متاسفانه در این تصادف هیچکدام از خودروها این وسیله کاربردی را نداشتند.

 2.هیچگاه برای هشدار به خودروهای دیگر وسط جاده توقف نکنید بلکه بهتر است پشت گارد ریلها قرار بگیرید و با علائم هشدار دهنده در دست خود به رانندگان هشدار دهید.(البته اگر هم شرایط متفاوت بود تصمیمگیری عقلانی انجام دهید و ایمنی را رعایت نمایید.

 3.همیشه تمامی مصدومین موجود در صحنه که درد احساس میکنند حتی خفیف را به درمانگاه اعزام کنید.

 4.بر روی نیروهای موجود در صحنه مدیریت داشته باشید و تقسیم وظیفه کنید.

 5.با نیروهای امداد و نجات جاده ای و پلیس راهور همکاری لازم را داشته با شید.

 6.در هنگام بارش برف و باران یا دیگر پدیده های جوی بسیار احتیاط کرده و سرعت ایمن را مد نظر داشته باشید.

 >>ایمن بمانید صمیمی

  • میلاد صمیمی نعمتی

نقشه ماهواره ای منطقه زلزله زده در مرزیکلای بابل

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۱۸ ق.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

امدادگر شهید محمود کاری

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۰، ۱۲:۲۷ ب.ظ

امدادگر شهید محمود کاری  که در حادثه سیل بهبهان  به درجه رفیع شهادت نائل شد

  • میلاد صمیمی نعمتی

یک قدم تا مرگی تصادفی...میلاد صمیمی نعمتی و وحید خلجی

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۰، ۱۱:۲۶ ق.ظ
مرحوم میلاد صمیمی نعمتی و حید خلجی


  • میلاد صمیمی نعمتی

ارزیابی+ مقدماتی خطر +به روش Preliminary+ Hazard +Analysis)PHA):

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۰، ۰۴:۳۵ ب.ظ

 

ارزیابی مقدماتی خطر به روش Preliminary Hazard Analysis)PHA):

 

 

هدف:شناسایی مناطق بحرانی در سیستم ،شناسایی نسبی خطرها و توجه به معیارهای طراحی ایمن است در واقع این روش شناسایی خطرات اولیه میباشد که در آن از تجارب کامل ایمنی موجود استفاده شده و از معایب آن این است که نمیتوان اطمینان حاصل کرد که همه خطرات کشف شده اند.

  • میلاد صمیمی نعمتی

بیماریهای شایع در سوانح و حوادث.ppt

میلاد صمیمی نعمتی | پنجشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۰، ۰۵:۱۲ ب.ظ

بیماریهای شایع در سوانح و حوادث.ppt

 

لینک دنلود:

http://www.upload.iran-forum.ir/uploads/1302197177.ppt

  • میلاد صمیمی نعمتی

نقش ارتباطات و مخابرات و GIS در آتشنشانی

میلاد صمیمی نعمتی | چهارشنبه, ۸ دی ۱۳۸۹، ۰۸:۵۷ ب.ظ

 

نقش ارتباطات و مخابرات و GIS در آتشنشانی

  • میلاد صمیمی نعمتی

برنامه ریزی راهبردی مدیریت کاهش اثرات بلایای طبیعی در کلانشهرها

میلاد صمیمی نعمتی | يكشنبه, ۹ آبان ۱۳۸۹، ۱۱:۴۲ ب.ظ

آوا باکس

 


برنامه ریزی راهبردی مدیریت کاهش اثرات  بلایای طبیعی در کلانشهرها

شبکه مستند ایثار

 

 

  • میلاد صمیمی نعمتی

مشکلات و چالشهای مدیریت جامع بحران و راهکارهای آن

میلاد صمیمی نعمتی | يكشنبه, ۹ آبان ۱۳۸۹، ۱۱:۳۶ ب.ظ


مشکلات و چالشهای مدیریت  جامع بحران و راهکارهای آن


 

  • میلاد صمیمی نعمتی

تصاویر دوره تخصصی اسکان اضطراری و طراحی اردوگاه

میلاد صمیمی نعمتی | سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۸۹، ۰۶:۱۱ ب.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی

دستگاه زنده یاب بیو رادار

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۳ مرداد ۱۳۸۸، ۰۴:۳۲ ق.ظ
به لینک زیر کلیک کنید :

http://miladrescue.blogfa.com/post-155.aspx

  • میلاد صمیمی نعمتی

هلال احمر استان تهران /ورامین/گالری عکس خاطرات

میلاد صمیمی نعمتی | شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۰۸:۲۹ ب.ظ

 

 


 

گالری خاطرات

برای مشاهده گالری به ادامه مطلب کلیک کنید

هفتمین مانور مدیریت بحران 

امداد و نجات جاده ای دابودشت/جاده آمل بابل /سه راهی فریدونکنار

از چپ به راست

آقای زارع//اخرین نفر هم خودم هستم:میلاد صمیمی نعمتی

  • میلاد صمیمی نعمتی

سامانه سفارش کتب تخصصی امداد و نجات

میلاد صمیمی نعمتی | جمعه, ۸ آذر ۱۳۸۷، ۱۱:۱۲ ب.ظ
  • میلاد صمیمی نعمتی